استاد پناهیان / یادداشتهایی از سخنان استاد پناهیان و ...

گزیده ی از سخنرانیهای استاد حوزه و دانشگاه حجت الاسلام والمسلمین علیرضا پناهیان (صوتی ، تصویری، نوشتاری) Panahian

استاد پناهیان / یادداشتهایی از سخنان استاد پناهیان و ...

گزیده ی از سخنرانیهای استاد حوزه و دانشگاه حجت الاسلام والمسلمین علیرضا پناهیان (صوتی ، تصویری، نوشتاری) Panahian

موسسه بیان معنوی

درباره وبلاگ

استاد پناهیان / یادداشتهایی از سخنان استاد پناهیان و ...

اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها

رَّبِّ أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَل لِّی مِن لَّدُنکَ سُلْطَانًا نَّصِیرًا / پروردگارا مرا در هرکار صادقانه واردکن وصادقانه خارج نما وازسوی خود سلطان ویاوری برای ماقرار ده.
رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَیَسِّرْ لِی أَمْرِی وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِی یَفْقَهُوا قَوْلِی / پروردگارا سینه ی مرا گشاده دار و کار مرا بر من آسان گردان و گره از زبانم بگشای تا سخنان مرا بفهمند.
-------------------------------------------
به امیدآنکه مقدمه سازان ظهورحضرتش باشیم
-------------------------------------------
لطفا در معرفی این وبلاگ به دوستان همت کنید.
شهید علمدار :
برای بهترین دوستانتان آرزوی شهادت کنید.
----------------------------------------------
لطفا با وضو معارف اهل بیت را مرور کنید.
-------------------------------------------

طبقه بندی موضوعی

آخرین نظرات

يكشنبه, ۲۵ تیر ۱۳۹۱، ۰۵:۱۶ ب.ظ

۱

یادداشت 125 : مرحوم حاج آقا فخر تهرانی

يكشنبه, ۲۵ تیر ۱۳۹۱، ۰۵:۱۶ ب.ظ

در مورد حاج آقا فخر، یک کسی که خیلی خدمت می‌کرده به حاج آقا فخر در خانه‌شان رفت و آمد داشته می‌گفت: مورچه‌هایی دمِ درِ خانه‌اش دمِ درِ حیات آمده بودند بیرون، ایشان گاهی برای آنها یک چیزهایی می‌ریخته مورچه ها بخورند، کم کم مورچه‌ها زیاد می‌شوند، آقا آجر گذاشته بوده که وقتی که می‌خواهد رد بشود پایش را بگذارد روی این آجر روی مورچه‌ها نگذارد.

بعداً دیگر مورچه‌ها خیلی زیاد شده بودند، آنوقت می‌گوید یک بار گفت مورچه‌ها بس است بروید، بروید، می‌گوید تا فردایش همه مورچه رفتند، دیگر مورچه‌ها پیدایشان نشد، خودِ این آقا به بنده می‌گفت : که من به خاطر سفارش‌های ایشان کبوترها را بهشون محبّت می‌کردم، دیگر پشت بام خانۀ ما کبوتر خانه شده بود، همسایه‌ها گیر داده بودند که بابا تو کفتر باز شدی، تو طلبه هستی، ما گفتیم خدایا چه کار کنیم؟ اینها را دون بدهیم، مهربان باشیم مثل حاج آقا فخر، این‌جوری شلوغ می‌کنند، مردم آزاری می‌کنند. آمدم به آقای فخر گفتم : این کبوترها همسایه‌ها را اذیت می‌کنند،  همسایه‌ها به ما بد و بیراه می‌گویند ما چه کار کنیم؟ بعد ایشان می‌گوید که حاج آقا فخر گفت : به کبوترها بگو که آقا فخر می‌گوید که بروید ، می‌گوید من آمدم گفتم: کفترها آقای فخر می‌گوید بروید، می‌گفت خودم هم حالا چیز شده بودم که این چه رفتاری است؟ می‌گفت تا دو روز نشده تمام کبوترها رفتند. می‌دانید کبوترها جَلد می‌شوند یک جایی ول نمی‌کنند دیگر، می‌گفت دو روز نشد همه رفتند.

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۱/۰۴/۲۵
محمد رئوفی

کبوتر

آقا فخر

مورچه

نظرات  (۱)

احسنتم اجرکم عندالله

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی