ازدواج هابیل و قابیل با خواهران خود
در روایتی از امام سجاد(ع) حکایت شده که در گفتگوی مرد قریشی فرمود: هابیل «بلوزا» خواهر همزای قابیل ازدواج کرد، و قابیل با «اقلیما» خواهر همزای هابیل ازدواج کرده است که مرد قرشی پرسید آیا هابیل و قابیل خواهران خود را حامله کردند؟ فرمود: آری.
مرد عرضه داشت: اینکه عمل مجوسیان است، آنگاه حضرت فرمود: مجوسیان اگر این کار را میکنند و ما آن را باطل میشماریم برای این است که بعد از تحریم خدا آن را انجام میدهند. آنگاه اضافه نمود: منکر این مطلب نباش برای اینکه درستی این عمل در آن روز و نادرستیش در امروز حکم خدا است که چنین جاری شده است. مگر خدای تعالی همسر آدم را از خود او خلق نکرد؟ در عین حال میبینیم که او را بر وی حلال نمود پس این حکم شریعت آن روز در مورد فرزندان آدم و خاص آنان بوده و بعد خدای تعالی حکم حرمتش را نازل فرموده است.4
1 . نساء / 1
2 . زمر / 6 و اعراف / 27.
3 . قابیل و خواهرش دو قلو بودند و هابیل نیز با خواهرش دو قلو بودند.
4 . احتجاج طبرسی، ج 2، ص 44 و بحارالانوار، ج 1، ص 226 روایاتی شبیه به این نقل میکند.
الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی)، ج2، ص: 315
وَ عَنْ أَبِی حَمْزَةَ الثُّمَالِیِّ قَالَ سَمِعْتُ عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ ع یُحَدِّثُ رَجُلًا مِنْ قُرَیْشٍ قَالَ لَمَّا تَابَ اللَّهُ عَلَى آدَمَ وَاقَعَ حَوَّاءَ وَ لَمْ یَکُنْ غَشِیَهَا مُنْذُ خُلِقَ وَ خُلِقَتْ إِلَّا فِی الْأَرْضِ وَ ذَلِکَ بَعْدَ مَا تَابَ اللَّهُ عَلَیْهِ قَالَ وَ کَانَ آدَمُ یُعَظِّمُ الْبَیْتَ وَ مَا حَوْلَهُ مِنْ حُرْمَةِ الْبَیْتِ فَکَانَ إِذَا أَرَادَ أَنْ یَغْشَى حَوَّاءَ خَرَجَ مِنَ الْحَرَمِ وَ أَخْرَجَهَا مَعَهُ فَإِذَا جَازَ الْحَرَمَ غَشِیَهَا فِی الْحِلِّ ثُمَّ یَغْتَسِلَانِ إِعْظَاماً مِنْهُ لِلْحَرَمِ ثُمَّ یَرْجِعُ إِلَى فِنَاءِ الْبَیْتِ قَالَ فَوُلِدَ لِآدَمَ مِنْ حَوَّاءَ عِشْرُونَ ذَکَراً وَ عِشْرُونَ أُنْثَى فَوُلِدَ لَهُ فِی کُلِّ بَطْنٍ ذَکَرٌ وَ أُنْثَى فَأَوَّلُ بَطْنٍ وَلَدَتْ حَوَّاءُ هَابِیلُ وَ مَعَهُ جَارِیَةٌ یُقَالُ لَهَا إِقْلِیمَا قَالَ وَ وَلَدَتْ فِی الْبَطْنِ الثَّانِی قَابِیلَ وَ مَعَهُ جَارِیَةً یُقَالُ لَهَا لَوْزَا وَ کَانَتْ لَوْزَا أَجْمَلَ بَنَاتِ آدَمَ وَ قَالَ فَلَمَّا أَدْرَکُوا خَافَ عَلَیْهِمْ آدَمُ الْفِتْنَةَ فَدَعَاهُمْ إِلَیْهِ فَقَالَ أُرِیدُ أَنْ أُنْکِحَکَ یَا هَابِیلُ لَوْزَا وَ أُنْکِحَکَ یَا قَابِیلُ إِقْلِیمَا قَالَ قَابِیلُ مَا أَرْضَى بِهَذَا أَ تُنْکِحُنِی أُخْتَ هَابِیلَ الْقَبِیحَةَ وَ تُنْکِحُ هَابِیلَ أُخْتِیَ الْجَمِیلَةَ؟ قَالَ فَأَنَا أُقْرِعُ بَیْنَکُمَا فَإِنْ خَرَجَ سَهْمُکَ یَا قَابِیلُ عَلَى لَوْزَا وَ خَرَجَ سَهْمُکَ یَا هَابِیلُ عَلَى إِقْلِیمَا زَوَّجْتُ کُلَّ وَاحِدٍ مِنْکُمَا الَّتِی خَرَجَ سَهْمُهُ عَلَیْهِ قَالَ فَرَضِیَا بِذَلِکَ فَاقْتَرَعَا قَالَ فَخَرَجَ سَهْمُ هَابِیلَ عَلَى لَوْزَا أُخْتِ قَابِیلَ وَ خَرَجَ سَهْمُ قَابِیلَ عَلَى إِقْلِیمَا أُخْتِ هَابِیلَ قَالَ فَزَوَّجَهُمَا عَلَى مَا خَرَجَ لَهُمَا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ-
قَالَ ثُمَّ حَرَّمَ اللَّهُ نِکَاحَ الْأَخَوَاتِ بَعْدَ ذَلِکَ قَالَ فَقَالَ لَهُ الْقُرَشِیُّ فَأَوْلَدَاهُمَا؟ قَالَ نَعَمْ فَقَالَ الْقُرَشِیُّ فَهَذَا فِعْلُ الْمَجُوسِ الْیَوْمَ قَالَ فَقَالَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ إِنَّ الْمَجُوسَ إِنَّمَا فَعَلُوا ذَلِکَ بَعْدَ التَّحْرِیمِ مِنَ اللَّهِ ثُمَّ قَالَ لَهُ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ لَا تُنْکِرْ هَذَا إِنَّمَا هِیَ الشَّرَائِعُ جَرَتْ أَ لَیْسَ اللَّهُ قَدْ خَلَقَ زَوْجَةَ آدَمَ مِنْهُ؟ ثُمَّ أَحَلَّهَا لَهُ فَکَانَ ذَلِکَ شَرِیعَةً مِنْ شَرَائِعِهِمْ ثُمَّ أَنْزَلَ اللَّهُ التَّحْرِیمَ بَعْدَ ذَلِکَ
[احتجاج على بن الحسین ع بر مرد قرشى]
و از أبى حمزه الثّمالى رضى اللَّه عنه مرویست که من از حضرت علىّ بن الحسین (ع) شنیدم که براى شخصى از قریش حدیث و حکایت میکرد که:چون آدم علیه السّلام توبه کرد و ندامت و رجعت از وزر و آثام بحضرت ملک العلّام نمود و باز مواصلت حوّا و آدم چون با هم بهم رسید آدم با حوّا مواقعه نمود و از روزى که آدم و حوّا مخلوق گشتند و بزمین آمدند چون توبه آدم قبول شد تعظیم خانه کعبه و حوالى آن بسیار مینمود بواسطه احترام و اکرام خانه و چون اراده مواقعه حوّا میکرد از حرم بیرون میرفت و حوّا نیز با او بیرون رفتى وقتى که از حرم میگذشتند و داخل حلّ میشدند در آن مکان با هم جمع شدندى بعد از آن غسل میکردند پس آنگاه داخل حرم میشدند و بعد از آن رجوع بآستانه خانه مینمود.
الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی) / ترجمه و شرح غفارى، ج3، ص: 192
حضرت علىّ بن الحسین علیه السّلام فرمود که: حوّا بواسطه آدم داراى بیست پسر و بیست دختر شد و در هر بطن توأمان آوردى پسر و دختر و در أوّل بطن از حوّا هابیل متولّد گردید و با او جاریه تولّد یافت مسمّیه بإقلیما که در حسن یکتا نبود و در بطن ثانى قابیل از او تولّد گردید و با او جاریه بود که آن را لوزا میگفتند و این جاریه أجمل بنات آدم در حسن و ملاحت، و نیکوترین دختر او در خوبى و صباحت بود چون این دو پسر و دختر به سنّ بلوغ رسیدند حضرت آدم بواسطه ایشان بهم ترسید ایشان را نزدیک خود خواند و در باب تزویج ایشان بر قانون شرع خود سخن راند و گفت:اى فرزندان اراده چنانست که لوزا را بتو اى هابیل نکاح کنم و اى قابیل اراده من آنست که اقلیما را بنکاح و عقد تو درآرم.
فی الفور قابیل از کلام آدم علیه السّلام برآشفت و گفت: من راضى نیستم که خواهر هابیل که قبیح المنظر است معقوده من گردد و خواهرم که با من توأمان در شکم حوّا بود در کمال حسن و جمال است او را به نکاح هابیل درآرى.
آدم گفت: من قرعه میان شما میزنم اى قابیل اگر سهم تو بر لوزا افتد یا سهم هابیل بر اقلیما برآید هر یک شما تزویج آنکه بسهم او برآید نماید.
حضرت امام السّاجدین زین العابدین (ع) فرمود که: چون آدم (ع) اسم قرعه در میان فرزندان مذکور نمود ایشان راضى بر آن گشتند و چون آدم قرعه زد میان فرزندان سهم هابیل بلوزا و سهم قابیل بر اقلیما بر آمد و توأم واجب هر یک ایشان بنام آنکه با او توأم نبود حضرت معبود مقرّر فرمود
بنا بر آن آدم (ع) تزویج هر یک ایشان بنوعى که قرعه بنام آنها بر آمده بود نمود و بعد از آن حضرت ایزد منّان نکاح أخوات به برادران در جمیع شرع و أدیان حرام فرمود.
آن مرد قریشى بحضرت امام زین العابدین (ع) گفت: أولاد ایشان که در آن زمان بهم رسیده باشند حلال زاده باشند؟
حضرت امام علىّ بن الحسین (ع) فرمود: بلى حلالزادهاند.
پس آنگاه قریشى گفت: یا بن رسول اللَّه (ص) این فعل الیوم عمل مجوس است؟
آن حضرت (ع) فرمود که: بعد از آنکه خداى معبود آن فعل را حرام نمود و از ارتکاب آن منع فرمود آنگاه آن طایفه مرتکب آن شدند.
پس آنگاه علىّ بن الحسین علیه السّلام فرمود که: منکر این نشوى زیرا که این شرایع جارى شد، نه حضرت ایزد مجید حوّا را از پهلوى آدم موجود و پدید نموده زوجه و محلّله او گردانید.
پس این پیشتر در شریعت آدم (ع) أبو البشر جایز و مستمرّ بود بعد از آن حضرت ایزد داور او را آن را حرام گردانید.
از جمله حدیث هاى کاملى که در این باره داریم ، حدیثى است که عیاشى در تفسیر خود از سلیمان بن خالد روایت کرده که گوید :
به امام صادق (ع ) عرض کردم : قربانت گردم مردم مى گویند که حضرت آدم دختر خود را به پسرش تزویج کرد؟ حضرت صادق (ع ) فرمود: مردم چنین مى گویند، امّا اى سلیمان ! آیا ندانسته اى که پیغمبر فرمود: اگر من مى دانستم آدم دختر خود را به پسرش تزویج کرده بود، من هم (دخترم ) زینب را به پسرم (قاسم ) مى دادم و از آیین آدم پیروى مى کرد ...
سلیمان گوید: گفتم قربانت گردم ! مردم مى گویند سبب این که قابیل هابیل را کشت ، آن بود که به خواهرش رشک برد.
امام فرمود : اى سلیمان چگونه این حرف را مى زنى . آیا شرم ندارى که چنین سخنى را درباره پیغمبر خدا آدم مى گویى ؟
عرض کردم : پس علت قتل هابیل به دست قابیل چه بود؟
حضرت فرمود : درباره وصیّت بود . آن گاه ادامه داده فرمود : اى سلیمان ! خداى تبارک و تعالى به آدم وحى فرمود که وصیّت و اسم اعظم را به هابیل بسپارد با این که قابیل از او بزرگ تر بود. قابیل که از موضوع مطّلع شد، غضبناک گشت و گفت : من سزاوارتر به وصیت بودم و از این رو آدم بر طبق فرمان الهى به آن دو دستور داد تا قربانى کنند، و چون به درگاه خداوند قربانى بردند، قربانى هابیل قبول شد، ولى از قابیل پذیرفته نگشت . همین ماجرا سبب شد که قابیل بر وى رشک برد و او را به قتل برساند.
عرض کردم : قربانت گردم ! نسل فرزندان آدم از کجا پیدا شد؟ آیا به جز حوّا زنى و به جز آدم مردى بود؟
حضرت فرمود : اى سلیمان ! خداى تبارک و تعالى از حوّا قابیل را به آدم داد و پس از وى هابیل به دنیا آمد. هنگامى که قابیل به حدّ بلوغ و رشد رسید، زنى از جنّیان براى او فرستاد و به حضرت آدم وحى کرد تا او را به ازدواج قابیل در آورد . آدم نیز این کار را کرد و قابیل هم راضى و قانع بود تا این که نوبت ازدواج هابیل شد و خدا براى او حوریه اى فرستاد و به آدم وحى فرمود که او را به ازدواج هابیل در آورد.
حضرت آدم این کار را کرد و هنگامى که قابیل برادرش هابیل را کشت ، آن حوریه حامله بود و پس از گذشتن دوران حمل ، پسرى زایید و آدن نامش را هبة اللّه و به حضرت آدم وحى شد که وصیت و اسم اعظم را به او بسپارد.
حوّا نیز فرزند دیگرى زایید و حضرت آدم نامش را شیث گذارد. وقتى او به حدّ رشد و بلوغ رسید، خداوند حوریّه دیگرى فرستاد و به آدم وحى کرد او را همسرى شیث درآورد. آدم نیز این کار را کرد و شیث درآورد. آدم نیز این کار را کرد و شیث از آن حوریه دخترى پیدا کرد و نامش را حورة گذارد. وقتى آن دختر بزرگ شد، او را به ازدواج هبة اللّه در آورد و نسل آدم از آن دو به وجود آمد. در این وقت هبة اللّه از دنیا رفت و خداوند به آدم وحى کرد که وصیت و اسم اعظم را به شیث بسپارد و حضرت آدم نیز این کار را کرد
http://www.askquran.ir/showthread.php?t=3622