استاد پناهیان / یادداشتهایی از سخنان استاد پناهیان و ...

گزیده ی از سخنرانیهای استاد حوزه و دانشگاه حجت الاسلام والمسلمین علیرضا پناهیان (صوتی ، تصویری، نوشتاری) Panahian

استاد پناهیان / یادداشتهایی از سخنان استاد پناهیان و ...

گزیده ی از سخنرانیهای استاد حوزه و دانشگاه حجت الاسلام والمسلمین علیرضا پناهیان (صوتی ، تصویری، نوشتاری) Panahian

موسسه بیان معنوی

درباره وبلاگ

استاد پناهیان / یادداشتهایی از سخنان استاد پناهیان و ...

اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها

رَّبِّ أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَل لِّی مِن لَّدُنکَ سُلْطَانًا نَّصِیرًا / پروردگارا مرا در هرکار صادقانه واردکن وصادقانه خارج نما وازسوی خود سلطان ویاوری برای ماقرار ده.
رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَیَسِّرْ لِی أَمْرِی وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِی یَفْقَهُوا قَوْلِی / پروردگارا سینه ی مرا گشاده دار و کار مرا بر من آسان گردان و گره از زبانم بگشای تا سخنان مرا بفهمند.
-------------------------------------------
به امیدآنکه مقدمه سازان ظهورحضرتش باشیم
-------------------------------------------
لطفا در معرفی این وبلاگ به دوستان همت کنید.
شهید علمدار :
برای بهترین دوستانتان آرزوی شهادت کنید.
----------------------------------------------
لطفا با وضو معارف اهل بیت را مرور کنید.
-------------------------------------------

طبقه بندی موضوعی

آخرین نظرات

آخرین مطالب

۲۳ مطلب با موضوع «حدیث ، حکایت ، داستان، روایت :: امام صادق (ع)» ثبت شده است

8دقیقه

 


دریافت

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۱ ۱۲ بهمن ۹۳ ، ۱۱:۳۷
محمد رئوفی


ابوبصیر روایت می‌کند که گفت: شنیدم حضرت صادق(ع) می‌فرمود: هر کس مردن عبداللَّه را براى من ضمانت کند، من هم آمدن قائم را براى او ضمانت می‌کنم، بعد از آنکه عبداللَّه مرد، دیگر مردم بر سر کسى اجتماع نمی‌کنند و این امر به خواست خدا به صاحب شما منتهى می‌شود و بعد از آن سلطنت سال‌ها از بین می‌رود و به سلطنت ماه‏‌ها و روزها تبدیل مى‏‌شود، عرض کردم: آیا آن زمان طول می‌کشد؟ فرمود: نه!

(الغیبة، شیخ طوسی، ص 447)


«عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِاللَّهِ ع یَقُولُ‏ مَنْ یَضْمَنْ لِی مَوْتَ عَبْدِاللَّهِ أَضْمَنْ‏ لَهُ الْقَائِمَ ثُمَّ قَالَ إِذَا مَاتَ عَبْدُاللَّهِ لَمْ یَجْتَمِعِ النَّاسُ بَعْدَهُ عَلَى أَحَدٍ وَ لَمْ یَتَنَاهَ هَذَا الْأَمْرُ دُونَ صَاحِبِکُمْ إِنْ شَاءَ اللَّهُ وَ یَذْهَبُ مُلْکُ السِّنِینَ وَ یَصِیرُ مُلْکُ الشُّهُورِ وَ الْأَیَّامِ فَقُلْتُ یَطُولُ ذَلِکَ قَالَ کَلا»؛

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ بهمن ۹۳ ، ۱۳:۳۶
محمد رئوفی



دریافت
مدت زمان: 3 دقیقه 37 ثانیه
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ شهریور ۹۳ ، ۱۵:۴۷
محمد رئوفی

انگشترعقیق (یمنی)

ابن شهرآشوب نقل میکند : روزی جبرئیل به پیامبر اکرم ص نازل شد و گفت : یا رسول الله ! پروردگارم برتو سلام و درود میفرستد و میفرماید انگشترت را در دست راست کن و نگین آن را هم عقیق قرار بده و به پسر عمومیت علی نیز بگو انگشترش را در دست راست کند و نگین آن را عقیق قرار دهد. پیامبر پیام جبرئیل را به امیرمومنان علی ع رسانیدند. حضرت علی ع عرضه داشت : یا رسول الله عقیق چیست؟ رسول خدا ص فرمود : عقیق کوهی در کشور یمن است.

(بحارالانوار 42/61 مستدرک 3/293 مناقب 3/87)

سلمان فارسی : پیامبر فرمود : پس همانا سنگ عقیق اول کوهی است که اقرار کرد به وحدانیت خدا و به پیامبری من و به وصایت تو یا علی و امامت فرزندان بعداز تو و به بودن بهشت برای محبان تو و شیعیان فرزندانت.

(بحار 42/69 وسائل 5/83)

بشیر خدمت امام صادق ع عرض کرد : فدایت شوم چه نگینی بر روی انگشترم قرار دهم ؟

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۳ ، ۱۰:۵۲
محمد رئوفی

امام صادق علیه السلام فرمود: غضب‏ کلید هر شرى است.

علماء براى چاره و علاج غضب‏ دو راه علمى و عملى ذکر کرده‏ اند. راه علمیش آنست که بنده خدا تفکر کند در آیات و اخبارى که در مذمت غضب‏ و خشم و ستایش عفو و حلم و کظم غیظ وارد شده است و راه عملیش آنست که: چون خشمگین شود، اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بگوید و با آب سرد وضو بگیرد یا غسل کند و اگر ایستاده است بنشیند و اگر نشسته دراز کشد و اگر بر فامیل و خویشاوندش غضب‏ کرده نزدیک او رود و دست ببدن او گذارد.

أصول الکافی / ترجمه مصطفوى / ج‏3 / 412 / 3 - ..... ص : 412

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۸ بهمن ۹۱ ، ۰۶:۴۰
محمد رئوفی

یونس ابن یعقوب از امام صادق علیه السلام نقل کرده است که :

" [در خصوص مومنان]هر بدنی که چهل روز آسیبی به آن وارد نشود، ملعون است و دور از رحمت خداوند.‏ گفتم: واقعاً ملعون است!؟ فرمود: بله.‏ گفتم: واقعاً!؟ باز فرمود: بله.‏

پس چون امام(ع) سنگینی مطلب برای من را مشاهده کرد، فرمود:‏ ای یونس! از جمله ی بلا و آسیب به بدن، همین خراش پوست و ضربه خوردن و لغزیدن و یک سختی و خطا کردن و پاره شدن بند کفش و چشم درد و مانند اینها است [نه لزوماً مصیبت های بزرگ].‏

مومن نزد خداوند با فضیلت تر و گرامی تر از آن است که بگذارد چهل روز بر او بگذرد و گناهانِ او را پاک ننماید؛ ولو به یک غم پنهان در دل , که او نفهمد این غم از کجا حاصل شده است.

به خدا قسم، وقتی یکی از شما سکه های درهم را در کف دست وزن می کند و متوجه نقصان آن شده و غصه دار می شود، سپس دوباره وزن می کند و متوجه می شود که وزنش درست بوده، همین غصه ی کوتاه و گذرا، موجب آمرزش برخی از گناهان اوست.‏" 

الوسائل : 11 / 518 ج 7 والبحار : 76 / 354 ج 21 عن کنز الکراجکی : ص 63 بإسناده عن یونس بن یعقوب

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۹۱ ، ۱۹:۵۴
محمد رئوفی

حدیث عنوان بصری را بردارید بنویسید، هفته‌ای یکی دو سه بار بخوانید. حدیث عنوان بصری این است که عنوان بصری آمد پیش امام صادقعلیه‌السلام، گفت آقا می‌خواهم از شما چیزی یاد بگیرم. آقا بلند شد فرمود که نه، بلند شو برو! من کار دارم. بیکار که نیستم به تو چیز یاد بدهم، بیرونش کرد. خیلی خوشم می‌آید از این برخوردها.

آقا عنوان بصری را می‌گویی؟ از این آدم‌های نصف شبی بود. رفت در خانه شروع کرد گریه کردن. گفت خدایا من لایق نبودم، اگر لایق بودم، امام صادق من را بیرونم نمی‌کرد. نه، قهر نکرد، رفت به خودش زد. می‌گوید سه روز دیگر نه خواب و خوراک نداشتم، خوراکم گریه بود، فقط برای نماز واجب می‌آمدم بیرون، بعد از سه روز طاقت نیاوردم، آمدم در خانه امام صادق. تا در زدم، غلامش در را باز کرد فرمود آقا پذیرفته بیا.

رفتم نشستم گفتم، آقا داشت عبادت می‌کرد. عبادتش تمام شد، گفتم، آقا فرمود بله چه می‌خواهی؟ هان؟ اسمت چیست؟ کنیه‌ات یعنی چیست. گفتم ابوعبدالله، فرمود: «ثبت الله کنیتک» خدا ان‌شاءالله واقعاً تو را اباعبدالله قرار بدهد. می‌گوید اینقدر خوشحال شده بودم، آماده بودم سؤالم را که مطرح کردم، امام صادق باز هم من را بیرون کند، ولی این دفعه دیگر اگر می‌رفتم، با گریه نمی‌رفتم، خوشحال می‌رفتم. می‌گفتم آخ جان! امام صادق یک دانه دعا برای من کرد. ببین تا چوبت نزنند، آدم نمی‌شوی.

می‌گذارید من همین جا یک مناجات بکنم؟ امام زمان می‌شود ما را یک بار از در خانه‌ات بیرون کنی؟ ما برویم غصه بخوریم. می‌ترسم بیرونت کنم، بروی دیگر نیایی! حالا همین جوری در عالم خودت باش. می‌خواهم بیرونت کنم، کم آبروی من را نبردی، ولی می‌ترسم بروی بیرون دیگر نیایی.

شاید بعضی بگویند حاج آقا این مناجات‌ها را از خودت می‌سازی؟

 روایت داریم. امام باقرعلیه‌السلام در تحف العقول. به امام باقر گفتند آقا شما با خیلی آدم‌های دربوداغون هم که می‌پری که! خیلی‌ها را تحویل می‌گیری. فرمود: «نواصل من لا یستحق وصالنا مخافة ان لا نبقی بغیر صدیقی» فرمود: ما وصلت می‌کنیم با کسانی که لیاقت ما را ندارند، می‌ترسیم بی‌رفیق بمانیم، نمی‌خواهیم این جوری بشود. «مخافة ان لا نبقی بغیر صدیقی» این را من از خودم در نیاوردم.

 تو قول می‌دهی اگر امام زمان یک بار در را باز کرد به رویت، گفت دیگر نمی‌خواهم صدایت را بشنوم برو! بعد تو تا آخر عمرت قربان صدقه صدای امام زمان بروی و بگویی ولی آقا چه صدای قشنگی داشتی! خوب شد با من مهربان حرف نزدی و الا که من را کشته بودی. هان؟ امام صادق یک بار بیرونش کرد عنوان بصری را، بعد تحویلش گرفت، عنوان بصری خودش در سن کهولت... از روایات به شدت خوب است ها! این روایت سندش عالی است، جلد اول بحار آخرش را نگاه کنی، حدیث عنوان بصری است.

بعد صدا می‌زند که آقا، آقا می‌فرماید خب چه می‌خواهی؟ آمدم چیز از شما یاد بگیرم. فرمود علم که به تعلم نیست. خب چه کار کنم چیز یاد بگیرم؟ فرمود برو حقیقت عبودیت را پیدا کن. گفت حقیقت عبودیت چیست؟ فرمود: حقیقت عبودیت این است که خودت را مالک ندانی. فدایت بشوم، خودت را مالک ندان اولش با خدا در می‌افتی، در می‌افتی، بعد کم کم مهر مالک می‌افتد در دلت، آن مهر است، آن محبتِ یک محبت عجیبی است، بازی بردار نیست، آن محبت اصلاً از یک جنس دیگر است. خوف از مالک می‌افتد در دلت.

حقیقت عبودیت را اگر بخواهی پیدا کنی، برو یک جایی از این شلاق‌های موعظه به سر و کول تو بکوبند، حسابی آب و کبابت بکنند، بعد بیایی سراغ عبادت و دعا از خودت بیخود باشی، آویزان بیایی در خانه حضرت حق. خدا این چهره‌های آویزان را در خانه خودش دوست دارد. بعد برای این چهره‌های آویزان و ترسان و خائف از محبت حرف بزنی، آقا غوغا است.

خوش به حال آنهایی که خدا نه در صحنه عمل، در صحنه معرفت آنها را ترسانده، چهره‌شان را آویزان کرده. می‌روند، همیشه بیست و چهار ساعته در خانه خدا بی‌قیافه‌اند، یک لحظه، یک لحظه فراموش بکنی، بروی تو عالم خودت، قیافه‌ات می‌افتد در خانه خداوند متعال از محبوبیت. محبت را از دل این بندگی در بیاور. بنده باید محبت پیدا بکند به خدا، نه آقای فلانی. آقای فلانی که بنده نیست، اصلاً به ریختش نمی‌خورد. بندگی باید اخلاق درست به تو بدهد، یعنی حقیقت بندگی می‌آید تو وجودت، اصلاً جیکت در نمی‌آید، صدایت بلند نمی‌شود، هر کاری می‌خواهی بکنی، می‌ترسی. نمی‌توانی، دست خودت هم نیست.

حقیقت بندگی بحث عجیبی است. از خوف اگر کسی بیاید در شوق، در محبت، داستان عجیبی دارد. در قرآن، در روایات دارد می‌فرماید «مؤمن لا یصلحه الا الخوف» جز خوف چیزی اصلاحش نمی‌کند. بعد از دل این خوف کم کم به آن محبت می‌رسد انسان.


۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۹۱ ، ۱۸:۲۷
محمد رئوفی

ایمان وقتی که سلسله‌مراتب می‌رسد به اولیاء خدا، تازه خودش را نشان می‌دهد. امام صادق(ع)، یکی از یارانش را نشان داد فرمود: هیچ‌کسی مثل او نمی‌شود برای من. گفتند: مگر او چگونه است؟ فرمود: من اگر به او بگویم این سیب، نیمی از این سیب حلال است، نیمی از این سیب حرام، تهِ دلش هم سؤال ایجاد نمی‌شود. چرا؟ آخر چرا؟ یابن رسول‌الله چرا؟! سؤال ایجاد نمی‌شود. نه چون نادان است سؤال نمی‌کند، نه چون انسان ساده‌لوحی است پرسش نمی‌کند، نه چون انسانی است که عقل ندارد و پرسش نمی‌کند، از بس می‌فهمد و از بس مؤمن است.

من علّت حلال و حرام بودن این سیب را بفهمم، دیگر نمی‌پرسم. آقایان! یک جواب به من بدهید من بحث را جمع کنم، اگر امام صادق(ع)، بگوید نیمی از این سیب حلال است، نیمی از این سیب حرام است، ما اگر علّت این حرام و حلال بودن نیمی از این سیب را بفهمیم، دیگر پرسش نمی‌کنیم، می‌گوییم خب حالا می‌دانیم. درست است آقایان؟! بله؟ این علم من به حرام و حلال بودن نیمی از سیب اهمیّتش بالاتر است یا علم من به صداقت امام صادق(ع)، ایمان من به صداقت امام صادق(ع)؟ آقا! من تو را خیلی قبول دارم، چشمم چیز دیگری ببیند می‌گویم اشتباه کرده، با عقلم به ایمان تو رسیدم ولی دیگر پای ایمان تو ایستاده‌ام.

آدم اوّل محاسبه می‌کند بعد ایمان می‌آورد. ایمان که آورد تمام است دیگر. آمد گفت: آقا! قیام کنید. آقا فرمود: می‌روی توی تنور؟ گفت: آقا! تنور چرا؟ من زن و بچّه‌ام منتظر هستند، من چه خطایی ازم سر زده؟ تنور روشن بود آخر آقا! می‌فرمایید بروم. آقا فرمود: خب بله من می‌دانم روشن است، برو توی تنور دیگر، مگر نمی‌خواهی من بیایم قیام کنم؟ گفت: آقا! مگر بخواهید قیام کنید من را می‌فرستید تنور آتش؟ گفتیم قیام کنید با دشمن‌ها مبارزه کنیم، جنگ راه بیندازیم. آقا فرمود: خب حالا شما بنشینید فعلاً.

یکی از یاران‌شان آمدند از نزدیکان. فرمود: فلانی! برو توی تنور. این دلش ریخت. آن آقا رفت توی تنور، این رنگش پرید، آن آقا توی تنور بود این داشت جلزّ و ولز می‌کرد. بعد از مدّتی آقا امام صادق(ع)، فرمود: خب، بی‌قرار هستی، برو برو برو ببین رفیقت چیکار کرد توی تنور. دوان‌دوان آمد دید وسط آتش نشسته دارد تسبیح می‌گوید، ذکر می‌گوید. تو نسوختی؟ نه. تو اینقدر به امام صادق ایمان داری؟ بله.

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۸ آبان ۹۱ ، ۱۵:۱۶
محمد رئوفی

امام صادق (ع) فرمودند : به خدا سوگند :

آثار شوم گناهان زودتر از آنچه که  فکر می کنید دامن شما را میگیرد. هرگاه برای بعضی از شما بدرفتاری و سختی از سوی حاکم ورئیس برسد این مشکل به خاطر گناهان خودتان می باشد. اگر به بیماری یا یک مشکل جسمی دچار شوید این هم به سبب گناهان خود شماست. اگر روزی و رزق شما کم شود این نیز به علت گناهانتان است. (بحار جلد6 , ص 157)

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۸ مهر ۹۱ ، ۲۱:۵۱
محمد رئوفی

یک نکته مهم: شاد شدن در شادی اهل بیت سخت تر است از غمگین شدن برای اهل بیت در غم آنها.  کسی در این مسیر حرکت کند در شب میلاد امام حسین و امام رضا ع نمی شود جمش کرد.  عموم شیعیان در عزای اهل بیت غمگین می شوند ولی کمترند کسانی که در شادی ایشان شاد شوند. روی این موضوع کار کنید. مراقبه و ...

این را یادگاری داشته باشید. یک روز خدمت آقای بهجت بودم روز تولد پیامبراکرم ص و حضرت صادق ع بود ایشان با یک حالی فرمودند چقدر با عظمت است امروز... چنان حال ایشان عجیب بود که من احساس کردم اصلا دین ندارم!

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ مهر ۹۱ ، ۱۶:۵۷
محمد رئوفی

امام صادق‌(ع) به اصحاب خود فرمودند: حرف‌هایی که شما از من تعبدی قبول می‌کنید در آخرالزمان مردم از سر درک و درایت، از سر عقلانیت از ما قبول خواهند کرد، عقل‌شان به اینجا می‌رسد که حرفِ ما اهل‌بیت درست است و این رشد عقل به آنجا خواهد رسید که جهان مقدمه‌ساز ظهور آقا امام زمان(ع) خواهد شد با رشد عقلانیتی که پیدا خواهد کرد، ضمن اینکه حضرت هم تشریف‌فرما بشوند اولین کاری که می‌کنند یا از اولین کارهایی که انجام می‌دهند باز عقل مؤمنان را رشد می‌دهند.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۷ شهریور ۹۱ ، ۲۰:۲۶
محمد رئوفی

امام صادق (ع) :

همانا خدا دانست که گناه بهتر است برای مومن از عجب

و اگر نه  هیچگاه مومن را مبتلا به گناهی نمیکرد.

اصول کافی جلد 2 ص 313

امام خمینی (ره) در کتاب چهل حدیث :

عجب از گناه شدیدتر است در درگاه حق تعالی و از آن جهت مومن را مبتلای به گناه میفرماید تا ایمن شود از عجب.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ شهریور ۹۱ ، ۲۳:۰۷
محمد رئوفی