استاد پناهیان / یادداشتهایی از سخنان استاد پناهیان و ...

گزیده ی از سخنرانیهای استاد حوزه و دانشگاه حجت الاسلام والمسلمین علیرضا پناهیان (صوتی ، تصویری، نوشتاری) Panahian

استاد پناهیان / یادداشتهایی از سخنان استاد پناهیان و ...

گزیده ی از سخنرانیهای استاد حوزه و دانشگاه حجت الاسلام والمسلمین علیرضا پناهیان (صوتی ، تصویری، نوشتاری) Panahian

موسسه بیان معنوی

درباره وبلاگ

استاد پناهیان / یادداشتهایی از سخنان استاد پناهیان و ...

اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها

رَّبِّ أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَل لِّی مِن لَّدُنکَ سُلْطَانًا نَّصِیرًا / پروردگارا مرا در هرکار صادقانه واردکن وصادقانه خارج نما وازسوی خود سلطان ویاوری برای ماقرار ده.
رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَیَسِّرْ لِی أَمْرِی وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِی یَفْقَهُوا قَوْلِی / پروردگارا سینه ی مرا گشاده دار و کار مرا بر من آسان گردان و گره از زبانم بگشای تا سخنان مرا بفهمند.
-------------------------------------------
به امیدآنکه مقدمه سازان ظهورحضرتش باشیم
-------------------------------------------
لطفا در معرفی این وبلاگ به دوستان همت کنید.
شهید علمدار :
برای بهترین دوستانتان آرزوی شهادت کنید.
----------------------------------------------
لطفا با وضو معارف اهل بیت را مرور کنید.
-------------------------------------------

طبقه بندی موضوعی

آخرین نظرات

آخرین مطالب

۱۱۴ مطلب با موضوع «درس اخلاق» ثبت شده است

شما حق نداری در زندگی دنیای خودت کسالت داشته باشی. امام باقر‌علیه‌السّلام می‌فرماید : تو چرا کِسِل هستی؟ اخم‌هایت را باز کن ببینم! سرت را بگیر بالا ببینم! چرا لبخند نمی‌زنی؟ کشتی‌هایت غرق شده؟ مگر تو کشتی‌ات سفینة‌النّجاه نیست؟ آن که غرق نمی‌شود که. آقا یک جورهایی غم می‌شود  کفر! خدا می‌فرماید: اِ مگر تو من را نداری؟ مگر تو من را نداری؟ کی بود می‌گفت: من تو را دارم چه غم دارم، تو را دارم چه کم دارم؟

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۵ تیر ۹۱ ، ۲۳:۰۱
محمد رئوفی

آدم‌هایی که غرق ارتباط‌ هستند و غش کردند در ارتباط‌های شیرین دنیایی، همیشه غم‌دیده‌ هستند، همیشه سرخورده‌ هستند، همیشه کتک خورده از دنیا هستند. همیشه دچار یأس می‌شوند، خدا قول داده می‌فرماید من حال می‌گیرم. می‌خواهید ارتباط‌های دنیایی‌تان گرم، جاودانه و دلنشین باشد؟ قطع کنید. بگویید من روزی از همسرم جدا خواهم شد. من را در یک قبر می‌گذارند، او را در قبر دیگری.

بگذارید یک خاطره بگویم از زیباترین عروس و دامادی که در عالم بهترین ارتباط را داشتند، دیگر از این بهتر در عالم ما نداریم. هرگز اصلاً و ابدا. حضرت زهرای اطهر وقتی آمدند خانه امیرالمؤمنین، شروع کردند گریه کردن. امیرالمؤمنین(ع) در اولین گفتگوی خودشان با فاطمه زهرا(س) فرمودند یا فاطمه چرا گریه می‌کنی؟ فاطمه زهرا فرمودند از خانه پدری آمدم در خانه شما، آن قطع، قطع ارتباط از خانه پدر و قرار گرفتن در موقعیت جدید، من را یاد لحظه‌ای انداخت که از خانه تو بیرون خواهم رفت و به خانه مرگ و به خانه قبر خواهم رفت.

نه حضرت زهرا یک ذره از محبتش از حضرت علی کاسته شد این حرف را زد، نه حضرت علی یک ذره کم دوست داشت فاطمه را، نه بحث مردنی بود شب عروسی، مرگ جزء زندگی ماست. مرگ را فراموش نکنید! مرگ جزء لاینفکّ زندگی ماست، مرگ عزیز دل ماست، مرگ رفیق ماست، مرگ همراه ماست، مرگ همیشه در خاطر ماست، مرگ یکی از خاطرات همیشه فعال ماست، ما روزی در دستان غسال و روی سنگ سختی غلت خواهیم خورد، بدن‌مان شستشو می‌شود، به خاک سپرده خواهد شد، روح‌مان به آسمان‌ها خواهد رفت. مرگ یک حادثه نیست، یک همراه همیشگی است. مرگ خیلی زیباست.

«مرگ اگر مرد است گو نزد من آی، تا در آغوشش بگیرم تنگ تنگ» مرگ خیلی قشنگ است. یک وقت از مرگ نترسید، آدم خوبی بشوید ها! آن خوب بودن به درد لای جرز می‌خورد، اصلاً خوب نشوید اگر می‌خواهید از ترس مرگ خوب بشوید. آدم از مرگ که نمی‌ترسد ، آدم با مرگ رفیق می‌شود و خوب می‌شود، آدم از مرگ خوشش می‌آید و خوب می‌شود، آدم منتظر مرگ لحظه شماری می‌کند و خوب می‌شود، نه در برود و خوب بشود، کسی از مرگ در برود و خوب بشود، سعی می‌کند مرگ را فراموش بکند.

۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۱ تیر ۹۱ ، ۲۳:۳۴
محمد رئوفی

امام علی (ع) :


به گوینده سخن نگاه نکن ، بلکه ببین چه می‌گوید.


۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۰ تیر ۹۱ ، ۱۸:۵۴
محمد رئوفی

یک روایت بخوانم آنهایی که خیلی روحیۀ لطیفی دارند، دوست ندارند از گل نازکتر به ایشان گفته بشود، یک‌کمی فرزند مادر هستند، فرزند مادر اصطلاح علمی‌اش می‌شود بچه‌ننه، ترجمه‌اش کردیم که زیاد هم راحت صحبت نکنیم، آنها گوششان را بگیرند این روایت را نشنوند، چون شاید ناراحت شوند، در جلسۀ ما کسی فرزند مادر به آن معنا نیست، گوشش را نگرفت کسی؟  در روایت ائمه معصوم می‌فرماید: هر کس هر گناهی انجام بدهد، متناسب با آن گناه قطعه‌ای از عقلش برداشته می‌شود می‌رود، و دیگر به او برنمی‌گردد. توبه کردی جهنم نمی‌برندت ، ولی قسمتی از عقلت پَر!

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۶ تیر ۹۱ ، ۲۱:۳۹
محمد رئوفی

 اطباء می‌گویند زیاد خوابیدن برای جسم انسان ضرر دارد زیاد خوردن ضرر دارد. حالا شما آثار روحانی کم خوردن و کم خوابیدن را ببینید. کلافه نکنید خودتان را در مقابل خوابیدن، بخوابید، اگر خستگی برایتان عارض شد، ولی کم بخوابید. کم بخوابید بلند شوید، جسم شما فریب می‌خورد فکر می‌کند مثلاً چند ساعت خوابیدید. یکی از سنّتهای حسنه‌ای که برای کم‌خوابی بسیار مفید است و ماها معمولاً محرومیم از آن و ارادۀ خوابمان کم شده به دلیل اینکه این سنّت را ترک کردیم، اصلاً زندگی‌های شهری ما اجازه نمی‌دهد، نمی‌دانم چه فکری باید کرد برای این قصه خواب نیمروز هست. اخیراً اطباء دوباره در اخبار اینها را ما می‌شنویم، می‌گویند که یک ساعت خواب بعد از ظهر یا نیمروز به اندازۀ هشت ساعت خواب شبانه‌روز و شب برکت برای جسم انسان ایجاد می‌کند و آثار و فواید خاصی دارد. ما نیست این نیمروز را نمی‌خوابیم به قول طلبه‌ها خواب قیلوله، در خواب اراده‌مان ضعیف می‌شود، وقتی که می‌خوابیم دیگر، فقط جرثقیل باید ما را بلندمان بکند. یا وقتی که بخوابیم دیگر خوابیدیم، غش کردیم حسابی و این وضعیت را به آن مبتلا هستیم ، وضعیت پرخوابی و بدخوابیدن را.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ تیر ۹۱ ، ۲۰:۰۳
محمد رئوفی

شیطان یکی از جاهایی که هُل می‌دهد، تعجیل در کار شرّ است، شما بیایید پاتک بزنید به دشمن، یعنی یک جوری این دشمن شما نابود می‌شود با یک تدبیر خیلی ساده؛

گناه پیش آمد، بگو که خب حالا عجله نمی‌کنم، بعداً یک روز به تأخیرش بیانداز، ببین چه اتفاقی می‌افتد؟ دیگر اصلاً انجامش نمی‌دهی. چون همین تأخیر بصیرت به تو می‌دهد، همین تأخیر کمک‌های آسمانی را می‌فرستد، همین تأخیر کمک‌های زمینی را می‌فرستد، اصلاً یک اتفاق‌هایی می‌افتد، اصلاً همین تأخیر موجب می‌شود از آن گناه تنفر پیدا کنی.

شما برعکس با شیطان برخورد بکنید، شیطان آن جایی روی انسان مؤثر است، یعنی یکی از شیوه‌های تأثیرگذاریش یکی از ایستگاه‌های تأثیرگذاریش، آنجایی است که زمان کار شما را می‌خواهد تعیین کند، آن بیداری یک دفعه‌ای احساس نمی‌شود، اما اگر اهل مراقبت باشی در تعجیل‌ها و تأخیرها یک دفعه‌ای بیدار می‌شوی می‌گویی نگاه کن، من خودم عجله‌ای نداشتم با یک وسوسه‌ای که کرد من چهار دقیقه دیگر این داد را بزنم، همین الان این داد را بزنم، نزن،  عقبش بیانداز!

آقا پدر یک کسی را خواستی در بیاوری بعداً در بیاور! آقا به یک کسی خواستی، خیلی ساده‌اش این جوری می‌شود ، به یک کسی فحش خواستی بدهی بعداً بده! دیر نمی‌شود، هر موقع خواستی می‌توانی تعجیل کنی! بیاوریش جلو، دیر نمی‌شود فحش است دیگر، می‌خواهی بدهی، دیگر چیزی نیست.

آقا قهر می‌خواهی بکنی بعداً قهر کن! هر امر منفی را بیانداز بعداً، یک دقتی پیدا می‌کند یک بصیرتی پیدا می‌کنی، یک قدرتی پیدا می‌کنی، از شیطان فاصله می‌گیری از هوای نفست فاصله می‌گیری، اصلاً دیگر کار شر از تو سر نخواهد زد، بسیار تدبیر هوشمندانه‌ای است که ما سر تعجیل‌ها و تأخیرها مراقبت بکنیم نه سر خودِ عمل، گویا آنقدر خودِ عمل اهمیت ندارد که این تعجیل‌ها و تأخیرها.

خب، در این سفارش بسیار ارزشمند مانند بقیه سفارش‌های بسیار ارزشمند امیرالمؤمنین علی ـ‌علیه‌السلام‌ـ چند نکته نهفته است یکی از نکته‌هایی که نکته نیست قاعده بسیار بزرگی است این است که آقا رشد معنوی پیدا کردن نیاز به تدبیر دارد نیاز به نقشه دارد نیاز به برنامه دارد بدون نقشه یلخی نمی‌شود وارد قصه شد، مراقبت از زیر مجموعه‌های همین تدبیر است، محاسبه نفس از زیرمجموعه‌های همین تدبیر است، معرفت نفس از زیرمجموعه‌های مقدماتی و نظری و بنیادین همین تدبیر است.

ماه رجب، شعبان، رمضان شرّ پیش آمد عقب بیافکنیم، متأخرش بکنیم، بگوییم حالا بعداً، هر کار بدی پیش آمد بهش بگوییم بعداً. آنهایی که بخواهند برنامه در این فصل عبادت برای خودشان بریزند نگویند بعداً، از همین امشب شروع کنند، دیگر نگو بعداً ، ماه رمضان شب قدر مقدّماتش را از امشب شروع کن! دیگر نگو بعداً، تو به همه کارهای خیر می‌گویی بعداً، حالا فرصت زیاد است در حالی که فرصت اصلاً زیاد نیست. یک کارهایی را از امروز شروع کنید، حسّ و حال خودتان را تغییر بدهید! در امر خیر تعجیل بکنید! و بعد هر چه شر در این فصل پیش آمد تأخیر بیافکنید، تدبیر لازمه رشد معنوی است و یکی از تدبیرها همین است، یکی از اصول برای تدبیر کردن در مسائل معنوی مواظبت کردن از این تأخیرها و تدبیرهاست در زندگی روزمره این را مدام مواظبت بکنید، درست است؟خدایا آن بزنگاه‌های غفلت را که یک بی‌توجهی ساده موجب می‌شود ما سقوط کنیم و صعود نکنیم آن غفلت‌ها را در ما از بین ببر!

اینجا امیرالمؤمنین علی ـ‌علیه‌السلام‌ـ یکی از این بزنگاه‌ها را دارد اشاره می‌کند لحظه تأخیر لحظه تعجیل ولی شما دو تا نکته را در نظر داشته باشید عرض من تمام، یک. اساساً انسان‌ها کجاها اشتباه می‌کنند؟ یک آفت شناسی یک آسیب شناسی معنوی از خودمان انجام بدهیم. روز قیامت روز حسرت است معنایش این است که ماها خیلی ارزان می‌رویم جهنم و خیلی ارزان بهشت را از دست می‌دهیم.

می‌بینی خدا با ما در دنیا حرف نمی‌زند، آخه حرفی ندارد بزند، چه بزند؟ همه چیز روشن است. در زیارت امین الله ما می‌خوانیم که ای خدا راه‌های به سوی تو آمدن باز است، علامت‌ها مشخص است، بیرق‌ها مشخص است، جهت مشخص است، همه روندگان دارند می‌روند مشکلی نیست کی مانده؟ برای چه مانده؟ الکی مانده. الکی مانده.

رفقا من به شما دارم عرض می‌کنم حالا منِ کور باطن که هیچی غصه می‌خورم برای خودم ولی برای شما عرض می‌کنم، شما مواظبت بکنید، هر چه می‌خواهی لازم داری برای رشد، دارید، دارید، در جیبتان هست، دست نمی‌برید کلید را در بیاوری ایستاده پشت در می‌گوید این در قفل است باز نمی‌شود خب در بیاور باز کن!

امیرالمؤمنین علی ـ‌علیه‌السلام‌ـ می‌فرماید شما به عمل به آنچه که می‌دانید محتاج‌تر هستید، تا دانستن آنچه نمیدانید. مگر حضرت می‌دانستند ما چقدر می‌دانیم که حکم کلی صادر کردند؟ آقا معمولاً بشر همین است دیگر، آقا معمولاً انسان همین است.

تأخیر در شرّ بکنید خیلی از اتفاقات روحی خودتان را، خیلی از ویژگی‌های خودتان را دقیقاً خواهید دید، عجله که می‌کنی در شرّ نه خودت را می‌بینی نه شرّ می‌بینی نه رابطه خودت را با شرّ می‌بینی نه اثری که شرّ روی خودت داری می‌بینی، اصلاً هیچ کدام را نمی‌بینی.

اهل‌بیت آدم خوب به دردشان نمی‌خورد، آدم خوب هوشیار به دردشان می‌خورد، آدمی که در اثر هوشیاری خوب شده به دردشان می‌خورد، آدم خوب ناهوشیار زمین می‌خورد، زمین هم نخورد خدا بهش لطف کرده به درد نمی‌خورد، اما آدم خوب هوشیار به درد می‌خورد، آدم هوشیار خوب خیلی به درد می‌خورد من احساس می‌کنم آدم هوشیار خوب را اهل‌بیت بهش بیشتر نزدیک می‌شوند بیشتر به عنوان رفاقت قبولش می‌کنند. انشاءالله ما جزو آن آدم‌ها باشیم.

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ تیر ۹۱ ، ۰۶:۲۳
محمد رئوفی

دربارۀ مفهوم ولیجه و استقلال روحی به عنوان یکی از ویژگی‌های انقلابیون

گفتیم استقلالی که یک انقلابی باید داشته باشد، دو نوع است؛ استقلالِ روحی و استقلالِ فکری. استقلال روحی یعنی اینکه آدم تحت تأثیر تشویق‌ها و تحقیرها قرار نگیرد. اگر بنا باشد که انسان تحت تأثیر تشویق دیگران انگیزه پیدا بکند، با تحقیر دیگران هم از میدان به‌در خواهد رفت.

اگر بنا باشد کسی تحت تأثیر سرزنش‌های دیگران قرار بگیرد، نمی‌تواند به عنوان یک مجاهد پیش‌رو قدم در راه خدا بردارد. خب، این وضعیتی است که خداوند متعال در آیات کریمۀ قرآن دارند، «یُجاهِدونَ فِی سَبِیلِ الله وَلا یَخافُونَ لَومَۀَ لائِم» اینها مجاهده می‌کنند در راه خدا و از سرزنشِ سرزنش‌کننده‌ها نمی‌ترسند.

برای استقلال روحی، همین مقدار بحث کفایت می‌کرد، بعد گفتیم که به استقلال فکری برسیم. آن‌وقت ولیجه یعنی چی؟ ولیجه یعنی اینکه کسی در انسان نفوذ داشته باشد و از نفوذش برای جهت‌گیریِ اندیشۀ انسان استفاده بکند. از نفوذش برای برنامه‌ریزیِ عملیِ انسان استفاده بکند.

 نفوذِ فکری یعنی چی؟ یعنی اینکه آدم بیاید یک کسانی را در زندگیِ خودش صاحب‌نظر قرار بدهد. آیۀ کریمۀ قرآن که موجب شد به این بحث بپردازیم این آیه بود که بله خداوند متعال می‌فرماید «أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تُتْرَکُواْ وَلَمَّا یَعْلَمِ اللّهُ الَّذِینَ جَاهَدُواْ مِنکُمْ» می‌فرماید : آیا فکر می‌کنید که شما رها می‌شوید و خدا معلوم نمی‌کند چه کسی از شما اهل جهاد و انقلابی‌گری هستند؟ «وَلَمْ یَتَّخِذُواْ مِن دُونِ اللّهِ وَلاَ رَسُولِهِ وَلاَ الْمُؤْمِنِینَ وَلِیجَۀً» یعنی مجاهدانی که غیر از خدا و پیغمبرش و اهل‌بیت، کس دیگر در اندیشۀ اینها نفوذی ندارد. ولیجه نیست.

ما اصلاً وظیفه داریم طبق زیارت جامعه «وَ أبَرءُ إلی الله مِن کُلِّ وَلِیجَۀٍ دُونَکُم» ما برائت می‌جوییم، اعلام تنفّر می‌کنیم از هر ولیجه‌ای غیر از شما. اصلاً باید اعلام بکنیم نه اینکه بی‌تفاوت باشیم، باید موضع بگیریم از هر کسی که ولیجه باشد؛ ولیجه یعنی فردی که در انسان نفوذِ فکری دارد.

بعد می‌فرماید «وَاللّهُ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ» و خدا داناست به آنچه که عمل می‌کنید. انگار ولیجه گرفتن یک مقدار جنبۀ پنهانی دارد که خدا اعلام می‌کند که من که خبر دارم؛ )خبیر( هم یعنی حسابی خبر دارم شما دارید چی‌کار می‌کنید. یعنی آدم به ظاهرش ممکن است نیاید، ولی یک فرد ذی‌نفوذی دارد در اندیشۀ او تأثیرِ منفی می‌گذارد. خب، اینکه ما جلوی ولیجه‌ها را باید بگیریم، خیلی مسألۀ پُراهمیّتی است.

 ولیجه اکثراً معنای منفی دارد در لسان روایات. ببینید! خودِ اهل‌بیت فقط باید ولیجه باشند. خودِ خدا و پیغمبر باید ولیجه باشند، یعنی ذی‌نفوذ باشند توی آدم‌ها. اینجا ما ولیجه را در معنای مثبت می‌بینیم. ولی در اکثر جاها وقتی از ولایج ـ‌که جمع ولیجه هست‌ـ یا از ولیجه استفاده می‌شود، مال آن ذی‌نفوذهایی هستند که در اندیشۀ انسان اثر می‌گذارند و طاغوت به‌حساب می‌آیند.

مثلاً در اعمال روز غدیرخم، یک دعایی هست، که در ضمن این دعا این جملات را می‌گویی «وَرَضینا بِهِمْ اَئِمَّۀً وَقادَۀً وَسادَۀًً، لا نَبْتَغی‏، بِهِمْ بَدَلاً وَلا نَتَّخِذُ مِنْ دُونِهِمْ وَلیجَۀً» ما غیر از اهل‌بیت هیچ ولایجی را، هیچ ولیجه‌هایی را نمی‌پذیریم. اینجا ولیجه را برای اهل‌بیت رسماً انسان استفاده می‌کند. یا مواردی از این دست.

اما برویم سراغ آنجاهایی که ولیجه به معنای منفیِ کلمه آمده. امام صادق(ع) می‌فرماید «اُطلُبُ العِلمَ مِن مَعدِنِ العِلم وَ إیَّاکُم وَالوَلائِجَ فَهُم اَلصَّدّادونَ عَن سَبِیل الله» می‌فرماید علم را از آن منشأ ناب و خالصش بگیرید که طبیعتاً از اهل‌بیت عصمت و طهارت هستند، معدن علم کجاست؟ ما خطاب به اهل‌بیت می‌گوییم که شما معدن علم هستید. بعد می‌فرماید «إیَّاکُم وَالوَلائِجَ» مواظب باشید کسی تعیین کنندۀ معرفت برای شما نشود. اینها «صَدَّ عَن سَبیل‌الله» می‌کنند.

بگذارید یک کمی بحث را زمینی بکنیم، مثلاً یک زمانی ما می‌دیدیم که خیلی‌ها مثلاً ها! دکتر شریعتی ولیجۀشان بود. یعنی یک ارادتی داشتند، دیگر فکرها و اندیشه‌های او را بررسی نکرده هم حاضر بودند بپذیرند. کم و بیش دربست در خدمت بودند.

حالا یک کسی مرید فکر و اندیشۀ ناب امام بشود، یک کسی مرید و متأثر از اندیشۀ مثلاً آقای ایکس، آقای دکتر سروش بشود. عیبی ندارد، اگر کسی حرف خوبی زد، آدم حرف خوبش را بپذیرد؛ عیبی ندارد بعضی از اوقات آدم بیاید حرف‌های دیگران را بشنود، اگر حرف خوبی داشتند بپذیرد. ولی مرید اندیشۀ کسی شدن بی‌حساب کتاب، این خیلی معنا دارد! حالا من عقوبت‌هایش را برای شما در بعضی از روایات آمده خواهم خواند.

آدم نباید دربست اندیشۀ خودش را به کسی بسپارد، دل‌سپردگی نباید پیدا بکند به کسی، مگر اینکه مطمئن باشی از اهل‌بیت برای تو دارد حرف می‌زند. یقین داشته باشی از خدا و پیغمبر دارد برای تو سخن می‌گوید. پس آدم از ولیجه علم می‌گیرد، یک صاحب‌نفوذی که فکر آدم را جهت می‌دهد. امام صادق(ع) می‌فرماید که مواظب باشید از غیراهل‌بیت که معدن علم هستند، ولیجه‌ای نگیرید.

امام رضا(ع) در دعای بعد از نماز عید غدیر، دعایی دارند «وَ سُبحانَ الله عمَّا یُشرِکونَ بِوَلایَتِهِ وَ بِما یُلحِدون بِالتِّخاذِ الوَلائِجِ دُونَهُ» پناه می‌بریم به خدا از آنچه که به آن شرک می‌ورزند؛ حالا آنها چی‌ها هستند؟ یا ولایت دیگران را پذیرفتند، یا ملحد شدند به دلیل اینکه ولایجی را انتخاب کردند. بعد ادامه‌اش می‌دهد که «فَأشهَدُ یا إلهی!» شهادت می‌دهم ای خدای من! «أنَّهُ الإمامُ الهَادِیُ المُرشِدُ الرَّشِید علیٌ اَمِیرَالمُؤمنین» امامِ من امیرالمؤمنین علی(ع) است.

«الَّذی ذکَرتَهُ فِی کِتابِک» همان علی‌ای که در کتاب خود نام بردی «وَ إنَّهُ فِی اُمِّ الکِتاب لَدَینا لَعَلیٌ حَکِیم، لا اُشرِکُ مَعَهُ إماماً» ما شریک نمی‌شویم به واسطۀ اینکه با او امام دیگری را انتخاب کنیم. «وَلاتَّخِذوا مِن دونِهِ وَلیجَۀً» هیچ‌کس نمی‌تواند در اندیشۀ ما جز امیرالمؤمنین نفوذ بکند و طبیعتاً بچه‌های امیرالمؤمنین، هر کسی که در راه امیرالمؤمنین است.

شما هر موقع خواستید اندیشۀ کسی را انتخاب بکنید و اتخاذ بکنید، بگو آقا! . چقدر مطمئن باشم که حرف امیرالمؤمنین را فقط داری می‌زنی؟ چقدر مطمئن باشم؟ یک ذرّه حرف قاطی‌اش بکند، یک ذرّه قاطی‌اش بکند، قاطی شده. دقت فرمودید؟

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۸ خرداد ۹۱ ، ۰۷:۴۸
محمد رئوفی

آقای اشراقی داشتند با امام خمینی (ره) راه می‌رفتند پیاده‌روی خاطره را این‌جوری نقل کردند که امام ازشون پرسیدند الان یک فرشتۀ الهی بیاید از شما بپرسد چه می‌خواهید چه می‌گویی؟ ایشان می‌فرماید من عرضه داشتم، که می‌خواهم خدا معرفت کائنات را به من بدهد و تعابیری شبیه به این، بعد یک کمی تأمّل کردم که امام چرا این را از من پرسید؟   برگشتم گفتم امام ببخشید جسارت است شما این سؤال را ازتون بکنند چه جواب می‌دهید؟ امام بلافاصله جواب داد من از خدا می‌خواهم من را عاقبت‌به‌خیر کند، عاقبت من را ختم به خیر کند.

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۴ خرداد ۹۱ ، ۱۲:۰۴
محمد رئوفی

ما جزئیاتی که رعایت می‌کنیم جزئیات متناسب با نیازِ خاص خودمان نیست، مثلاً یک وقتی هست یک استاد عارفی می‌آید به شما می‌گوید ببین شما فلان کار را درست کن همۀ اوضاعت درست می‌شود، گیرت آنجاست  ،  یا به یک کسی دیگر می‌گوید که ببین شما این چهار تا را باید مواظب باشی، شما مواظب چهار تای دیگر هستی که برایت آسان است، مواظب این چهار تا باش که برایت سخت است، از زیر اینها در نرو!

آدم استاد خصوصی داشته باشد که به آدم سفارش ویژه بدهد و به جزئیات خاصی انسان را متوجه بکند، بله آنجاست که جزئیات دیگر این آسیب را ندارند، ولی چون معمولاً ما آن جزئیاتی را رعایت می‌کنیم که مطابق هوای نفس‌مان هست یا حداقل مخالفش نیست یا فوقش مخالفت جدّی با هوای نفسِ ما ندارد می‌بینید در کنارِ آن جزئیات هوای نفس‌مان هم فعال است.خطرِ مال خود کردن آن جزئیات رفتاری صحیح توسط نفس هم که باقی است، نفس انسان می‌آید همان رفتارهای جزئی صحیح را هم مال خود می‌کند.

آدم شدن یعنی از سطح به عمق رفتن، آدم شدن یعنی یک مسیر بی‌نهایت را در مقابل رو دیدن، آدم شدن یعنی ببینید اینها را یکی یکی آدم هی بهش توجه کند، آدم شدن یعنی ظرفیت پیدا کردن برای ملاقات خداوند متعال، تناسب روحی پیدا کردن با خداوند متعال تا این اشتیاق حتّی به ملاقات پدید بیاید.

امّا حُسن جزئیات چیست؟ حُسنش هم بگویم خیلی از اوقات هست آدم در کلّیات می‌ماند نمی‌فهمد که این کلّیات را چقدر دارد رعایت می‌کند، وقتی فهرستی از جزئیات بهش بدهند و ببیند که اِ این هیچ وقت نمی‌تواند این یک دانه کار جزئی را درست بکند می‌فهمد که چه گیر کلان و کلّی در وجودش هست، این هم حُسنش، اول آسیبش را عرض کردیم این هم حُسنش.

آقا تو این را چرا نمی‌توانی درست بکنی؟ چرا وقتی تنها هستی عبادتت با وقتی که در جمع هستی فرق می‌کند؟ همین یک دانه را درستش کن، تازه در تنهایی بهتر باشد، ضمن اینکه آن حرف قبلی‌مان را پس نگرفتیم ها، این را درست کردی فکر نکن کارَت درست است، ممکن است اتفاقاً این را تو راحت می‌توانستی درست بکنی.

معمولاً ما بعضی از جزئیات را رعایت می‌کنیم و معمولاً جزئیاتی را رعایت می‌کنیم که متناسب روح‌مان هست، باهاش آدم نمی‌شویم، یک جوری مدیریت می‌کنیم، جزئیاتی از دین را رعایت کنیم که قطعاً آدم نشویم، این را کاملاً هوشمندانه تعقیب می‌کنیم ، ما بلد هستیم چه کار کنیم خودمان می‌فهمیم.

چرا باید به جزئیات پرداخت؟ چون گاهی از اوقات نمی‌دانیم واقعاً آن کلّیاتی که ذکر شده در ما تحقق پیدا کرده یا نه؟ ما سر جزئیات باید مچ خودمان را بگیریم. مثل آقای بهجت، حاج آقا فخر، خوبان، می‌گفتند رعایت کردن در، اخلاق، عرفان در رعایت جزئیات است، مثلاً از خوبان یک چیزهایی نقل می‌کنند آدم واقعاً تعجب می‌کند.

می‌گویند مثلاً آن آقا از کوه خضر که مدّتی آنجا اقامت کرده بوده آمده بوده به سمت منزل، ساکش را بر می‌دارد حوله‌اش را در می‌آورد می‌خواهد صورتش را خشک کند می‌گویند همان‌جوری ماند، می‌گویند چه شده؟ می‌گویند یک مورچه مثلاً آنجا در این رفته در ساک ما، وسایل ما، هیچی بر می‌دارد این همه راه می‌برد این مورچه را برساند سر جایش برگردد، حالا کوه خضر کجا، وسط شهر قم کجا، به خاطر همان یک دانه مورچه.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ خرداد ۹۱ ، ۱۲:۰۰
محمد رئوفی

تا حالا شنیدید شما را نصیحت کنند که غیبت نکن! نصیحت‌هایی هست حتماً شنیدید، آیا این نصیحت‌ها مؤثر بودند؟ شاید حالا شما می‌گویید نه، من می‌گویم اکثراً مؤثر نیستند، حالا من یک نصیحت می‌کنم در مورد غیبت ببینید این نصیحتی که من الان می‌گویم مؤثرتر از آن نصیحت‌هایی که شنیدید هست یا نه، شما خودتان هستید دیگر الان می‌توانید امتحان کنید.

 هر کسی غیبت می‌کند مهمترین عامل غیبت می‌دانید چیست؟ حسادت است، این تا یک کسی دیگر زمین نخورد جگرش حال نمی‌آید. ببین چرا غیبت داری می‌کنی؟ تو حسود هستی؟ این مطلب انگیزه را تقویت می‌کند برای غیبت نکردن، پیش کسانی که می‌دانند انگیزه غیبت کردن چیست.


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ خرداد ۹۱ ، ۰۹:۳۵
محمد رئوفی