استاد پناهیان / یادداشتهایی از سخنان استاد پناهیان و ...

گزیده ی از سخنرانیهای استاد حوزه و دانشگاه حجت الاسلام والمسلمین علیرضا پناهیان (صوتی ، تصویری، نوشتاری) Panahian

استاد پناهیان / یادداشتهایی از سخنان استاد پناهیان و ...

گزیده ی از سخنرانیهای استاد حوزه و دانشگاه حجت الاسلام والمسلمین علیرضا پناهیان (صوتی ، تصویری، نوشتاری) Panahian

موسسه بیان معنوی

درباره وبلاگ

استاد پناهیان / یادداشتهایی از سخنان استاد پناهیان و ...

اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها

رَّبِّ أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَل لِّی مِن لَّدُنکَ سُلْطَانًا نَّصِیرًا / پروردگارا مرا در هرکار صادقانه واردکن وصادقانه خارج نما وازسوی خود سلطان ویاوری برای ماقرار ده.
رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَیَسِّرْ لِی أَمْرِی وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِی یَفْقَهُوا قَوْلِی / پروردگارا سینه ی مرا گشاده دار و کار مرا بر من آسان گردان و گره از زبانم بگشای تا سخنان مرا بفهمند.
-------------------------------------------
به امیدآنکه مقدمه سازان ظهورحضرتش باشیم
-------------------------------------------
لطفا در معرفی این وبلاگ به دوستان همت کنید.
شهید علمدار :
برای بهترین دوستانتان آرزوی شهادت کنید.
----------------------------------------------
لطفا با وضو معارف اهل بیت را مرور کنید.
-------------------------------------------

طبقه بندی موضوعی

آخرین نظرات

آخرین مطالب

۱۱۴ مطلب با موضوع «درس اخلاق» ثبت شده است

من به جای اینکه بخواهم به شما بگویم خوب باشید، می‌خواهم بگویم که خودتان باشید، نه خوب باشید. خودتان باشید یعنی چی؟ یعنی اینکه خیلی از آدم‌ها دچار این مشکل هستند، دچار این آفت هستند که به جای اینکه مثلا به دل خودشان نگاه بکنند، برای خوشحال کردن خودشان یا جلوگیری از ناراحتی‌های خودشان، اینقدر تحت تأثیر اطرافیان و جوّ و محیط قرار دارند، بهشان به زندگی‌شان که نگاه بکنی، می‌بینی یک عمر زندگی کرده است به خاطر دل دیگران، برای اینکه دیگران بهش چیز بدی نگویند، دیگران او را بپسندند، دیگران او را تشویق بکنند.

آدمی که خودش است تحت تأثیر حرف‌های دیگران قرار نمی‌گیرد، وقتی که تحت تأثیر حرف‌های دیگران قرار نگرفت تازه می‌فهمد چی می‌خواهد، بعضی‌ها اینقدر شدیداً تحت تأثیر دیگران هستند، هیچ‌وقت دل‌خواسته‌های خودشان را نمی‌توانند دقیق درک بکنند، می‌دانید متولدین مثلاً فروردین، اردیبهشت، خرداد، هر کدام از این متولدین هر ماهی از یک رنگی خوششان می‌آید؛ بعضی‌ها خیلی دیر متوجّه می‌شوند از چه رنگی خوششان می‌آید، برای این‌که خیلی شدیداً تحت تأثیر تحسین دیگران هستند و تشویق دیگران که، اِ این لباس چقدر بِهت می‌آید و او واقعاً فکر می‌کند این لباس دیگر برازنده‌ی اوست.

همین که یک لباسی را تن کسی ببینی، یا یک رنگی را یا یک روشی را و از بیرون یک اثر تبلیغاتی رویش داشته باشد فکر می‌کند این رنگ برای او هم مناسب است، آدم‌هایی که خودشان نیستند، خیلی سعی می‌کنند لذّت ببرند، ولی کمتر لذّت می‌برند. مشکل دین با آدم‌ها این است، آدم‌هایی که یک کمی از دین خوششان نمی‌آید، اگر بروند در مطب معنوی آن آقای طبیب معنوی اولین حرفی که خواهد زد به او این هستِش که تو خودت نیستی که به این نتیجه رسیدی اگر خودت بودی به این نتیجه نمی‌رسیدی.

۹ نظر موافقین ۸ مخالفین ۰ ۱۴ فروردين ۹۲ ، ۱۹:۲۳
محمد رئوفی

·     هدف ما ظرفیت سازی برای رسیدن به لقاءالله و بهره بردن از پروردگار است. چون خداوند بی‌نهایت است این بهره بردن نیز نقطۀ پایانی ندارد. به بیان دیگر انسان هیچگاه از خداوند سیر نمی‌شود. همۀ تلاش‌ها و مجاهدت‌ها برای ایجاد این ظرفیت است که برخی نام آنرا «کمال» گذاشته‌اند و برخی دیگر نام آن را «خوب بودن» یا «عبودیت» گذاشته‌اند. اگر به‌دنبال کمال هستیم و می‌خواهیم روحیۀ معنوی یا اخلاقی پیدا کنیم، باید به موضوع ملاقات با پروردگار و ظرفیت‌سازی برای آن بیشتر بپردازیم.

·     اگر از «عبودیت» نیز سخن به میان می‌آید، به این دلیل است که عبودیت در واقع جادۀ رسیدن به لقاءالله است و هر فضیلتی مثل ایمان و معرفت و عمل صالح نیز برای ظرفیت‌سازی و بالارفتن ظرفیت وجودی انسان است تا از خداوند بیشترین بهره را ببرد. در واقع این ظرفیت سازی یک نام حقیقی دارد و آن «عبودیت» است. خداوند یکی است و غیر او هرکه در عالم هست عبد اوست. و بهترین نام برای موجودی که به خداوند منتسب می‌شود «عبد» است. پس آنچه که برای ما مهم است این است که «هر چه بیشتر عبد شویم» و به «بی‌چیزی مطلق» در مقابل پروردگار عالم برسیم.

·     این ظرفیت هر چه بیشتر شکل گیرد بیشتر شبیه «عبد» می‌شویم. برخی به‌جای عبد از واژۀ عاشق استفاده می‌کنند ولی باید گفت رابطۀ «عبد» و «مولا» رابطه‌ای است فراتر از رابطۀ عاشق و معشوق و در واقع بالاترین عشق، همان عشق عبد نسبت به مولای خویش است. در واقع عشق از عوارض عبد شدن است.

۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۶ فروردين ۹۲ ، ۱۱:۳۲
محمد رئوفی


رفیق من وسط این حرفهایی که


با دیگران میزنی


با خدا هم حرف بزن،


با خدا رفیق شو.


۰ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۳۰ اسفند ۹۱ ، ۱۸:۱۵
محمد رئوفی

·         هدف اصلی انسان رسیدن به «لقاءالله» و قرب پروردگار برای لذت بردن از خود خداوند است که الذّ لذّات عالم می‌باشد و این ملاقات و لذت ناشی از آن، مفهومی بی پایان بوده و الی الابد ادامه خواهد داشت. «یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّکَ کادِحٌ إِلى‏ رَبِّکَ کَدْحاً فَمُلاقیهِ» (انشقاق/6) البته واضح است که بهشت و جهنّم حقیقت دارند، ولی سخن این است که اینها غایت حیات انسان نیستند. بهشت در واقع حیات خلوت ماست برای اینکه در فواصل بین ملاقات‌های پروردگار در آنجا مستقر شویم، تا نوبت ملاقات بعدی برسد. مانند شخصی که به زیارت ائمۀ اطهار(ع) می‌رود ولی ابتدا در یک هتل اقامت می‌کند تا در وقت مناسب به زیارت حرم مطهر برود.

·         اساساً خداوند انسان را آفریده ‌است تا بتواند «بیشترین بهره را از خود خداوند ببرد و بیشترین لذّت را از خالق تمام لذّات ببرد.» چه هدفی گرم‌کننده‌تر از ملاقات خدا قابل تصور خواهد بود؟ وقتی انسان در ملاقات پروردگار به آن عالی‌ترین لذّت، می‌رسد آرام می‌شود و آنجا پایان خلقت است، اما پایانی است که هیچگاه تمامی ندارد. پایانی که فزاینده است و دائماً رشد می‌کند، پایانی که به اندازۀ بی‌نهایت بودن خدا ادامه دارد و پایان ناپذیر است.

·         البته مشکل ما این است که ابتداءً این هدف ما را گرم نمی‌کند. بلکه برای درک آن باید کمی معطّل شویم، باید کمی پشت در منتظر باشیم و از خدا بخواهیم به ما یک چشمه از طعم ملاقاتش را بچشاند. اما وقتی طعم آن را چشاند، دیگر هیچ چیزی را با آن عوض نخواهیم کرد. شهدا که قبل از شهادتشان رزمندگانی شهادت‌طلب می‌شدند، این لذت را چشیده بودند، خداوند یک چشمه از شیرینی ملاقات خود را به آنها می‌چشاند و این آتش را به جان آنان می‌انداخت. جایی‌که ما می‌توانیم یک چشمه از شیرینی ملاقات خدا را بچشیم، بر سرِ نمازهایمان است.

۴ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۳ اسفند ۹۱ ، ۰۷:۵۰
محمد رئوفی

·         ما در عصری به‌سر می‌بریم که دیگر دشمنان ما به‌روش ضدّیت مستقیم با دین به میدان نمی‌آیند بلکه «با موضوعاتی مانند اخلاق، به جنگ با ایمان می‌آیند». دشمنان دین با ترفندهایی مثل اهمیت بالا دادن به اخلاق و ارائۀ ایمان‌های ساختگی به مقابله با دین و ایمان می‌پردازند. چرا که متوجه شده‌اند دیگر با ردّ دین و ضدّیت با آن نمی‌توانند به اهداف خود برسند. مثلاً می‌گویند: «دین و ایمان چیز خوبی است ولی باید اخلاقمان خوب باشد و اخلاق خوب ملاک است.» با این ترفند بسیاری از مفاهیم اصلی و ارزش‌های دینی را زیر سؤال می‌برند.

·         مثلاً آقای سروش که اخیراً گفته است: «وحی احساسات و تجربۀ شخصی پیامبر بوده است!» و در واقع ایمان و اسلام را به‌کلی کنار گذاشته است، در دو سه سال آخر دولت   هشتم، می‌گفت: «ما باید جامعه را به یک جامعۀ اخلاقی تبدیل کنیم!» برخی از روی تعجب می‌پرسیدند: «چه شده که ایشان به یاد اخلاق افتاده است و موضوع اخلاق اینقدر برای او اهمیت پیدا کرده است؟»

·          اینکه یک جامعۀ اخلاقی داشته باشیم به ظاهر حرف خوبی بود ولی با این غرض بیان شده بود که برخی از ارزش‌های والا و امور مهم جامعۀ اسلامی را به عنوان «کارها و رفتارهای غیراخلاقی» معرفی کنند تا به‌راحتی بتوانند با آن برخورد نمایند. برای اینکه وقتی دیدند نمی‌توانند با ایمان و مقدسات دینی به‌طور مستقیم مبارزه کنند و نمی‌توانند با وحی و نبوّت طرف شوند و نمی‌توانند بگویند که باید جامعه را به سمت یک جامعۀ غیرمعنوی و لائیک سوق دهیم، فهمیدیند که بهترین ترفندشان این است که از حربۀ اخلاق استفاده نمایند و با حربۀ اخلاق به رویارویی دین بروند.

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۸ اسفند ۹۱ ، ۲۲:۵۹
محمد رئوفی

مردم بد نیستند،

فقط کم فکرمیکنند،

خدا برای هدایت کم نگذاشته


۱ نظر موافقین ۸ مخالفین ۰ ۱۵ اسفند ۹۱ ، ۰۸:۳۶
محمد رئوفی

جوان باید از چهارده سالگی به بعد مسئولیت زندگی خودش را به عهده بگیرد و بعد تو این دوران، شروع بکند به تلخی کشیدن، رنج کشیدن و لذت بردن. اگر هیچ سختی نداشتی، با سختیِ عبادت با خودت کار بکن. همین سختی بیدار شدنِ برای نماز شب، نمی دانی چه قدر اخلاق آدم را خوب می کند. این سختی را تحمل می کنی. می گوید: نه، خوابم می آید. خب، خوابید. انگار خدا نمی فهمد تو نصف شب خوابت می آید، برای همین گفت: نماز شب. زمانی که  خوابت می آید حال خودت را بگیری، اخلاقت خوب می شود. آدم به زور نصف شب بلند شود، این زور را به خودش بگوید. هیچ چیز مثل زور گفتن ها به خود، اخلاق آدم را درست نمی کند، هوای نفس انسان را فرو نمی ریزد، انعطاف پذیری انسان را بالا نمی برد، مبارزه با نفس، خوبیش به این است که اخلاق خوبی به انسان می دهد.

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۱ اسفند ۹۱ ، ۲۰:۴۷
محمد رئوفی

·         هدف اصلی از پرداختن به خودسازی اخلاقی و کسب ملکات نفسانی این است که هرگاه یک دستوری از جانب خداوند صادر شد، با کمک گرفتن از اخلاقیاتی که کسب کرده‌ایم، بتوانیم آن دستور خداوند را به نحو احسن انجام دهیم. در واقع اخلاق، برای ما یک فضای تمرینی ایجاد می‌کند، تا در راستای عبودیت پروردگار، مهارت‌هایی را کسب نماییم. به این منظور که هرگاه «فرمان نابهنگام» و غیر منتظره‌ای از جانب خداوند آمد، به‌دلیل ضعف و ناتوانی خود، در اطاعت از فرمان الهی کوتاهی نکنیم. نه اینکه خود آن اخلاقیات، مهارت‌ها و ملکات نفسانی برای ما هدف باشند و سبب شوند تا از دستورات الهی سرپیچی کنیم.

·         یکی از دستورات نابه‌هنگام الهی که نیاز به آمادگی داشته و بسیار مهم و کلیدی می‌باشد، «اطاعت از ولایت» است که بسیاری از افراد در انجام این فرمان خاص و مهم خداوند، دچار لغزش می‌شوند. چراکه اساساً پذیرش فرمان‌های ثابت و یکنواخت، برای انسان ساده‌تر است؛ مثل وقتی که انسان، توقف در پشت چراغ قرمز را به راحتی می‌پذیرد ولی هنگامی‌که که خود پلیس وارد عمل می‌شود و برخلاف وضعیت چراغ، دستوری می‌دهد، پذیرش فرمان پلیس برای عده‌ای دشوار است. درحالی‌که طبق قانون، فرمان پلیس بر چراغ راهنمایی اولویت دارد. دستورات ولایی نیز اغلب به همین شکل است. گاهی برخلاف تصور و انتظار قبلیِ ما، دستوری صادر می‌شود و در این مواقع اطاعت کردن برای کسانی‌که از قبل خود را آماده نکرده‌اند دشوار است.

۴ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۹۱ ، ۰۸:۱۰
محمد رئوفی

فایل تصویری

فایل صوتی

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۹۱ ، ۰۷:۵۶
محمد رئوفی

 

 

وقتی خدا نعمتی را به ما نمیدهد به خود بگوییم :

 

حتما به نفعمان نبوده،

 

و گرنه خداوند آن نعمت را از ما دریغ نمی کرد.

 

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ اسفند ۹۱ ، ۰۹:۲۹
محمد رئوفی

·      شخصی را در نظر بگیرید که از صفت «شجاعت» برخوردار نیست ولی ایمان به خدا داشته و به انجام عمل صالحی به‌نام «جهاد» مشغول است و در این میان سعی دارد بر ترس خود نیز غلبه کرده و به تدریج، صفت شجاعت را در خود ایجاد نماید. اگر چنین فردی در همین لحظه و قبل از اینکه صفت شجاعت را کسب کند، از دنیا برود، در اوج کمال از دنیا رفته است و نبایست او را به‌دلیل نداشتن صفت شجاعت تحقیر کرد. چون آنچه مهم است انگیزۀ جهاد یا همان ایمان و نتیجۀ ایمان یعنی عمل صالح است.

·     البته در این میان عنصری به‌نام صفت شجاعت نیز مهم است ولی نقش کلیدی ندارد. چرا که اگر کسی مشغول به انجام عمل صالحی به نام «جهاد فی سبیل الله» باشد ولی این عمل را با انگیزۀ ایمان نمی‌دهد بلکه مثلاً به‌خاطر اینکه از شجاعت بالایی برخوردار است به این جهاد مشغول شده‌است، در این‌صورت عمل صالح او نیز ارزشی نخواهد داشت. پس وجود صفت خوبی مانند شجاعت، در نبود ایمان حتی در صورتی‌که منجر به عمل صالح نیز بشود، ارزش چندانی نخواهد داشت و بالعکس، عدم صفت شجاعت در صورت وجود ایمان و عمل صالح نقش چندانی در کم شدن ارزش‌ها نخواهد داشت.

·     اگر کسی در تمام طول عمرش با کمک ایمان و عمل صالح، به مبارزۀ با نفس پرداخت ولی نتوانست برخی از صفات بد، مانند ترس یا عصبانیت را از خودش دور کند، آیا اگر در همین حال بمیرد، عاقبت به خیر نخواهد شد؟ یا بالعکس اگر کسی بدون ایمان و حتی بدون عمل صالح بتواند اخلاق خود را اصلاح کند و بسیاری از صفات خوب اخلاقی را در خود ایجاد نماید، آیا عاقبت به خیر خواهد شد؟ مثلاً اگر یک انسان منافق، از برخی صفات خوب اخلاقی برخوردار باشد وآنها را در خدمت نفاق خود بگیرد، آیا این اخلاق خوب، یک ارزش به‌حساب می‌آید؟ یا به‌عنوان مثال اگر برخی انسان‌های بی‌دین به این نتیجه برسند که برای رسیدن به زندگی بهتر و اهداف دنیوی خود، باید یک‌سری از صفات اخلاقی را در خودشان ایجاد کنند، در این صورت آیا این امر ارزش محسوب می‌شود؟ طبیعتاً اینها ارزش به‌حساب نمی‌آیند.

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۳۰ بهمن ۹۱ ، ۰۶:۲۰
محمد رئوفی