یادداشت 115 : امروز بدون درست کردن جهان نمیتوان ایران را آباد کرد
شجاعت یکی از ارکان مهم حماسه
توجه به موضوع «هنر و حماسه»، صرفاً به دلیل تناسب مکانی این جلسه با هنر نیست، بلکه به این دلیل است که هنر، محصول و پدیدهای است که در زندگی، مصرف روزانه پیدا کرده است. ما اگر هنرمند هم نباشیم، جزء مصرفکنندگان دائمی تولیدات هنری هستیم. زندگی انسان عجین با هنر است، لذا باید مصرفکنندگان هم به اندازه هنرمندان از این پدیده سر در بیاورند. دلیل دیگر توجه به هنر این است که دین ما اساساً پدیده زیبایی است و با نگاه زیبایی شناختی باید به دین نگریست و وَ لکِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإیمانَ وَ زَیَّنَهُ فی قُلُوبِکُم(سوره حجرات، آیه7) دین زیبا است و انسانها را زیبانگر تربیت میکند. با استفاده از هنر است که زیبایی دین را میتوان فهمید و به دیگران هم منتقل کرد.
دلیل توجه به حماسه این است که اهل هنر باید از زاویه حماسه و بویژه حماسه حسینی به هنر نگاه کنند تا هنرشان تقویت شود. حماسه مهمترین عامل باقی نگهدارنده قیام امام حسین(ع) است. اگر این همه غم در کربلا بود، ولی حماسه در کربلا نبود، کربلا فراموش میشد. اگر این همه مظلومیت در کربلا بود ولی حماسه در کربلا نبود، کربلا فراموش میشد. اگر حماسه نبود، مظلومیت به تنهایی تاب نگهداشتن حماسه حسین(ع) را در دل تاریخ نداشت. اگر محبت ما به امام حسین(ع) بود، ولی با شادی و خرسندی ما از حماسه حسینی نمیآمیخت، ما خود نگهدارنده محرم در دلهایمان نبودیم و آن را سینه به سینه به دیگران منتقل نمیکردیم. ما به حماسه حسینی افتخار میکنیم و حماسه، عنصر کلیدی در کربلا است.
اگر حماسه از زندگی بشر جدا شود، این بشر، بشری مرده است. سرگرمیهای انسان اگر با حماسه همراه نباشد، مبتذل خواهد شد. حماسه هم لذت مکنون در کربلاست و هم ضرورت جاری در زندگی ما است. اگر از حماسه لذت نبریم، از چیز دیگری لذت نخواهیم برد و به همین دلیل لازم است به حماسه و هنر بپردازیم.
هنر خالی از حماسه، هنر شهوت و جنایت است. هنری است که موضوع آن نه عاطفه است و نه انسانیت. هنری است که به هواپرستی و خودپرستی منجر خواهد. اما هنری که با حماسه آشنا شد، حرفهای بلندی برای گفتن دارد کرشمههایی که در سر انگشتان هنرمند باید اثر هنری خلق کند، اگر ناشی از حماسه باشند، بینیاز از بسیاری از زخارف دنیا به خلق اثر هنری خواهند پرداخت.
بچههای خود را با حماسه تربیت کنیم تا مرد باشند. وضعیت اخلاق در جامعه، با موعظه اخلاقی درست نمیشود، با کلاس اخلاق درست نمیشود؛ ولی با حماسه درست میشود. 30 سال است که از تمام ادعاهای انقلابیگری و مذهبیگری ما میگذرد ولی مجالس ماه رمضان یک درصد مجالس ماه محرم رونق ندارد. عبادات و اعتقادات، مانند حماسه تأثیرگذار نیستند. حماسه است که مردم را در خیمه عبادت جمع میکند و آدم درست میکند.
با توجه به آیه وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَرات(آیه 55 سوره بقره)، «امتحان با ترس»، هم به عنوان اولین امتحان ذکر شده و هم فراوانترین امتحانی است که خدا از بشر میگیرد. بسیاری از اوقات خداوند که میخواهد ما را امتحان کند، ما را با ترس امتحان میکند تا ببیند «چه موقع» نمیترسیم. در امتحان با ترس، فقر نیست، بلکه «ترس از فقیر شدن» است، مریضی نیست، بلکه «ترس از مریضی» است؛ مرگ نیست، بلکه ترس مرگ است. آشنایی با ابعاد مختلف امتحان با ترس، ضرورت مفهوم مهمی به نام«شجاعت» را نشان میدهد و شجاعت یکی از ارکان مهم خلق حماسه است.
در شرایط امروز هر آدم مذهبی با اطلاعاتی که کم یا زیاد دارد، میتواند در جهان تأثیرات شگرفی بگذارد. جهان به حداقلهای داناییهای شما نیاز دارد، ولی هر کسی به دنبال کاری و شغلی و درآمدی رفته است. این زندگی کارمندی، ضدحماسه است و همه را سرگرم کرده است. از خواب و خیال زندگی محدود خانوادگی بیرون بیائیم. شعار از آبادی ایران اسلامی، قدیمی شده است. ایران را بدون درست کردن جهان نمیتوان آباد کرد. الان یا باید ریشه ظلم را در جهان کند، یا ظلم جهانی ریشه ما میکند. البته در این نبرد، ما جلوتر هستیم؛ ولی حیف است که در چنین حماسهای شریک نباشیم. رسالت جهانی خود را بشناسیم. تو مسئولیت داری که این حماسه را در جهان رهبری کنی. قبل از اینکه حماسه جهانی اسلام سراغ تو بیاید، تو باید سراغ حماسه جهانی اسلامی بروی، در همه جای عالم نیاز به تو هست. زشت است که اینترنت باشد ولی جوان ایرانی از دل جوانان شرق و غرب عالم خبر نداشته باشد
هر تشخیص و محاسبهای که در اثر یک ترس شیطانی انجام شده باشد، تشخیص اشتباهی است/ نترسیدن، موضوع یکی از مهمترین امتحانات الهی / نداشتن شجاعت علمی، عامل جهالت
موضوع یکی از مهمترین امتحانات الهی، نترسیدن است
شجاعت، عنصر کلیدی حماسه است و اگر شجاعت از حماسه گرفته شود، بقیه عناصر حماسه، خیلی عامل ماندگاری حماسه نیستند. شجاعت یکی از کلیدی ترین مفاهیم انسانی است و کلیدی بودن آن هم به این دلیل است که موضوع اول امتحانات الهی است. اولین موضوع امتحانات الهی ترس است و خداوند امتحان میکند که ببیند انسان میترسد یا خیر؟ دلیل دیگر اهمیت شجاعت و نترسیدن، توجه به این آیه قرآن است که إِنَّما ذلِکُمُ الشَّیْطانُ یُخَوِّفُ أَوْلِیاءَهُ فَلا تَخافُوهُمْ وَ خافُونِ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنین(سوره آل عمران،175) ؛ کار این شیطان شما این است که دوستان خودش را میترساند. اگر انسان از غیر خدا بترسد ذلیل میشود و اگر از خدا بترسد، قوی میشود و همه عالم از کسی که از خدا میترسد، میترسند. ولی اگر از شیطان و وعدههایش بترسی، ذلیل میشوی و از همه عالم میترسی.
گام اول در نترسیدن این است که از بیرون به ترس نگاه کنی و متوجه باشی که خداوند میخواهد تو را با ترس امتحان کند و هیچ واقعیتی در ورای ترسهای تو نهفته نیست. خدا هم با اشاره به اینکه میخواهم با ترس تو را امتحان کنم، کمک بزرگی به موفقیت تو در نترسیدن کرده است.
هر تشخیص و محاسبهای که در اثر یک ترس شیطانی انجام شده باشد، نشخیص اشتباهی است
گام دوم برای نترسیدن این است که شیطان، «دوستان» خودش را میترساند. مگر شما از دوستان شیطان هستی که بترسی؟ هر قدمی که ناشی از ترس ایجاد شده توسط شیطان برداشته شود، قدم اشتباهی است، هر تشخیص و محاسبهای که از ترس شیطان انجام شده باشد، تشخیص و محاسبه اشتباه بوده است. هر دلنگرانی که به دلیل ترس از شیطان پیدا کرده باشی، باعث آلودگی دل و قساوت دل است.
بسیاری از صفات زیبا در اثر ترس از وجود انسان پر میکشند
اینطور نیست که هرکسی ضعیف و مستضعف شد، مورد توجه خدا قرار بگیرد. بسیاری از ضعف های ما ناشی از بیدینی و بیایمانی و ترس و اسارت ما در مقابل شیطان و تحت تأثیر ابلیس قرار گرفتن است. وقتی خدا میبیند تو تحت تأثیر ابلیس قرار گرفتهای و از دشمن او حساب میبری؛ غضب میکند و غضب خدا باعث قساوت قلب تو میشود. ظاهرا هیچ کاری نکردهای، فقط ترسیدهای و چون ترسیدهای، نور و صفا را از دست میدهی. بسیاری از صفات زیبا در اثر ترس از وجود انسان پر میکشند. امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «لَوْ تَمَیَّزَتِ الْأَشْیَاءُ لَکَانَ الصِّدْقُ مَعَ الشَّجَاعَةِ وَ کَانَ الْجُبْنُ مَعَ الْکَذِبِ؛ اگر صفات دسته بندی شوند، صداقت با شجاعت و ترس با دروغ همراه خواهد بود.»(غررالحکم/219)
شجاعت؛ آرامشی ایجاد میکند که زمینه ساز خلاقیت میشود.
شجاعت؛ آرامشی ایجاد میکند که زمینه ساز خلاقیت میشود. آدم دست پخت هر کسی را نمی خورد. باید دید دست او تمیز بوده است یا نه؟ کسی هم که کار هنری میکند، آیا باید روحش تمیز است یا نه؟ اگر انسان از هیچ چیز نترسد، آرامتر است. اگر کسی چنین آرامشی را پیدا کرد، با توجه به شغلی که دارد آن آرامش را در کار خودش به کار میگیرد. کاربرد این آرامش در خلاقیت انسان است.
وقتی در چنین آرامشی، خلاقیتی بوجود بیاید، اثر تولید شده، اثری است که از جان طبیعت و مغز فطرت گرفته شده است و مکاشفات در چنین شرایطی مطابق با ذات هستی خواهد بود. هنرمند در این وضعیت، به طور ناخواسته به زوایای عالم دست پیدا میکند. هر خلاقیتی در این شرایط، عکسبرداری از فطرت است؛ این کار، کاری الهی است. یکی از شرایط زیبایی، تناسب با طبیعت است و اگر هنرمندی هنرش با طبیعت یکسان باشد، خیلی هنر داشته است.
چه عوامل دیگری میتوانند باعث بروز خلاقیت شوند؟ گاهی عصبانی شدن، باعث خلاقیت و تولید اثر میشود، البته این اثر اثری غیرانسانی است. ترس هم میتواند عامل خلاقیت شود، چرا که انسان را وادار به رفتارهایی میکند که قبلاً سابقهاش نبوده است. کینه و نفرت هم عامل خلاقیت میشوند. یکی از کسانی که ناشی از عقدههای روانی خود، خلاقیتهای عجیبی داشته است، صادق هدایت است. ظاهر آثارش مانند یک آهنگ و یک موسیقی روان است، ولی مضمون آثارش سرشار از «نفرت از عالم هستی» است.
نداشتن شجاعت علمی، انسان را درجهل فرو میبرد
شجاعت به انسان قدرت میدهد و یکی از قدرتهای موجود در انسان، «قدرت تمرکز» است. اگر بخواهی در سر نماز تمرکز داشته باشی، که یکی از قوتهای روحی انسان است، ترس مانع آن است. جبن و ترس انسان را ضعیف میکند، وقتی ضعیف شدی، یکی از قوایی که از دست میدهی، قدرت تمرکز است و تبدیل به آدمی با افکار پراکنده میشوی.
برای برخی از کارهای هنری تمرکز بالاتری نسبت به برخی از کارهای علمی نیاز است، و داشتن شخصیت شجاع چنین امکانی را راحت تر فراهم میکند. پس شجاعت یک مسأله شغلی هم هست.
اگر کسی در مقام کار علمی باشد، نیاز به شجاعت علمی دارد. کسی که شجاعت علمی ندارد، از ترس اینکه حرفش غلط درآمده باشد، الکی دفاع میکند و بیشتر خودش را در جهل فرو می برد. چون میترسد حرفش را پس بگیرد، بر حرفش استوار باقی میماند و برای حرفش توجیه میتراشد و بیشتر از حقیقت فاصله میگیرد. چون شجاعت علمی ندارد و میترسد سؤال کند، نادان باقی میماند
ترس از مسخره شدن عامل بسیاری از بیدینیها
ما بیش از اینکه با شجاعت درگیر باشیم، با ترس درگیر هستیم
ما در زندگی خیلی با این مفهوم درگیر نیستیم که آیا ما شجاع هستیم یا خیر؟ اگر شجاع نیستیم چگونه باید شجاعت را به دست بیاوریم؟ شجاعت نه در متون دینی ما فراوانی بالایی دارد و نه در زندگی ما، به عنوان یک مسأله یک نیاز و یک درگیری به چشم میخورد. همانطور که شجاعت در اخلاق و در روایات ما به عنوان یک فضیلت تحسین شده است، ما هم در زندگی خود آن را تحسین میکنیم و بیشتر از این درگیر شجاعت نمیشویم.
ولی روی دیگر سکه شجاعت، ترس است که موضوع بسیار مهمی است که هم در متون دینی بسیار مورد توجه قرار گرفته است و هم در زندگی ما فراوان یافت میشود. ترس در زندگی ما فراوان است، ولی انواع و اقسام مختلفی دارد.
ما بخش هایی از ترس خود را نمیبینیم، چون به آن عادت کردهایم و بخشهایی از ترس را بد نمیدانیم، چون روحمان با آن عجین شده است؛ در حالیکه همین ترسها کم کم روح ما را سیاه میکند، معنویت ما را میگیرند و به ما قساوت قلب هدیه میدهند. یکی از دلایل قساوت قلب، ترسهای کوچکی است که در زندگی ما بسیار زیاد است.
محبت و ترس، دو انگیزۀ اساسی در زندگی انسان
ترس، خاستگاه انسانی دارد که باید طبیعت انسان را مطالعه کرد تا ضرورت ریشه کن کردن ترسهای موهوم و شرک آلود مشخص شود.
در بررسی انسانشناسانه ترس میتوان چنین گفت که انسان دو انگیزه اساسی برای همه حرکتها و برنامهریزیهایش دارد: 1. محبت ، 2. ترس؛ اگر چه روی دیگر سکۀ محبت، نفرت است ولی نفرت در زندگی انسان خیلی به کار نمیآید، همانطور که آن روز سکه ترس هم شجاعت است ولی شجاعت در زندگی خیلی مورد اهتمام نیست. حضرت علی(ع) میفرمایند: «ضَبْطُ النَّفْسِ عِنْدَ الرَّغَبِ وَ الرَّهَبِ مِنْ أَفْضَلِ الْأَدَب؛ کنترل نفس هنگام دوست داشتن و هنگام ترسیدن، برترین ادب و تربیتیافتکی است.»(غررالحکم/428)
یکی از روشهای غلط در تربیت فرزند، ترساندن است
یکی از روشهای غلط در تربیت فرزند، ترساندن است؛ ترساندن در سنین خردسالی از چیزهای موهوم و در نوجوانی و جوانی با ترساندن از قبول نشدن در کنکور، ترساندن از نداشتن شغل و درآمد و .... مادرها باید دقت کنند که بچه را ترسو تربیت نکنند.
محبت (خوب یا بد) نیمی از انگیزههای انسان را تشکیل میدهد، ترس هم نیمی دیگر از انگیزه ها را. چه لبخندهای فراوانی که نه از روی خوش اخلاقی است، بلکه از سر ترس است. چه مهربانیهای فراوانی که نه از سر محبت، بلکه از سر ترس است. چه حیا و نجابت و تواضعی که نه از سر حیاء و تواضع و نجابت، که از سر ترس است. بعضیها که به ظاهر با کلاس و با ادب و مقید به آداب هستند، میترسند که نتوانند نزد مخاطب موقعیت خوبی پیدا نکند و آداب را رعایت میکنند. شاید فکر کنیم کسی که ادب را رعایت میکند، دیگران را دوست دارد و آنان را قابل احترام میداند که ادب را رعایت میکند، ولی خیلی اوقات اینطور نیست، او از مسخره شدن میترسد.
ترس از مسخره شدن عامل بسیاری از بیدینیها / تمام انبیاء الهی مورد تمسخر واقع شدهاند
ترسیدن از مسخره شدن عامل بسیاری از بیدینیها است. مراقبت کنیم که به دلیل ترس از مسخره شدن، قسمتی از دین را کنار نگذاریم. قرآن میفرماید: یا حَسْرَةً عَلَى الْعِبادِ ما یَأْتیهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُن(یس/30) ؛ تمام انبیاء الهی مورد تمسخر واقع شدهاند. در یک نظرسنجی که در مورد انگیزه کم رنگ شدن حجاب در دانشکدهای برگزار شده بود، 70 درصد از کسانیکه حجاب آنها در دانشگاه کمتر شده است، علت آن را ترس از مسخره شدن اعلام کردهاند. اشتیاق به گناه یا میل به شهوترانی در بسیاری از موارد عامل بیدینی نیست، بلکه غالباً ترس از تمسخر عامل بسیاری از بیدینیها در جامعه است.
ترس یکی از عوامل مهم سیطره یهود بر کشورهای غربی است
اگر قرار باشد مملکتی از دشمنانش نترسد، تک تک آدم هایش نباید بترسند و شجاعت داشته باشند. ما در جامعه فعلی خود، علی رغم تمام مشکلاتی که داریم، اما جامعه خیلی خوبی در این زمانه داریم. در حالی که ترس یکی از عوامل مهم سیطره یهود بر کشورهای غربی است. یا مثلاً ترس از پلیس در غرب باعث رعایت نظم در رانندگی شده است. در روایات ما یکی از ریشههای ترس را قمار کردن دانستهاند که متاسفانه در غرب رواج فراوان دارد.
· نجات این انسان ها کار شما جوانان است. 99درصدی که در غرب قیام کردهاند، تشنه عنایت شما هستند. اینکه یک درصد حاکم در غرب این همه با شما دشمنی میکنند، علتش این است که ملتها را بیدار نکنید، که البته بیدار کردهاید. در این بازی دومینو که با پیروزی انقلاب اسلامی شروع شده، غرب فهمیده است که این بازی تا آخر ادامه مییابد و آخرین مهرههایی که به زمین میافتد در خود آمریکا خواهد بود. بدون اینکه ماها کاری کرده باشیم، این بیداری ایجاد شده است، درحالیکه هر کدام از ما باید یک سفارتخانه در دل مردم مغرب زمین داشته باشیم
تحلیل روانی مسخره کردن مؤمنین توسط غیرمؤمنین/ «تمسخر» اسلحۀ سازمانی دشمنان دین
ترسوها خسرالدنیا و الاخره میشوند
· برخی انسانها هم در دنیا ضرر میکنند و هم در آخرت. معنای دیگر این کلام این است که کسانی هستند که لااقل در دنیا ضرر نمیکنند، بلکه فقط در آخرت ضرر میکنند. احتمالاً این گروه دوم که حب الدنیا داشتهاند، بهتر از کسانی هستند که هم دنیا را از دست میدهند و هم آخرت را. اگر چه در جهنم دیگر جایی برای خاطرات شیرین دنیوی نیست ولی این گروه دوم حسرت کمتری نسبت به گروه اول دارند. یکی از گروههایی که خسرالدنیا و الآخره میشوند، ترسوها هستند. در دنیا از ترس نتوانستهاند لذتی ببرند، در آخرت هم چون ترسو بودهاند، مجازات میشوند.
«تمسخر» اسلحۀ سازمانی دشمنان دین
· «تمسخر» حربه مشترکی در جبهه مخالفین دین و اسلحه سازمانی دشمنان دین است. معمولاً آدمهای بیدین به آدمهای دیندار که میرسند، همگی اهل تمسخر میشوند و این ویژگی روانیای است که برای آدمهای بیدین نسبت به متدیینین پیش میآید.
· اینکه چرا دشمنان و مخالفین دین، اهل مسخره کردن مؤمنین هستند، نه فقط حاصل یک بررسی تاریخی یا اجتماعی، بلکه دارای دلیلی قرآنی است: «وَ إِذا لَقُوا الَّذینَ آمَنُوا قالُوا آمَنَّا وَ إِذا خَلَوْا إِلى شَیاطینِهِمْ قالُوا إِنَّا مَعَکُمْ إِنَّما نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُنَ* اللَّهُ یَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَ یَمُدُّهُمْ فی طُغْیانِهِمْ یَعْمَهُونَ»(بقره/14و15)
· برای برطرف کردن «ترس از مسخره شدن» باید علت این کار دشمنان دینداری را تجزیه و تحلیل کنیم و با زمینههای آن آشنا شویم.
چرا حتی کسانی که اهل مسخره کردن دیگران نیستند، وقتی به مؤمنین میرسند، آنها را مسخره میکند؟
· چرا حتی کسانی هم که روحیه مسخره کردن دیگران را ندارند، وقتی به مؤمنین میرسند آنها را مسخره میکند؟
· علت اصلی این است که این افراد از آنچه خدا نازل کرده و دستور داده که به آن عمل شود، تنفر دارند؛ «ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کَرِهُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأَحْبَطَ أَعْمالَهُم»(سوره محمد، آیه9).
· غیرمؤمنین چون از آنچه که خدا نازل کرده است، بدشان میآید، به مؤمنین که میرسند غضب میکنند. زیرا مؤمنین از آنچه که خدا نازل کرده و به آن دستور داده خوششان میآید و به آن عمل میکنند. تا زمانی که مؤمنین دست از ایمان خود برندارند و کافر نشوند، مورد خشم و غضب کافران هستند.
· در ذهنِ کسانی که با «ما انزل الله» مشکل دارند، محاسبه سریعی به این صورت اتفاق میافتد که: «فلانی، مذهبی است پس او معتقد است که خوب است انسانها نمازخوان باشند و بد است که کسی بینماز باشد. به همین دلیل فلانی به دستور خدا عمل میکند و نماز میخواند. من هم که نماز نمیخوانم؛ پس او مرا آدم بدی میداند، پس من هم میتوانم از او تنفر داشته باشم و او را مسخره کنم.» لذا غیرمؤمنین به خود اجازه میدهند که مؤمنین را مسخره کنند.
· اگر مؤمن با تحلیل روانی غیرمؤمن آشنا باشد، دلیلی ندارد که از تمسخر او بترسد. غیرمؤمن به دلیل این شرایط روانی به مسخره کردن مؤمن میپردازد، چرا که نمیتواند از خودش بهتر را ببیند.
· در نقطۀ مقابل، علامت ایمان این است که مؤمنین نه تنها هیچ کس را مسخره نمیکنند؛ بلکه وقتی از خودشان مؤمنتر را میبینند، از ته دل خوشحال میشوند و برای او دعا میکنند. «وَ الَّذینَ جاؤُ مِنْ بَعْدِهِمْ یَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا وَ لِإِخْوانِنَا الَّذینَ سَبَقُونا بِالْإیمانِ وَ لا تَجْعَلْ فی قُلُوبِنا غِلاًّ لِلَّذینَ آمَنُوا رَبَّنا إِنَّکَ رَؤُفٌ رَحیمٌ» (سوره حشر، آیه10).
اهمیت نترسیدناز مسخره شدن در قرآن/ در تقابل محبت و ترس، ترس غلبه میکند
در تقابل محبت و ترس، ترس غلبه میکند/ فقط ترس مردم را وادار کرد تا امام حسین(ع) را قطعه قطعه کنند
· ترس را از نظر تاریخی و اجتماعی میتوان در موارد مختلفی بررسی کرد. از نظر تاریخی در تاریخ کربلا میبینیم که مردم از امام حسین(ع) نفرت نداشتند، بلکه او را دوست داشتند ولی وقتی که محبت و ترس در یک موضوع با هم وجود داشته باشند، ترس غلبه خواهد کرد. فقط ترس بود که مردم را وادار کرد تا امام حسین(ع) را قطعه قطعه کنند. چون ابن زیاد شایعه کرد که لشکر یزید در راه کوفه است؛ در حالی که اصلاً اینطور نبود. شایعات و تهدیدهای دیگری نیز بر ترس مردم میافزود.
· در حالی که امام حسین(ع) محبوبترین شخصیت جهان اسلام بودند، از سپاهی که علیه امام حسین(ع) تدارک دیدند، چند نفر کینه امام حسین(ع) را به دل داشتند؟ آیا نقش ترس را در این حادثه مهم میتوان نادیده گرفت؟ آیا خدا در تاریخ کربلا با کسی شوخی داشته است؟ آیا خدا نمیخواسته مطلبی را در مورد ترس بگوید؟ برای بررسی ترس از نظر اجتماعی نیز باید گفت آنچه که به عنوان قدرت، سیاست، نفوذ و حاکمیت مطرح است، تماماً بر پایه ترس استوار است.
مسخره کردن، اولین بازتاب کار درست
· یکی از موارد ترس، ترس از مسخره شدن است. موضوع مسخره شدن توسط غیرمؤمنین از اولین موضوعاتی بوده است که با اعلام علنی دعوت به اسلام، پیش آمد. هنگامیکه خدا به پیامبر اکرم(ص) دستور دادند که تبلیغ رسالتش را علنی کرده و حق را اظهار نماید، بلافاصله خدا میفرماید ما تو را از مسخرهکنندگان، کفایت خواهیم کرد. فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکین* إِنَّا کَفَیْناکَ الْمُسْتَهْزِئین(سوره حجر، آیات 94 و 95). گویی مسخره کردن، اولین کار دشمنان و اولین بازتاب کار درست بوده است.
نیش عقرب، نتیجۀ سکوت در مقابل مسخره شدن حق
· دستور دیگر قرآنی به مؤمنین، همراهی نکردن و نماندن در جمعی است که به مسخرهکردن مشغول هستند. قرآن کریم میفرماید: وَ قَدْ نَزَّلَ عَلَیْکُمْ فِی الْکِتابِ أَنْ إِذا سَمِعْتُمْ آیاتِ اللَّهِ یُکْفَرُ بِها وَ یُسْتَهْزَأُ بِها فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّى یَخُوضُوا فی حَدیثٍ غَیْرِهِ إِنَّکُمْ إِذاً مِثْلُهُمْ إِنَّ اللَّهَ جامِعُ الْمُنافِقینَ وَ الْکافِرینَ فی جَهَنَّمَ جَمیعا (نساء 140). مؤمن نباید در جلسهای که حق را به سخریه گرفتهاند، بنشیند. تهدید قرآن به اینکه این همراهی با مسخرهکنندگان میتواند به همانند آنها شدن ختم شود، تهدید تکاندهندهای است.
· یکی از اصحاب امیرالمؤمنین(ع) گرفتار نیش عقرب شد، و درد شدیدی مبتلا شد به حدی که در شرف مرگ قرار گرفت. وقتی او را پیش امیرالمؤمنین(ع) آوردند، حضرت فرمودند: زمان مرگ او هنوز نرسیده است، و زمان درد کشیدنش هم هنوز به پایان نرسیده است. او را به خانهاش برگرداندند و پس از دوماه درد کشیدن سراغش را گرفت و به او گفت: «این درد تو بخاطر این بود که فلان روز، در جلسهای کسی به دلیل ولایت سلمان نسبت به ما، به او طعنه زد، و تو نه از جانت ترسیدی و نه مالت در خطر بود، بلکه فقط به دلیل رودربایستی، آن شخص را تحقیر نکردی و جوایش را ندادی. اکنون توبه کن و عهد کن که دیگر چنین نکنی، تا دردت آرام شود.»( فَلَمْ یَمْنَعْکَ مِنَ الرَّدِّ وَ الِاسْتِخْفَافِ بِهِ خَوْفٌ عَلَى نَفْسِکَ وَ لَا عَلَى أَهْلِکَ وَ لَا عَلَى وُلْدِکَ وَ مَالِکَ أَکْثَرُ مِنْ أَنِ اسْتَحْیَیْتَهُ فَلِذَلِکَ أَصَابَک؛ بحار الانوار/26/238)
· اگر کسی بخواهد آدم خوبی شود، حتماً مورد ظلمهایی قرار میگیرد. قرآن به نترسیدن از این نوع ظلمها دعوت کرده و میفرماید: وَ مَنْ یَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلا یَخافُ ظُلْماً وَ لا هَضْماً(سوره طه، آیه 112). مؤمن نه از ستمی(در مورد حقش) و نه از کاستی و نقصانی(در مورد اجر و مزدش) میترسد. یک نکته در حاشیه این مطلب وجود دارد. اگر مؤمنی در محیطی بود که همه با او همراه و همدل بودند و از هیچکس، هیچگاه مسخره شدنی، ظلمی یا سرزنشی را نشنیده باشد؛ شاید آن ساخته شدن کامل برایش ایجاد نشود. چنین شرایطی میتواند مشکلاتی مانند عجب، غرور و .... را ایجاد نماید.