استاد پناهیان / یادداشتهایی از سخنان استاد پناهیان و ...

گزیده ی از سخنرانیهای استاد حوزه و دانشگاه حجت الاسلام والمسلمین علیرضا پناهیان (صوتی ، تصویری، نوشتاری) Panahian

استاد پناهیان / یادداشتهایی از سخنان استاد پناهیان و ...

گزیده ی از سخنرانیهای استاد حوزه و دانشگاه حجت الاسلام والمسلمین علیرضا پناهیان (صوتی ، تصویری، نوشتاری) Panahian

موسسه بیان معنوی

درباره وبلاگ

استاد پناهیان / یادداشتهایی از سخنان استاد پناهیان و ...

اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها

رَّبِّ أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَل لِّی مِن لَّدُنکَ سُلْطَانًا نَّصِیرًا / پروردگارا مرا در هرکار صادقانه واردکن وصادقانه خارج نما وازسوی خود سلطان ویاوری برای ماقرار ده.
رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَیَسِّرْ لِی أَمْرِی وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِی یَفْقَهُوا قَوْلِی / پروردگارا سینه ی مرا گشاده دار و کار مرا بر من آسان گردان و گره از زبانم بگشای تا سخنان مرا بفهمند.
-------------------------------------------
به امیدآنکه مقدمه سازان ظهورحضرتش باشیم
-------------------------------------------
لطفا در معرفی این وبلاگ به دوستان همت کنید.
شهید علمدار :
برای بهترین دوستانتان آرزوی شهادت کنید.
----------------------------------------------
لطفا با وضو معارف اهل بیت را مرور کنید.
-------------------------------------------

طبقه بندی موضوعی

آخرین نظرات

آخرین مطالب

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شجاعت» ثبت شده است

·      شخصی را در نظر بگیرید که از صفت «شجاعت» برخوردار نیست ولی ایمان به خدا داشته و به انجام عمل صالحی به‌نام «جهاد» مشغول است و در این میان سعی دارد بر ترس خود نیز غلبه کرده و به تدریج، صفت شجاعت را در خود ایجاد نماید. اگر چنین فردی در همین لحظه و قبل از اینکه صفت شجاعت را کسب کند، از دنیا برود، در اوج کمال از دنیا رفته است و نبایست او را به‌دلیل نداشتن صفت شجاعت تحقیر کرد. چون آنچه مهم است انگیزۀ جهاد یا همان ایمان و نتیجۀ ایمان یعنی عمل صالح است.

·     البته در این میان عنصری به‌نام صفت شجاعت نیز مهم است ولی نقش کلیدی ندارد. چرا که اگر کسی مشغول به انجام عمل صالحی به نام «جهاد فی سبیل الله» باشد ولی این عمل را با انگیزۀ ایمان نمی‌دهد بلکه مثلاً به‌خاطر اینکه از شجاعت بالایی برخوردار است به این جهاد مشغول شده‌است، در این‌صورت عمل صالح او نیز ارزشی نخواهد داشت. پس وجود صفت خوبی مانند شجاعت، در نبود ایمان حتی در صورتی‌که منجر به عمل صالح نیز بشود، ارزش چندانی نخواهد داشت و بالعکس، عدم صفت شجاعت در صورت وجود ایمان و عمل صالح نقش چندانی در کم شدن ارزش‌ها نخواهد داشت.

·     اگر کسی در تمام طول عمرش با کمک ایمان و عمل صالح، به مبارزۀ با نفس پرداخت ولی نتوانست برخی از صفات بد، مانند ترس یا عصبانیت را از خودش دور کند، آیا اگر در همین حال بمیرد، عاقبت به خیر نخواهد شد؟ یا بالعکس اگر کسی بدون ایمان و حتی بدون عمل صالح بتواند اخلاق خود را اصلاح کند و بسیاری از صفات خوب اخلاقی را در خود ایجاد نماید، آیا عاقبت به خیر خواهد شد؟ مثلاً اگر یک انسان منافق، از برخی صفات خوب اخلاقی برخوردار باشد وآنها را در خدمت نفاق خود بگیرد، آیا این اخلاق خوب، یک ارزش به‌حساب می‌آید؟ یا به‌عنوان مثال اگر برخی انسان‌های بی‌دین به این نتیجه برسند که برای رسیدن به زندگی بهتر و اهداف دنیوی خود، باید یک‌سری از صفات اخلاقی را در خودشان ایجاد کنند، در این صورت آیا این امر ارزش محسوب می‌شود؟ طبیعتاً اینها ارزش به‌حساب نمی‌آیند.

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۳۰ بهمن ۹۱ ، ۰۶:۲۰
محمد رئوفی

شجاعت یکی از ارکان مهم حماسه

 توجه به موضوع «هنر و حماسه»، صرفاً به دلیل تناسب مکانی این جلسه با هنر نیست، بلکه به این دلیل است که هنر، محصول و پدیده‌ای است که در زندگی، مصرف روزانه پیدا کرده است. ما اگر هنرمند هم نباشیم، جزء مصرف‌کنندگان دائمی تولیدات هنری هستیم. زندگی انسان عجین با هنر است، لذا باید مصرف‌کنندگان هم به اندازه هنرمندان از این پدیده سر در بیاورند. دلیل دیگر توجه به هنر این است که دین ما اساساً پدیده زیبایی است و با نگاه زیبایی شناختی باید به دین نگریست و وَ لکِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإیمانَ وَ زَیَّنَهُ فی‏ قُلُوبِکُم(سوره حجرات، آیه7) دین زیبا است و انسان‌ها را زیبانگر تربیت می‌کند. با استفاده از هنر است که زیبایی دین را می‌توان فهمید و به دیگران هم منتقل کرد.

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۱ تیر ۹۱ ، ۲۲:۵۶
محمد رئوفی

امام خمینی : "مورد هجوم «رجبعلى» ها بودیم و خودمان تفنگ داشتیم. و من در عین حالى که تقریباً اوایل شاید بلوغم بود، بچه بودم، دور این سنگرهایى که بسته بودند در محل ما، و اینها میخواستند هجوم کنند و غارت کنند، آنجا می‏رفتیم سنگرها را سرکشى میکردیم. ما در همان محلى که بودیم، یعنى خمین که بودیم سنگربندى میکردیم. من هم تفنگ داشتم. منتها من بچه بودم به اندازه بچگی ام. بچه شانزده، هفده ساله. ما تفنگ دستمان بود. تعلم تفنگ هم می‏کردیم ... ما سنگر می‏رفتیم‏  و با این اشرارى که بودند و حمله می‏کردند و میخواستند بگیرند و چپاول بکنند. هرج و مرج بود. دیگر دولت مرکزى قدرت نداشت. و هرج و مرج بود ... یک دفعه هم آمدند یک محله‏اى از خمین را گرفتند. و مردم با آنها معارضه کردند. و تفنگ دست گرفتند. و ما هم جزء آنها بودیم."

( حدیث بیداری ص 23).


۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۴ خرداد ۹۱ ، ۱۸:۰۳
محمد رئوفی