استاد پناهیان / یادداشتهایی از سخنان استاد پناهیان و ...

گزیده ی از سخنرانیهای استاد حوزه و دانشگاه حجت الاسلام والمسلمین علیرضا پناهیان (صوتی ، تصویری، نوشتاری) Panahian

استاد پناهیان / یادداشتهایی از سخنان استاد پناهیان و ...

گزیده ی از سخنرانیهای استاد حوزه و دانشگاه حجت الاسلام والمسلمین علیرضا پناهیان (صوتی ، تصویری، نوشتاری) Panahian

موسسه بیان معنوی

درباره وبلاگ

استاد پناهیان / یادداشتهایی از سخنان استاد پناهیان و ...

اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها

رَّبِّ أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَل لِّی مِن لَّدُنکَ سُلْطَانًا نَّصِیرًا / پروردگارا مرا در هرکار صادقانه واردکن وصادقانه خارج نما وازسوی خود سلطان ویاوری برای ماقرار ده.
رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَیَسِّرْ لِی أَمْرِی وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِی یَفْقَهُوا قَوْلِی / پروردگارا سینه ی مرا گشاده دار و کار مرا بر من آسان گردان و گره از زبانم بگشای تا سخنان مرا بفهمند.
-------------------------------------------
به امیدآنکه مقدمه سازان ظهورحضرتش باشیم
-------------------------------------------
لطفا در معرفی این وبلاگ به دوستان همت کنید.
شهید علمدار :
برای بهترین دوستانتان آرزوی شهادت کنید.
----------------------------------------------
لطفا با وضو معارف اهل بیت را مرور کنید.
-------------------------------------------

طبقه بندی موضوعی

آخرین نظرات

آخرین مطالب

۳۴۰ مطلب با موضوع «حدیث ، حکایت ، داستان، روایت» ثبت شده است

یک نفر آمد گفت یاعلی‌بن ابیطالب! من تو را دوست دارم امّا کمی دشمنان تو را هم دوست دارم. من کلمات علی‌بن ابیطالب را به این فرد را نخواهم گفت به شما چون آن در یک مجلس خصوصی بود، اینجا در یک مجلس عمومی است و او را در نهایت حماقت و نادانی و نفهمی حضرت توصیف فرمودند و بیماری روحی، با اینکه می‌گفت من تو را خیلی دوست دارم، حضرت نفی نکرد مثل بعضی‌ها که می‌فرمود که تو دروغ می‌گویی من را دوست داری، فرمود من را دوست داری باشد، امّا اینکه به دشمنان ما بغض نداری تو در نهایت بیچارگی هستی.

این بغض را از کجا می‌شود پیدا کرد که دو بال هستند حبّ و بغض؟ این بغض را در مجلس روضه می‌شود پیدا کرد. انسان تا ناله نزند، تا در سوگواری قرار نگیرد آن نفرت لازم از دشمنان اهل‌بیت در دل‌شان نمی‌آید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۹۱ ، ۲۱:۰۷
محمد رئوفی

یک جوانی به بنده می‌فرمود که رفتم مشهد آمدم ـ با آقای بهجت خیلی مراوده داشت این جوان، بیست و یکی دو سه سالش بود، توی تشییع پیکر آقای بهجت به بنده می‌فرمود:

می‌گفت من خیلی با ایشان مراوده داشتم،  یکی از خاطراتی که گفت این بود ، گفت : رفته بودم مشهد برگشتم، آقای بهجت فرمودند: کجا بودی چند روز نبودی؟ گفتم مشهد مشرّف بودم. بعد آقای بهجت فرمودند: که خب زیارت قبول، خودِ امام رضا را هم زیارت کردی؟ گفتم نه، خودِ امام رضا !. فرمود یعنی رفتی مشهد خودِ امام رضا را ندیدی؟ گفتم نه! فرمود دفعات قبل هم رفتی ندیدی امام رضا را ندیدی؟ گفتم نه، فرمود خوابش را هم ندیدی؟ گفتم نه، فرمود یعنی تا حالا خواب امام رضا را هم ندیدی؟ گفتم نه، گفت عجب! پس مشهدی نشدی هنوز.

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۱ شهریور ۹۱ ، ۲۰:۰۳
محمد رئوفی

امام رضا(ع) در این حدیث شریف می‌فرماید که:

اگر دیدی کسی گناه نمی‌کند گولش را نخور، شاید عرضه گناه کردن ندارد، اگر دیدی عرضه گناه کردن دارد و گناه نمی‌کند درست است،

اگر دیدی کسی عرضه گناه کردن دارد و گناه نمی‌کند گولش را نخور، شاید به این گناه علاقه ندارد به یک گناه دیگر علاقه دارد،

اگر دیدی کسی دست به مال حرام نمی‌زند گولش را نخور.

(ببین اینها بدبینی می‌آورد ها! ولی آزادی می‌آورد، رهایی می‌آورد، آرامش می‌آورد، استرس‌ها را از بین می‌بَرَد، اضطراب‌ها را از بین می‌بَرَد، یک بدبینی کوچولو اوّل پیش می‌آورد ولی یک آرامش دائمی به دنبال می‌آورد. حالا من توی پرانتز عرض کنم، دیدید بعضی‌ها از دور مسلمانی را مسخره می‌کنند به‌خاطر یک عیبی که در یک بچّه‌مسلمانی دیدند؟ آنها این حدیث امام رضا را به گوش‌شان نخورده.)

می‌فرماید اگر کسی لقمه حرام نخورد گولش را نخور، شاید حرام‌خور نیست، امّا یک کار دیگر می‌کند، اگر کسی هیچ‌کدام از این کارهای حرام را نکرد گولش را نخور، شاید عقل درست و حسابی ندارد، اگر کسی عقل درست و حسابی داشت گولش را نخور، شاید گاهی از اوقات هوای نفس بر عقلش غلبه می‌کند، اگر هوای نفسش بر عقلش غلبه نکرد درست است.

بعد مثال می‌زنند حضرت می‌فرمایند که: اگر کسی هوای نفسش گاهی بر عقلش غلبه کند مثل کی؟ مثل کسی که حبّ مقام دارد، یعنی یک عمر تقوا پیشه می‌کند به‌خاطر یک حبّ مقام، یک بی‌تقوایی‌هایی می‌کند که وقتی بهش می‌گویی ببین! تقوا داشته باش «اَخَذَتهُ العِزَّة»، غرور می‌گیردش می‌گوید به من می‌گویی تقوا داشته باشم؟ من یک عمری پرونده‌ام را ندیدی؟

بعد امام رضا(ع) شدیدترین لعنت‌های خدا را بر این‌جور آدم‌ها می‌فرستد. جالبی دین این است، هیچ‌کسی را پسرخالۀ خودش نمی‌گیرد. طرف گاز را گرفته تا آخر هم رفته بعد از یک جایی به بعد می‌بُرَد،  اینکه امام رضا فرمود: لااله‌الّاالله شروطی دارد، مال خاصیّت چندمرحله‌ای بودن دین است، آن‌وقت بعضی‌ها یک‌جوری دین را می‌پذیرند، اگر دیر بپذیرند، اگر کم بپذیرند، ولی باثبات می‌پذیرند، اسمش توی قرآن آمده «ایمان مستقر» بعضی دارند، «ایمان مستودع» بعضی‌ها دارند، مستودع یعنی ایمان‌شان ارتجاعی است، برمی‌گردد حالت صفر می‌رسد.

ما باید روانکاوی کنیم، فرصت این کارها را تا حالا نکردیم، یک شعارهایی اوّل انقلاب می‌دادیم آقا! اسلام خیلی مهمّ است، آقا! بیایید، حرف‌های خوبی هم بود، هر کی می‌گفت آقا! من اسلام را دوست دارم دیگر برایش کف و هورا می‌کشیدیم و باریک‌الله، تو اسلام را دوست داری باریک‌الله ایمان را خرافات نمی‌دانی، ولی الان دیگر از این مرحله گذشتیم، خب حالا چه ایمانی داری؟ ایمانت را بیاور وزن کنیم، چقدر می‌خواهد پیشرفت کند؟ تاکجا ایمان داری؟ امتحاناتش را می‌توانی سخت پشت سر بگذاری یا نه؟

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ شهریور ۹۱ ، ۱۹:۴۹
محمد رئوفی

 آقای زاهد بنی‌اسرائیل ایستاده بود داشت نماز می‌خواند، در یک روایت داریم این را از زهّاد خیلی خوب، از عبّاد دوران انبیاء گذشته.

بچّه‌ها یک خروسی را داشتند جلویش شکنجه می‌دادند، باهاش بازی می‌کردند پرهایش را می‌کَندند این جیغ و داد می‌کرد از درد، اینقدر اذیّتش کردند تا مُرد، این زاهد نمازش را باطل نکرد برود این خروسِ را نجات بدهد، در روایت آمده زمین دهان باز کرد این عابد را بلعید و تا آن زمانی که امام صادق(ع) این خبر را داشتند به ما می‌دادند می‌فرماید: تا همین الان در عذاب است. آقا! این چیکار بود تو کردی ایستادی نگاه داری می‌کنی؟ اینقدر از دین را آمدی چرا بقیّه‌اش را نیامدی؟ خیالت تخت تبارک راحت شده برای چی؟

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۱ شهریور ۹۱ ، ۱۹:۲۳
محمد رئوفی

من میخواهم این واجب فراموش شده اسلام را به یاد شما ملت ایران بیاورم.

امر به معروف و نهی از منکر

همه ی آحاد مردم باید وظیفه امر کردن به کار خوب و نهی کردن از کار بد را برای خود قایل باشند. این   تضمین کننده ی حیات طیبه در نظام اسلامی خواهد بود. عمل کنیم تا آثارش را ببینیم. امر به معروف  ، یک مرحله گفتن و یک مرحله عمل دارد. مرحله عمل، یعنی اقدام با دست و زور. این مرحله، امروز به عهده حکومت است و باید با اجازه حکومت انجام بگیرد و لاغیر.  اما گفتن با زبان، بر همه واجب است و همه باید آن را بدون ملاحظه انجام بدهند.

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۳ شهریور ۹۱ ، ۰۶:۰۴
محمد رئوفی
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ شهریور ۹۱ ، ۲۳:۱۱
محمد رئوفی

در روایتی از امام محمد باقر (ع) آمده است که ایشان در پاسخ برخی از شیعیان که ادعا می کردند منتظر و آماده قیام علیه ظلم هستند، فرمودند «یاران قائم (ع) به قدری با هم صمیمی و برادرند که وقتی یکی از آنها احتیاج مالی داشته باشد، بدون نیاز به اجازه گرفتن، از کیف رفیقش به اندازه‌ی احتیاجش پول بر میدارد.»

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۱ شهریور ۹۱ ، ۲۳:۰۴
محمد رئوفی

همه کارهای خوب، و جهاد در راه خدا  در برابر امر به معروف و نهی از منکر چون قطره ای است در مقابل دریای عمیق.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ شهریور ۹۱ ، ۱۹:۲۶
محمد رئوفی

الان به دلیل اینکه ما در عصر غیبت امام زمان(عج) هستیم، علی القاعده کارهای خوب ما چند برابر نوشته می شود و برخی گناهان ما هم عذابش کمتر است و هر کسی هم از گناهش توبه کند، گناهش زودتر بخشیده می شود اما وقتی حضرت تشریف بیاورند، هم ثواب کارهای خوب ما کمتر می شود و هم عذاب گناهان ما بیشتر میشود. چرا؟ چون اگر کسی در زمان امام زمان(ع) نماز بخواند یا زکات بدهد، خیلی هنر نکرده است؛ چرا که در آن زمان حق آشکار شده است. لذا اگر کسی در دوران غیبت شهید شود، قیمتش خیلی بیشتر از این است که در زمان حضرت شهید شود. چون شهید شدن برای امامی که حاضر است خیلی راحت تر است. از طرف دیگر، اگر کسی گناه کند، عقابش خیلی بیشتر است چون در آن زمان آگاهی ها افزایش پیدا می کند و زمینه های گناه کمتر می شود. (منبع: کتاب انتظار ص212)

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ شهریور ۹۱ ، ۰۹:۱۱
محمد رئوفی

 حنانه یعنی ناله می‌زند، ستونی که ناله می‌زند، این ستونی بود که پیامبر گرامی اسلام بهش تکیه می‌داد بعد با مردم حرف می‌زد، می‌گویند پیغمبر از یک جهان دیگر آمده اصلاً به حرف زدنش نگاه کنید شما در این داستان خیلی عجیب است، به تداعی او، آدم بهشتی می‌خواهد پای میز مونتاژ بنشیند کدام قطعه را بعد از کدام قطعه بیاورد یعنی کدام حرف را بعد از کدام حرف بیاورد دیگر، حالا شما به مونتاژ پیغمبر نگاه کنید، به تدوین پیغمبر.

خب، نگاه کنید! پیامبر گرامی اسلام به ستون تکیه می‌دادند صحبت می‌کردند، یک روز منبر درست کردند گفتند آقا یا رسول‌الله بنشینید روی منبر مِن بعد، خسته می‌شوید، گفتند باشد، نمازشان را خواندند آمدند از کنار ستون رد شدند بروند روی منبر ستون ناله بلندی کرد، دیگر آنجا نیاز به آقای بهجت هم نبود همه گریه‌اش را شنیدند از بس گریۀ او شدید بود اگر گریه‌اش اینقدر شدید نبود آن‌هایی که گوش‌هایشان بسته بود هیچی را نمی‌شنیدند که این را هم نمی‌شنیدند فقط آقای بهجت اگر آنجا بود می‌گفت من شنیدم این ستون ناله کرد ولی اینقدر این ستون شدید ناله کرد همه شنیدند.

گفتند یا رسول‌‌الله این ستون گریه کرد؟ صدای گریۀ این بود، آقا فرمود بله، چرا؟ فرمود چون از امروز دیگر بهش تکیه نمی‌دهم، تدوین را اینجا داشته باشید، مردم گفتند عجب، بعد رسول خدا فرمود شما در بهشت خانه‌هایی دارید و عمّالی که ملائکه و فرشته‌های الهی دارند آن خانه‌ها را می‌سازند آن‌ها الان هر روز در فراق شما گریه می‌کنند ناله می‌زنند تا شما بروید بهشت نالۀ آن‌ها شدیدتر از نالۀ این ستون حنانه است که شما شنیدید، این جهان پیغمبر را ببینید کجاست؟ ولش کنید می‌پَرد آنجا، آره در بهشت، بابا کی گفت در مورد بهشت صحبت کنید، این را ولش کنید در مورد بهشت صحبت می‌کند، اصلاً جهانش آنجاست.

جهان هنرمند باید جهان آن جا باشد، جهان سپید، جهان شفاف، جهان با نشاط، جهان مهربان، جهان پُر محبّت، اصلاً آنجا هر شب عروسی است دیگر اصلاً یک خبرهایی هست، این‌جا مردم بدبخت‌ها بیچاره‌ها عمری یک بار داماد بشوند این آقای بدبخت بیچاره، آن خانم‌های بدبخت بیچاره، بالاخره، دوربین فیلمبردار بیا تو رو خدا دارد از دست می‌رود لحظه‌ها.

خب ما یک کمی در این جهان غرق بشویم ببینید که چه خبر است، خدا قدرتش را آنجا به نمایش می‌گذارد، بروید در آن جهان از این جهان می‌بُرید از این جهان که بُریدید پاک نورانی تمیز، دیگر کلاس اخلاق کسی احتیاج ندارد، خیلی در آن جهان غُور کنید، متنش هم قرآن، روایات هم در این زمینه هستند همه پیش‌کشِ شما این هم برای کار این یک ماه آینده که می‌خواهیم درش غُور کنیم. ماه آینده ما بیاییم در این جلسه می‌بینیم وای همه چسبیدند به سقف، باید این‌جوری نگاه کنیم صحبت کنیم، بگوییم خواهش می‌کنم یک لحظه بیایید پایین چی بگوییم دیگر برای اینها، بعد دیگر فازتان بالاخره بالا می‌زند.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ مرداد ۹۱ ، ۲۰:۰۲
محمد رئوفی

فاطمۀ مرضیّه‌  (سلام‌الله‌علیها)  گله دارند از مردمی که گرایش دارند به سوی  باطل. فرق بین سخن باطل و سخن حق را نمی‌فهمند. چه بیماردلانی بودند. چه فرهنگ خرابی بوده که بیماردلان می‌توانستند در آن فرهنگ خراب حکومت کنند. امیرالمؤمنین علی‌‌(علیه‌السلام)  یک  جملۀ عجیبی  دارند در نهج‌البلاغه که می‌فرمایند «بزرگ‌ترین ظلمی که به من شد، این بود  که من را با دیگران مقایسه کردند.»

علی کجا و دیگران کجا؟ یعنی فرق بین علی و دیگران را تشخیص نمی‌دادند! این خیلی جالب است. یا فاطمه! شما نبودی در جنگ جمل ببینی چه مصیبتی تحمیل کردند به جامعۀ اسلامی! چه تهمت‌هایی به علی‌بن ابیطالب می‌زدند! سرِ چه سخنان باطل و مسخره‌ای.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۹۱ ، ۱۸:۵۸
محمد رئوفی