یادداشت 161 : داستان ستون حنانه / جهان هنرمند
حنانه یعنی ناله میزند، ستونی که ناله میزند، این ستونی بود که پیامبر گرامی اسلام بهش تکیه میداد بعد با مردم حرف میزد، میگویند پیغمبر از یک جهان دیگر آمده اصلاً به حرف زدنش نگاه کنید شما در این داستان خیلی عجیب است، به تداعی او، آدم بهشتی میخواهد پای میز مونتاژ بنشیند کدام قطعه را بعد از کدام قطعه بیاورد یعنی کدام حرف را بعد از کدام حرف بیاورد دیگر، حالا شما به مونتاژ پیغمبر نگاه کنید، به تدوین پیغمبر.
خب، نگاه کنید! پیامبر گرامی اسلام به ستون تکیه میدادند صحبت میکردند، یک روز منبر درست کردند گفتند آقا یا رسولالله بنشینید روی منبر مِن بعد، خسته میشوید، گفتند باشد، نمازشان را خواندند آمدند از کنار ستون رد شدند بروند روی منبر ستون ناله بلندی کرد، دیگر آنجا نیاز به آقای بهجت هم نبود همه گریهاش را شنیدند از بس گریۀ او شدید بود اگر گریهاش اینقدر شدید نبود آنهایی که گوشهایشان بسته بود هیچی را نمیشنیدند که این را هم نمیشنیدند فقط آقای بهجت اگر آنجا بود میگفت من شنیدم این ستون ناله کرد ولی اینقدر این ستون شدید ناله کرد همه شنیدند.
گفتند یا رسولالله این ستون گریه کرد؟ صدای گریۀ این بود، آقا فرمود بله، چرا؟ فرمود چون از امروز دیگر بهش تکیه نمیدهم، تدوین را اینجا داشته باشید، مردم گفتند عجب، بعد رسول خدا فرمود شما در بهشت خانههایی دارید و عمّالی که ملائکه و فرشتههای الهی دارند آن خانهها را میسازند آنها الان هر روز در فراق شما گریه میکنند ناله میزنند تا شما بروید بهشت نالۀ آنها شدیدتر از نالۀ این ستون حنانه است که شما شنیدید، این جهان پیغمبر را ببینید کجاست؟ ولش کنید میپَرد آنجا، آره در بهشت، بابا کی گفت در مورد بهشت صحبت کنید، این را ولش کنید در مورد بهشت صحبت میکند، اصلاً جهانش آنجاست.
جهان هنرمند باید جهان آن جا باشد، جهان سپید، جهان شفاف، جهان با نشاط، جهان مهربان، جهان پُر محبّت، اصلاً آنجا هر شب عروسی است دیگر اصلاً یک خبرهایی هست، اینجا مردم بدبختها بیچارهها عمری یک بار داماد بشوند این آقای بدبخت بیچاره، آن خانمهای بدبخت بیچاره، بالاخره، دوربین فیلمبردار بیا تو رو خدا دارد از دست میرود لحظهها.
خب ما یک کمی در این جهان غرق بشویم ببینید که چه خبر است، خدا قدرتش را آنجا به نمایش میگذارد، بروید در آن جهان از این جهان میبُرید از این جهان که بُریدید پاک نورانی تمیز، دیگر کلاس اخلاق کسی احتیاج ندارد، خیلی در آن جهان غُور کنید، متنش هم قرآن، روایات هم در این زمینه هستند همه پیشکشِ شما این هم برای کار این یک ماه آینده که میخواهیم درش غُور کنیم. ماه آینده ما بیاییم در این جلسه میبینیم وای همه چسبیدند به سقف، باید اینجوری نگاه کنیم صحبت کنیم، بگوییم خواهش میکنم یک لحظه بیایید پایین چی بگوییم دیگر برای اینها، بعد دیگر فازتان بالاخره بالا میزند.