استاد پناهیان / یادداشتهایی از سخنان استاد پناهیان و ...

گزیده ی از سخنرانیهای استاد حوزه و دانشگاه حجت الاسلام والمسلمین علیرضا پناهیان (صوتی ، تصویری، نوشتاری) Panahian

استاد پناهیان / یادداشتهایی از سخنان استاد پناهیان و ...

گزیده ی از سخنرانیهای استاد حوزه و دانشگاه حجت الاسلام والمسلمین علیرضا پناهیان (صوتی ، تصویری، نوشتاری) Panahian

موسسه بیان معنوی

درباره وبلاگ

استاد پناهیان / یادداشتهایی از سخنان استاد پناهیان و ...

اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها

رَّبِّ أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَل لِّی مِن لَّدُنکَ سُلْطَانًا نَّصِیرًا / پروردگارا مرا در هرکار صادقانه واردکن وصادقانه خارج نما وازسوی خود سلطان ویاوری برای ماقرار ده.
رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَیَسِّرْ لِی أَمْرِی وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِی یَفْقَهُوا قَوْلِی / پروردگارا سینه ی مرا گشاده دار و کار مرا بر من آسان گردان و گره از زبانم بگشای تا سخنان مرا بفهمند.
-------------------------------------------
به امیدآنکه مقدمه سازان ظهورحضرتش باشیم
-------------------------------------------
لطفا در معرفی این وبلاگ به دوستان همت کنید.
شهید علمدار :
برای بهترین دوستانتان آرزوی شهادت کنید.
----------------------------------------------
لطفا با وضو معارف اهل بیت را مرور کنید.
-------------------------------------------

طبقه بندی موضوعی

آخرین نظرات

آخرین مطالب

۷۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «پناهیان» ثبت شده است

دموکراسی بدتر از دیکتاتوری است ،

چون در دموکراسی ظلم به همه‌ی مردم است، ولی در دیکتاتوری فقط به قوم خودش ظلم می‌کند.

Democracy is worse than dictatorship in that a dictator only mistreats his people but in democracy everybody suffers. Alameh Tabatabaei

.......................................................................................................

Democracy, is the modern dictatorship

خبرگزاری فارس: در دیکتاتوری معلوم است چه کسی ظلم می کند اما در دموکراسی معلوم نیست. در دموکراسی خیلی آبرومندانه تر از دیکتاتوری ظلم می شود. دیکتاتورها بی آسیب تر و بی ضررتر در دموکراسی ظلم می کنند.تجربه بشری اثبات مى کند که حکومت های دموکراتیک بعد از یک مدتی نصیب لابی ها و نفوذی ها می شود.

استاد پناهیان :  مسئله ولایت قبل از اینکه یک مسئله شرعی باشد یک مسئله عقلی است و ما نباید با مسئله ولایت صرفاً به عنوان یک مفهوم معنوی برخورد کنیم. به این معنا که خداوند متعال بر انسانها حق دارد و همه حقوق عالم مربوط می شود به حق خدا بر بندگان. طبیعی است اگر خداوند فرمانی بدهد همه باید اجرا کنند. از جمله فرامین مهم خدا امر ولایت است. ولایت مداری یک امر عقلانی است و براى جامعه الهى، عقل، ولایتمدارى را واجب مى کند. اگر جامعه ولائى باشد آداب ولایت مداری چیست؟ ولایت مداری یک نوع زندگی اجتماعی است. تدبیرى است عاقلانه برای سامان دادن به حیات اجتماعى. حتی بدون وحی و نبوت هم شما می توانید تصور معقولی از ولایت داشته باشید. شیوه هاى حکومت بر مردم بدون ولایت اولین نکته اى که باید به آن توجه کرد این است که آیا راهی برای زندگی اجتماعی غیر از ولایت وجود دارد؟ در طى قرون و اعصار شیوه هایى که بر اساس آن مردم بتوانند زندگى اجتماعى خودشان را سامان بدهند بسیار محدود بوده است. و شاید بیشتر از سه یا چهار شیوه نتوان ذکر کرد. دو نوع اساسى وجود دارد براى اداره امور بشر. 1. دیکتاتورى در جامعه انسان هایى دیکتاتور مآبانه بر دیگران حکومت کنند. این نظام ها مشهور هستند به"نظام هاى دیکتاتورى" که یک نفر یا یک گروه خاص بر مردم حکومت مى کنند. و در طول تاریخ از این مدل بسیار استفاده شده است. امیر المؤمنین (ع) این مدل حکومت را بر هرج و مرج، ترجیح مى دهد، در آنجا که مى فرماید "جامعه باید امیرى باید داشته باشد؛ بارّ یا فاجر" یعنى با بى نظمى نمى توان زندگى کرد و باید حکومتى در جامعه باشد و اصلا امکان ندارد جامعه با هرج و مرج اداره شود. 2. دموکراسى مردم خودشان بر سرنوشت خودشان حاکم باشند و تعیین کنند که چه کسانى بر آن ها حکومت کنند. این نظام، به نظام دموکراسى مشهور است. ملیون ها کشته وغارت ها و چپاول ها تجارب حکومت هاى دموکراسى است. این امکان وجود ندارد که مردم بر سرنوشت خودشان حاکم باشند. در جریان حکومت مردم بر خودشان لایه های نفوذ پدید می آید؛ باندهای مافیایی قدرت شکل می گیرد و سرمایه داران و پول داران و زورمندان به صورت های گوناگون از این ناحیه به بهانه و به اسم رأی مردم بر مردم حکومت خواهند کرد و یا به صورت لایه های نفوذ سیاسی بر هر جامعه مسلط خواهند شد. علامه طباطبایی رضوان الله تعالی علیه در تفسیر آیه 200 سوره آل عمران نوشتند که دموکراسی بدتر از دیکتاتوری است. در دیکتاتوری معلوم است چه کسی ظلم می کند اما در دموکراسی معلوم نیست. در دموکراسی خیلی آبرومندانه تر از دیکتاتوری ظلم می شود. دیکتاتورها بی آسیب تر و بی ضررتر در دموکراسی ظلم می کنند. در دموکراسى شخصى را به نام رئیس جمهور قرار مى دهند او همانند عروسک روى صحنه است و آن دیگران هستند که پشت صحنه او را اداره مى کنند. حکومتى مثل صدام بهتر از حکومت آل سعود است. تجربه بشری اثبات مى کند که حکومت های دموکراتیک بعد از یک مدتی نصیب لابی ها و نفوذی ها می شود. به عنوان نمونه، آمریکا مهد دموکراسى است، هیچ کشورى نمى تواند بگوید که در آزادى به معناى دموکراسى و حقوق بشر از آمریکا جلوتر هستم. دموکراسى که نتیجه اش یک میلیون کشته بى گناه در عراق است. و این جنایت ها از دل دموکراسى در می آید. دموکراسى یعنى پنج میلیون صهیونیسم بر مردم آمریکا حاکم باشند؛ دموکراسى یعنى حکومت مطلقه دیکتاتورى باندها و نفوذهاى پشت پرده. چه فرقی در دیکتاتوری یک فرد با دیکتاتوری یک گروه خاص است؟ وقتی یک گروه خاص به بقیه زور بگویند می شود دیکتاتوری چه به صورت دموکراسی پنهان چه به صورت دیکتاتوری آشکار. وقتى ما می گوییم مرگ بر آمریکا یعنى مرگ بر همین دموکراسى آمریکا. در آمریکا مى گویند ما بسوى دولت آزاد حرکت مى کنیم، مقام معظم رهبری فرمود ما به سوی دولت اسلامی حرکت می کنیم هر مشکلی هم در کشورمان داریم بخاطر نامسلمانی خودمان است هر چه نظامات و ساختارها اسلامی تر بشود، وضع بهتر می شود. ما تا این مسئله را در جهان جا نیندازیم امام زمانمان نمی آیند ، امام زمان علیه السلام فرجشان بعد از یأس است یأس یعنی چه؟ یعنی هیچ راهی وجود ندارد برای زندگی کردن جز ولایت. اصطلاح غلط "دموکراسى اسلامى" مقام معظم رهبری فرمودند نگویید دموکراسی اسلامی اصلاً‌ اینجا دموکراسی نیست؛ بگویید مردم سالاری اسلامی؛ بگویید مردم سالاری دینی. مردم سالاری با دموکراسی فرق می کند اگر فکر می کنی که راهی جز ولایت وجود دارد این تصور تو مانع ظهور آقا امام زمان می شود چون تصور غلطی است. می خواهیم نگاه بکنیم به بعد عقلانی نظام ولایی بدون کتاب، بدون وحی و نبوت، بدون روایت و حدیث، بدون بحث حق ائمه هدی علیهم السلام بر ما، بدون "فارجعوا فیها الی رواة حدیثنا". اگر شما عقلانی بودن ولایت را بتوانید برای خودتان اثبات کنید اتفاق مبارکی که خواهد افتاد این است که آداب ولایت مداری فراگیر می شود.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ خرداد ۹۱ ، ۰۱:۲۲
محمد رئوفی

استاد  فرمودند: پرداختن به کارهای خوب در کنار کارهایی که اولویتشان بیشتر است،  یک حماقت محسوب میشود. کار خوب زیاد است ، دیگر کار خوب نکنید ، کار خوب اولویت دار بکنید، این است که یک دفعه بنده می گویم موضوع ولایت مطرح میشود، استراتژیست باشید. اصلا وقتتان را برای غیراولویت نگذارید. کدام نقطه را بزنیم بیشترین سود را ببریم؟ ده سال آدم فکر میکند یک اقدام میکند.

ولی الان دیگر اقدامات اولویتدار آنقدر آمارشان فراوان است، آنقدر روشن است ، ده سال فکر نمیخواهد. بیا بنده در ده دقیقه فکر بگویم کدام اقدام اولویت دارد؟ خواهش می کنم هر کاری دستتان هست بیایید با هم مشورت کنیم سر اینکه آیا این کار در حال حاضر اولویت دارد؟ این کار حالا کجای عالم را پر میکند ؟ حالا که چی مثلا، تو این کار را انجام دادی بعد چی ؟ واقعا زندگیتان برکت پیدا میکند . اصلا حاضر نشوید خرج چیزی که اولویتدار نیست بشوید. فقط کار اولویت دار بکنید، کاری که زودتر از هر کاری شما را به مقصد میرساند، شما یعنی ؟ انقلاب شما را ،  انقلاب شما ؟ یعنی مقدمه سازی ظهور را ، دیگر فرق میکند ،  فضا کاملا متفاوت است. من دارم به شما عرض میکنم و شما عرایض بنده را واقعیتهایش را در آینده نزدیک خواهید دید.
۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۴ خرداد ۹۱ ، ۱۲:۰۱
محمد رئوفی

استاد سال گذشته فرمودند:

خدا اصلا تحمل نمیکند غربت ما را ، عزت ما را در عالم نگاه کنید، دو سال پیش در بعضی از این خیابانها سطل ها را آتش زدند ، تمام آن کشورهایی که خوشحال میشدند، سطلهایشان که نه ،  بلکه کاخ هایشان دارد آتش می گیرد.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ خرداد ۹۱ ، ۱۱:۰۶
محمد رئوفی

ما در سازندگی فردی موفق بوده ایم، تصور بنده این است که فلسفه ی زجری که داریم میکشیم در این امتحانات الهی، در این مقطع ،

(حالا از کمی قبل تا کمی بعد) این است که ما از نظر اجتماعی شکل بگیریم.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ خرداد ۹۱ ، ۱۰:۴۷
محمد رئوفی

آقای حبیب‌بن منتجب والی شهر یمن بود، وقتی امیرالمؤمنین به خلافت رسید بعد امیرالمؤمنین به او نامه‌ای نوشت فرمود تو آدم خوبی هستی حبیب، تو برای من هم استاندار آن شهر بمان من هم تو را ابقا می‌کنم. بعد فرمود که از مردم بیعت بگیر برای من، از مردم که بیعت گرفتی ده نفر را برای من بفرست بگذارید من ویژگی‌های آن ده نفر را برایتان بگویم.

می‌فرماید که «وأنفذ اِلَیَ منهم عشرة» ده نفر از اینها را بفرست،  آدم‌های صاحب نظر، عاقل، مطمئن، شجاع، خیلی خوب بفرست ده نفر برای من ببینم.

آقای ابن منتجب بعد از اینکه نامه را برای مردم خواند، گریه کردند مردم بیعت کردند با حضرت فرمود حالا ده نفر آدمِ این‌جوری ازتون می‌خواهم، مردم رفتند صد نفر انتخاب کردند از صد نفر هفتاد نفر، از هفتاد نفر سی نفر، از سی نفر ده نفر که دیگر حسابی بررسی کرده باشند، این ده نفر را فرستادند خدمت حضرت.

وقتی که آمدند پیش امیرالمؤمنین علی‌‌علیه‌السلام شروع کردند به سخنرانی کردن، یک کسی از بین اینها بلند شد آمد جلو کلماتی را به امیرالمؤمنین گفت می‌خواهم این کلمات را برایتان بخوانم جالب است، «السلام علیک ایها الامام العادل والبدر التمام واللیس الهمام والبطل الزرقام والفارس القمقام و مَن فضله الله علی سائر الانام صلّی الله علیک و علی آلک الکرام و أشهد أنک امیرالمؤمنین صدقاً و حقّاً و أنک وصی رسول الله والخلیفة مِن بعده و وارث علمه لعن الله مَن جهد حقک و مقامک» اینقدر گفت و گفت آقا امیرالمؤمنین ازش خوشش آمد.

فرمود که غلام پسر اسمت چیست؟ گفت من اسمم عبدالرحمن هست، فرمود «وابن مَن» پسر کی هستی؟ گفت پسر ملجم مرادی هستم، آقا فرمود: «انا لله و انا الیه راجعون، لاحول ولاقوّة الا بالله العلی العظیم» «ویحک أمُرادیٌ أنت؟» تو مرادی هستی؟ گفت آره آقا من مرادی هستم، آقا چرا ناراحت شدی؟

آقا هی می‌فرمود: «انا لله و انا الیه راجعون» تو مرادی هستی؟ گفت آقا بله من مرادی هستم، گفت آقا مثل اینکه ناراحت شدید از اسمِ من را شنیدید. من مگر چه مرگم هست؟ آقا فرمود که تو می‌دانی قاتل من خواهی شد؟ گفت من؟ یا علی به خدا قسم در این عالم هیچ کسی را من به اندازۀ تو دوست ندارم، من تو را ترجیح می‌دهم به همۀ ذرات عالم، من چه‌جوری قاتل تو بشوم؟

اصرارهای ابن ملجم مرادی را ببینید «ولکنک والله یا امیرالمؤمنین أحبُّ اِلَیَ مِن کُلِ أحدٍ» تو از هر کسی پیش من عزیزتر هستی، آقا می‌فرمود نه، نه آن کسی که به من گفته دروغ نگفته و من هم دروغ نمی‌گویم، تو خونِ سرِ من را بر محاسنم خواهی ریخت و صورتِ من را به خون سرم، ببین به این خون محاسنم را خضاب خواهی کرد، همین تو، «والله یا امیرالمؤمنین انک أحبُّ اِلَیَ مِن کلِ ما طلعت علیه الشمس» آخه من تو را دوست دارم، درد اینجاست امیرالمؤمنین نفرمود دروغ می‌گویی، معلوم می‌شود راست می‌گفته.

گفت آقا من را بکُش! آقا فرمود که خب معلوم است که من این کار را نمی‌کنم، از رفتارهای آقا مالک اشتر و دیگران آمدند گفتند یا علی کدام سگی است که قاتل توست بگو ما بکُشیمش، فرمود کسی که گناه نکرده می‌خواهید بکُشیدش؟ تحلیل آقای بهجت را از داستان ابن ملجم مرادی در یک جمله بهتون بگویم.

ایشان می‌فرماید که یک کسی یک عمری پروانۀ امامش می‌شود آخر سر امامش را می‌کُشد، تعبیر آقای بهجت این است که ابن ملجم مثل پروانه بود برای امیرالمؤمنین، این کدام عیب پنهان است که یک روزی رو می‌آید، این کدام ضعف ایمان است که یک روزی خودش را نشان می‌دهد، این کدام گناه استغفار نشده است که یک روزی پدر صاحب بچه را در می‌آورد، این کدام خوبی غرور یافته است؟

تا الانی که ما داریم با شما صحبت می‌کنیم با همدیگر داریم گفتگو می‌کنیم بنا بود مؤمنان زیاد بشوند، شیعیان زیاد بشوند، عزّت پیدا کنند، خب دیگر بس است، بس است دیگر، دور بعدی شروع شده، یک وقت اضافی دادند در این وقت اضافی امیرالمؤمنین، پیغمبر اکرم، امام صادق، امام باقر همۀ ائمۀ هدی معمولاً فرمودند آن وقت اضافی آخر قبل از ظهور دوران ریزش است، از شیعیان ریخته می‌شوند. دیگر تعجب نکنی ها کسی خوب بود بد شد، تعجب نکنی ها.

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ خرداد ۹۱ ، ۱۸:۰۳
محمد رئوفی

وقتی سر زبیر را آوردند جلوی امیرالمؤمنین، آقا نگاه کرد فرمود اگر قضیۀ آن جاسوس نبود ، شاید کار به اینجا نمی‌رسید، گفتند آقا جاسوس چیست؟ فرمود یک چیزی است، نه آقا تو رو خدا بگو؟ آقا فرمود یک روزی من و زبیر مأمور شدیم یک جاسوسه‌ای را بگیریم که همراه خودش کاغذی داشت می‌برد که به مردم مکه گزارش بدهد.

پیامبر اکرم فرمود ایشان کاغذی پیشش هست بگیرید، زبیر هر چه رفت با آن صحبت کرد زن متقاعدش کرد که چیزی پیشِ من نیست، برگشت گفت آقا ایشان می‌گوید چیزی پیشِ من نیست، برگشتم گفتم زبیر پیغمبر فرموده کاغذ دستش هست، پیغمبر که دروغ نمی‌گوید بگذار من بروم خودم بگیرم. رفتم با نهیب کاغذ را ازش گرفتم، از همان جا یک حسادتی تَه دل زبیر نسبت به من ایجاد شد، همان ماند تا بیچاره‌اش کرد.

استاد پناهیان میفرمودند : 99% افراد حسود خودشان خبر ندارند که حسودند، اگر از آنها بپرسید شما حسودید خواهند گفت : نه اصلا.  من حسودم ؟ غیرممکن است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ خرداد ۹۱ ، ۱۷:۵۳
محمد رئوفی
 آن وقتی که هسته ای اصلی بمب اتم بدست آمد، برای ددمنشی بدست نیامد، در چند تا دانشمند خنثی بدست آمد ، بعد آمدن سوارش شدن، در ارتباط با سینما هم همینطور است ، سینما وقتی که تولید شد ، اصل هسته ای مرکزیش رویش بار معنایی بد سوار نبود، بعدا ستم پیش ها و استعمارگران گفتند عجب ابزار خوبی است برای گول زدن مردم و آمدند سوار شدند. بنده میگویم سینما را با ماهیتش قاطی نکنید ، هیتلری که سوار این تکنولوژی شد ، با خود تکنولوژی قاطی نکنید، و هالیوودی که سوار تکنولوژی سینما شد، با خود سینما قاطی نکنید.
۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۳ خرداد ۹۱ ، ۱۷:۲۰
محمد رئوفی

در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم / اصلا به تو افتاد مسیرم که بمیرم

یک قطره آبم که در اندیشه دریا / افتادم و باید بپذیرم که بمیرم

یا چشم بپوش از من و از خویش برانم / یا تنگ در آغوش بگیرم که بمیرم

این کوزه ترک خورد !‌  چه جای نگرانیست/ من ساخته از خاک کویرم که بمیرم

خاموش مکن آتش افروخته‌ام را / بگذار بمیرم که بمیرم که بمیرم

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۰ خرداد ۹۱ ، ۱۰:۳۰
محمد رئوفی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ خرداد ۹۱ ، ۱۰:۱۹
محمد رئوفی