استاد پناهیان / یادداشتهایی از سخنان استاد پناهیان و ...

گزیده ی از سخنرانیهای استاد حوزه و دانشگاه حجت الاسلام والمسلمین علیرضا پناهیان (صوتی ، تصویری، نوشتاری) Panahian

استاد پناهیان / یادداشتهایی از سخنان استاد پناهیان و ...

گزیده ی از سخنرانیهای استاد حوزه و دانشگاه حجت الاسلام والمسلمین علیرضا پناهیان (صوتی ، تصویری، نوشتاری) Panahian

موسسه بیان معنوی

درباره وبلاگ

استاد پناهیان / یادداشتهایی از سخنان استاد پناهیان و ...

اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها

رَّبِّ أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَل لِّی مِن لَّدُنکَ سُلْطَانًا نَّصِیرًا / پروردگارا مرا در هرکار صادقانه واردکن وصادقانه خارج نما وازسوی خود سلطان ویاوری برای ماقرار ده.
رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَیَسِّرْ لِی أَمْرِی وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِی یَفْقَهُوا قَوْلِی / پروردگارا سینه ی مرا گشاده دار و کار مرا بر من آسان گردان و گره از زبانم بگشای تا سخنان مرا بفهمند.
-------------------------------------------
به امیدآنکه مقدمه سازان ظهورحضرتش باشیم
-------------------------------------------
لطفا در معرفی این وبلاگ به دوستان همت کنید.
شهید علمدار :
برای بهترین دوستانتان آرزوی شهادت کنید.
----------------------------------------------
لطفا با وضو معارف اهل بیت را مرور کنید.
-------------------------------------------

طبقه بندی موضوعی

آخرین نظرات

آخرین مطالب

۳۷ مطلب با موضوع «زنان - تربیت و خانواده» ثبت شده است

 داستان واقعی جوان فقیر کارگر و گوهرشاد خاتون

گوهر شاد  یکی از زنان باحجاب بوده همیشه نقاب به صورت داشته و خیلی هم مذهبی بود. او می خواست در کنار حرم امام رضا (ع) مسجدى بنا کند .

به همه کارگران و معماران اعلام کرد دستمزد شما را دو برابر مى دهم ولى شرطش این است که فقط با وضو کار کنید و در حال کار با یکدیگر مجادله و بد زبانى نکنید و با احترام رفتار کنید. و اخلاق اسلامى و یاد خدا را رعایت کنید . او به کسانى که به وسیله حیوانات مصالح و بار به محل مسجد می‌آورند علاوه بر دستور قبلى گفت سر راه حیوانات آب و علوفه قرار دهید و این زبان بسته ها را نزنید و بگذارید هرجا که تشنه و گرسنه بودند آب و علف بخورند . بر آنها بار سنگین نزنید و آنها را اذیت نکنید . اما من مزد شما را دو برابر مى دهم ..

گوهرشاد هر روز به سرکشی کارگران به مسجد میرفت؛ روزى طبق معمول براى سرکشى کارها به محل مسجد رفت بود، در اثر باد مقنعه و حجاب او کمى کنار رفت و یک کارگر جوانى چهره او را دید . جوان بیچاره دل از کف داد و عشق گوهرشاد صبر و طاقت از او ربود تا آنجا که  بیمار شد و بیمارى او را به مرگ نزدیک کرد. چند روزی بود که به سر کار نمی رفت0 و گوهر شاد حال او را جویا شد . به او خبر دادند جوان بیمار شده لذا به عیادت او رفت..

چند روز گذشت و روز به روز حال جوان بدتر میشد. مادرش که احتمال از دست رفتن فرزند را جدى دید تصمیم گرفت جریان را به گوش ملکه گوهرشاد برساند .وگفت اگر جان خودم را هم از دست بدهم مهم نیست. او موضوع را به گوهرشاد گفت و منتظر عکس العمل گوهرشاد بود. ملکه بعد از شنیدن این حرف با خوشرویى گفت: این که مهم نیست چرا زودتر به من نگفتید تا از ناراحتى یک بنده خدا جلوگیرى کنیم؟ و به مادرش گفت برو به پسرت بگو من براى ازدواج با تو آماده هستم ولى قبل از آن باید دو کار صورت بگیرد . یکى اینکه مهر من چهل روز اعتکاف توست در این مسجد تازه ساز . اگر قبول دارى به مسجد برو و تا چهل روز فقط نماز و عبادت خدا را به جاى آور. و شرط دیگر این است که بعد از آماده شدن تو . من باید از شوهرم طلاق بگیرمحال اگر تو شرط را مى پذیرى کار خود را شروع کن.


جوان عاشق وقتى پیغام گوهر شاد را شنید از این مژده درمان شد و گفت چهل روز که چیزى نیست اگر چهل سال هم بگویى حاضرم . جوان رفت و مشغول نماز در مسجد شد به امید اینکه پاداش نماز هایش ازدواج و وصال همسری زیبا بنام گوهرشاد باشد . روز چهلم گوهر شاد قاصدى فرستاد تا از حال جوان خبر بگیرد تا اگر آماده است او هم آماده طلاق باشد . قاصد به جوان گفت فردا چهل روز تو تمام مى شود و ملکه منتظر است تا اگر تو آماده هستى او هم شرط خود را انجام دهد . جوان عاشق که ابتدا با عشق گوهرشاد به نماز پرداخته و حالا پس از چهل روز حلاوت نماز کام او را شیرین کرده بود جواب داد : به گوهر شاد خانم بگوید اولا از شما ممنونم و دوم اینکه من دیگر نیازى به ازدواج با شما ندارم. قاصد گفت منظورت چیست؟ مگر تو عاشق گوهرشاد  نبودى ؟؟ جوان گفت آنوقت که عشق گوهرشاد من را بیمار و بى تاب کرد هنوز با معشوق حقیقى آشنا نشده بودم ، ولى اکنون دلم به عشق خدا مى طپد و جز او معشوقى نمى خواهم . من با خدا مانوس شدم و فقط با او آرام میگیرم. اما از گوهر شاد هم ممنون هستم که مرا با خداوند آشنا کرد و او باعت شد تا معشوق حقیقى را پیدا کنم . . و آن جوان شد اولین پیش نماز مسجد گوهر شاد و کم کم مطالعات و درسش را ادامه داد و شد یک فقیه کامل و او کسی نیست جز آیت اله شیخ محمد صادق همدانی.

این داستان در جایی دیگری چنین نوشته شده:

خانم گوهرشاد و جوان عاشق

۲۷ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۲ ، ۰۷:۰۵
محمد رئوفی

باید الگوی مبلغ توانمند و موفق را ارائه دهیم

آیا نهاد تبلیغ نسبت به موضوع خانواده احساس مسؤولیت می‌کند و به این مسأله توجه دارد؟

جریان تبلیغ هنوز در جامعه ما به نهادی منسجم تبدیل نشده است. بنابراین نمی‌توانیم نسبت به وضعیت این نهاد به صورت روشن سخن بگوییم. هر چند اخیراً‌ حوزه علمیه، انسجام جریان‌های تبلیغ دینی در کشور را در دستور کار خود قرار داده است، اما هنوز زود است که بپرسیم این نهاد تبلیغی به صورت سازمان‌یافته چقدر، نسبت به کدام موضوع حساسیت دارد. البته نهاد تبلیغ به عنوان نهاد فرهنگی، به طور معمول‌ نسبت به خانواده احساس مسؤولیت مناسبی دارد، زیرا طبیعت دستورات اخلاقی و احکام دینی اقتضا می‌کند به موضوع خانواده به طور جدی پرداخته شود. اما با توجه به نیاز جامعه و آنچه از مهارت‌های زندگی مشترک و بسته‌های معرفتی که برای استحکام و تعالی خانواده لازم است، نقص‌های فراوانی وجود دارد؛ حتی کاستی‌ها بیش از دارایی‌هاست.

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۸ تیر ۹۲ ، ۱۶:۴۶
محمد رئوفی


در روایتی می‌فرماید مؤمن باید اذیّت بشود. مؤمن یا همسایه‌اش اذیّتش می‌کند، یا یک مؤمن دیگری که بهش حسودی می‌کند، یا خانواده‌اش اذیّتش می‌کند، بعد می‌فرماید: هیچ‌کس اذیّتش نکند، داره رد می‌شه در خیابان، رهگذر اذیّتش می‌کند.

امام باقر (ع) فرمود: مؤمن در زندگى خانواده ‏گى مبتلا میگردد و همواره مورد اذیت‏ و آزار یکى از خویشاوندان هست و اگر در خانواده کسى نبود او را رنج دهد از همسایه در عذاب خواهد بود.

امام باقر (ع) فرمود: گروهى در زمان هود نبى (ع) گرفتار قحطى شدند آنها نزد هود رفتند و از او خواستند تا دعا کند خداوند براى آنان باران نافعى بفرستد، در این هنگام پیرزنى بدزبان و فحاش از منزل هود بیرون شد و گفت: چرا هود براى خودش دعا نمیکند. مردم گفتند  ای پیرزن ما را نزد هود ببر، گفت: او اکنون در میان مزرعه مشغول آبیارى است میخواهید نزد او بروید. آنها نزد هود رفتند و دیدند او مشغول نماز است، هود هر گاه از کار فارغ میشد دو رکعت نماز میخواند.

در این هنگام هود از آن‏ها پرسید حاجت شما چیست؟ گفتند: ما براى حاجتى نزد شما آمدیم ولى چیز شگفتى مشاهده کردیم، هود گفت چه دیدید؟گفتند: پیرزن بدزبان و فحاشى را مشاهده کردیم که بر سر ما فریاد کشید. هود گفت: او زن من است و من دوست دارم عمر او طولانى شود، گفتند: اى پیغمبر خدا چرا میخواهى عمر او طولانى شود؟ گفت: هیچ مؤمنى نیست مگر اینکه کسى او را اذیت میکند و من اکنون خداوند را سپاس میگویم که زیر دستم را آزار دهنده من قرار داده است، و اگر او نبود بدتر از آن بر من مسلط می‏شد.

امام على (ع) فرمود: رسول اکرم (ص) فرمودند: اگر مؤمن در سوراخ موشى قرار گیرد خداوند آزار دهنده‏اى براى او می‏رساند، زیرا مؤمن باید کفاره گناهان خود را در دنیا مشاهده کند.[1]

                                                                                                       مشکاة الأنوار / ترجمه عطاردى ؛ ص269



[1] طبرسى، على بن حسن، مشکاة الأنوار / ترجمه عطاردى - تهران، چاپ: اول، 1374ش.

۷ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۷ خرداد ۹۲ ، ۱۲:۵۹
محمد رئوفی

در روایتی از امام سجاد(ع) حکایت شده که در گفتگوی مرد قریشی فرمود: هابیل «بلوزا» خواهر همزای قابیل ازدواج کرد، و قابیل با «اقلیما» خواهر همزای هابیل ازدواج کرده است که مرد قرشی پرسید آیا هابیل و قابیل خواهران خود را حامله کردند؟ فرمود: آری.

مرد عرضه داشت: اینکه عمل مجوسیان است، آنگاه حضرت فرمود: مجوسیان اگر این کار را می‌کنند و ما آن را باطل می‌شماریم برای این است که بعد از تحریم خدا آن را انجام می‌دهند. آنگاه اضافه نمود: منکر این مطلب نباش برای اینکه درستی این عمل در آن روز و نادرستیش در امروز حکم خدا است که چنین جاری شده است. مگر خدای تعالی همسر آدم را از خود او خلق نکرد؟ در عین حال می‌بینیم که او را بر وی حلال نمود پس این حکم شریعت آن روز در مورد فرزندان آدم و خاص آنان بوده و بعد خدای تعالی حکم حرمتش را نازل فرموده است.

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۷:۵۸
محمد رئوفی

من به جای اینکه بخواهم به شما بگویم خوب باشید، می‌خواهم بگویم که خودتان باشید، نه خوب باشید. خودتان باشید یعنی چی؟ یعنی اینکه خیلی از آدم‌ها دچار این مشکل هستند، دچار این آفت هستند که به جای اینکه مثلا به دل خودشان نگاه بکنند، برای خوشحال کردن خودشان یا جلوگیری از ناراحتی‌های خودشان، اینقدر تحت تأثیر اطرافیان و جوّ و محیط قرار دارند، بهشان به زندگی‌شان که نگاه بکنی، می‌بینی یک عمر زندگی کرده است به خاطر دل دیگران، برای اینکه دیگران بهش چیز بدی نگویند، دیگران او را بپسندند، دیگران او را تشویق بکنند.

آدمی که خودش است تحت تأثیر حرف‌های دیگران قرار نمی‌گیرد، وقتی که تحت تأثیر حرف‌های دیگران قرار نگرفت تازه می‌فهمد چی می‌خواهد، بعضی‌ها اینقدر شدیداً تحت تأثیر دیگران هستند، هیچ‌وقت دل‌خواسته‌های خودشان را نمی‌توانند دقیق درک بکنند، می‌دانید متولدین مثلاً فروردین، اردیبهشت، خرداد، هر کدام از این متولدین هر ماهی از یک رنگی خوششان می‌آید؛ بعضی‌ها خیلی دیر متوجّه می‌شوند از چه رنگی خوششان می‌آید، برای این‌که خیلی شدیداً تحت تأثیر تحسین دیگران هستند و تشویق دیگران که، اِ این لباس چقدر بِهت می‌آید و او واقعاً فکر می‌کند این لباس دیگر برازنده‌ی اوست.

همین که یک لباسی را تن کسی ببینی، یا یک رنگی را یا یک روشی را و از بیرون یک اثر تبلیغاتی رویش داشته باشد فکر می‌کند این رنگ برای او هم مناسب است، آدم‌هایی که خودشان نیستند، خیلی سعی می‌کنند لذّت ببرند، ولی کمتر لذّت می‌برند. مشکل دین با آدم‌ها این است، آدم‌هایی که یک کمی از دین خوششان نمی‌آید، اگر بروند در مطب معنوی آن آقای طبیب معنوی اولین حرفی که خواهد زد به او این هستِش که تو خودت نیستی که به این نتیجه رسیدی اگر خودت بودی به این نتیجه نمی‌رسیدی.

۹ نظر موافقین ۸ مخالفین ۰ ۱۴ فروردين ۹۲ ، ۱۹:۲۳
محمد رئوفی

در هفت سال اول، به بچه خوب محبت کنید، تمایلات بچه تعادل پیدا می‌کند، هفت سال دوم، خوب بهش دستور دادند، بچه تکلیف‌پذیر می‌شود، هفت سال سوم، خوب بهش مشاوره دادند، تشخیص بچه بالا می‌رود. بچه تو هفت سال سوم، می‌گوید مامان چه کار کنم؟ من نمی‌دانم، خودت فکر کن. بله بله، پانزده سالش است، بچه نیست، بهش بگو خودت فکر کن! پیامبر فرمود، نظر بدهد، بگذار زمین بخورد. پدر و مادرها یقه بچه‌ها را چسبیدند، هجده سالش است، نخوری زمین! بابا ولش کن این را ! برای آبرو و عزت خودش تو فامیل و در و همسایه بچه را دارد خفه می‌کند.

خب، تو این سه دوران با بچه خوب برخورد کنید، بچه بیست و یک سالش می‌شود. می‌گوید خب من تکلیفم چیست؟ می‌گوییم تو تکلیفت این است که این کارها را انجام بدهی. می‌گوید باشد. تکلیف‌گریزی عادت همه ابناء بشر نیست. ما دوست داریم خدا به ما یک دستوری بدهد که ازش سر در نیاوریم ، بگردید این را در خودتان می‌توانید پیدا کنید.

۱ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰ ۰۹ فروردين ۹۲ ، ۱۱:۴۷
محمد رئوفی

۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۹۱ ، ۲۱:۱۹
محمد رئوفی

پیامبر خدا (ص) :

فرزند، هفت سال آقاست، هفت سال بنده وهفت سال وزیر.

اگر تا 21 سالگی اخلاق و رفتارش را پسندیدی {که خوب} وگرنه به حال خود رهایش کن که تو در پیشگاه خداوند متعال معذورى. (میزان الحکمه ص 109)

 

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ مهر ۹۱ ، ۱۴:۳۷
محمد رئوفی

  1. ریشه حل مشکل حجاب , رابطه پدران است با دختران , دختری که محبوب و با کرامت در خانواده بار آمد , میتواند همسر خوبی و مادر خوبی باشد.
  2. اگر دختری خیلی عزیز باشد تبرج نمیکند, و وابستگی به این و آن پیدا نمیکند.
  3. شرط اینکه محبت پدر روی دختر موثر باشد , باید پدر در خانه سالار باشد, اگر پدر ذلیل شده ی خانم باشد, دخترش دختر خوبی نمیشود.
  4. مادران وقار پدران را حفظ کنند, تا پدران خوب به دختران مهربانی کنند.


۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۰ مهر ۹۱ ، ۰۸:۰۰
محمد رئوفی

مردان اطاعت و زنان محبت می خواهند.


آقایان دل خانمها را نشکنند,


خانمها غرور مرد را نشکنند.


۷ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۰۸ مهر ۹۱ ، ۲۱:۳۸
محمد رئوفی

پیامبر گرامی اسلام چندتا ویژگی برای فرزند دختر برشمردند فرمودند که «نعم الولد البنات» چه خوب فرزندانی هستند دختران! بعد ویژگی‌هایی را برای دختران ذکر می‌کنند. اولین ویژگی این است که می‌فرمایند دختران مؤنسات هستند، یعنی اهل انس گرفتن هستند، انس را در خانه ایجاد می‌کنند با پدر انس می‌گیرند. یکی از دعاهای ابراهیم خلیل‌الرحمن این بود که خدایا به من دختری عنایت بفرما. حالا حضرت ابراهیم خلیل‌الرحمن پسر او اسماعیل شهرت آفاق پیدا کردند، ولی دعای او این بود که خدا به او دختری عنایت بکند. بعد فرمودند که دختران پرتلاش‌تر از پسران هستند ویژگی دیگر دختران را فرمودند دختران فعالند پرتلاشند. اینکه دیدید در خانه‌ها دخترها بیشتر از پسرها کار می‌کنند نه اینکه دختر شده باید کار بکند، بحث این است که جوهر کار و فعالیت در دختر بیشتر هست. اگر می‌بیند برادرهایش نشستند، اهل کار نیستند خودش را با آنها مقایسه نکند، این یک ویژگی خدادادی است برای دختران. بعد می‌فرماید دختران اهل آوردن محبت و الفت در خانه هستند شمع محبت را در خانه روشن می‌کنند روحیۀ لطیفی دارند.

اگر دختر را آن‌جوری که پیغمبراکرم(ص) احترام بیشتر برایش قائل بود ما هم احترام بیشتر برایش قائل باشیم، پدرها در خانه، مادرها در خانه محبت بیشتر نسبت به دختران داشته باشند، آن‌وقت دختران در اثر کوچکترین توجهی که در بیرون خانه نسبت به ایشان می‌شود اسیر و عبید محبت دیگران نمی‌شوند، اسیر توجه دیگران نمی‌شوند.

من همیشه در سفارشهایی که می‌پرسند می‌گویند که ما با چه‌جور خانواده‌ای وصلت بکنیم؟ می‌گویم ببینید آیا پسر در خانه‌ای رشد کرده که در این خانه پدر به مادر و دختر آن خانه احترام می‌گذاشته یا نه؟ مهربان برخورد می‌کرده یا نه؟ اگر مهربان برخورد می‌کرده این پسر احتمالاً یاد گرفته درست برخورد کردن با خانمها را.

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۳۰ شهریور ۹۱ ، ۰۹:۳۷
محمد رئوفی

خانم شما برای شما آش درست کرده، گذاشته سر سفره. رسیدی خانه، اعصاب خورد، خسته، آدم گرسنه هم دو برابر می‌شود ظرفیت عصبانی شدنش، قاشق را می‌زنی که آش را میل بفرمایید، یک‌دفعه‌ای می‌بینید آش یک ذره نمک ندارد.  آقا می‌خواهی چه کار کنی؟ چند تا گزینه است آقا ببینیم کدامش را علامت می‌زنیم؟

·        یک، داد و بیداد آدم بکند، بابا این چه غذایی است خجالت نمی‌کشی؟ شروع بکند فحش‌هایی که از بچگی‌اش تا حالا یاد گرفته، همه را لیست بکند، شفاهی به خانم تقدیم کند.

خب این خیلی زشت است حاج‌آقا. شما فکر کردید اینجا کجاست؟ چرا یک همچین گزینه‌ای را مطرح کردید؟ معذرت می‌خواهم.

·        گزینه بعدی. بیاید کار بنده را یک‌دفعه‌ای اتخاذ بکند، خانم خجالت نمی‌کشی؟ این چگونه غذا طبخ کردن است؟ انسان باید دقت داشته باشد. یک منبر اخلاقی مفصل برود، که خانمِ غرق خجالت و نمی‌دانم پشیمانی بشود و له بکند خانمِ را با نصیحت‌‌های خودش. با سرزنش‌‌های خودش.

·        گزینه سوم، لال‌مانی بگیرد. اصطلاح علمی‌اش این است که کُپ بکند. هووومم! هیچی نگوید. هی این جوری چشم غره برود، بگوید حاج آقا گفته نه سرزنش بکن نه فحش بده، کپ بکند. این خوب است؟ خانمِ می‌آید می‌گوید بابا همان فحش‌ها را بده ما را خلاص‌مان کن. تو را به خدا چهره خودت را باز کن. «عبوساً قمطریرا» شدی......... بابا ببخشید. آه. بیا این نمک، بیا این نمک. حواس‌مان نبود، مشغول تلفن یا تلویزیون بودیم.

هیچ کدام از اینها رفتار‌‌های یک مؤمن نیست. رفتار مؤمن می‌دانی چه جوری است؟

این‌هایی که می‌خواهند آقای ابوترابی بشوند در خانه‌هایشان، نه زندان بغداد. برگردند چه بگویند؟ بگویند که خانم می‌شود شما یک لیوان آب مرحمت بفرمایید؟ خانم که اخلاق شوهر را می‌داند که به این سادگی شوهرِ دستور نمی‌دهد، چه شده به من می‌گویی بروم آب بیاورم؟ هیچی. آب‌ها یک کمی مزه‌شان اخیراً خراب شده خانم، از دست شما آدم آب بگیرد، خوشمزه‌تر است، مزه آب جبران می‌شود.

خانمِ با ذوق می‌رود برای شوهر با اخلاق خودش آب بیاورد، آقا نمک را بر می‌دارد از سفره می‌ریزد در ظرف غذای خانم که وقتی خانم آمد برگشت آشش را بخورد، متوجه نشود‌ آش بی‌نمک بوده که از شوهر خودش خجالت بکشد. بعد تا می‌خواهد نمک را روی‌ آش خودش هم بریزد که بتواند بخورد، یک‌دفعه‌ای خانم برگشته، می‌گوید من الآن زیاد نمک بریزم، خانمم می‌گوید ای وای خاک بر سرم، بی‌نمک شد تو اینقدر نمک ریختی؟ خجالت زده می‌شود. نمک را می‌گذارد سر سفره که خانم خجالت نکشد.

آن وقت خانم می‌آید اینجا شروع می‌کند‌ آش خوردن، می‌گوید بَه! ببین مامانت هم این جوری غذا برایت درست نمی‌کرد. چه‌ آش خوشمزه‌ای برایت درست کردم. آقاهِ هم دارد‌ آش بی‌نمک را می‌خورد، برای اینکه خانمِ خجالت زده نشود. نمک نریخته توی آن. اینجا من اجازه می‌دهم یک دانه مناجات با خدا بکند این آقا، آقای مظلومی که دارد یک چیزی شبیه زهرمار می‌خورد اما به روی خودش نمی‌آورد.

بگوید خدا من آبروی یک بنده تو را برای کم نمک بودن آشش سر یک سفره نریختم، که بخواهد از من خجالت زده بشود. تو هم روز قیامت هرچه نمک پرونده‌ آش من کم بود، آبرویم را جلوی پیغمبر نبر. اگر این آقا با همین یک دانه عمل رفت بهشت، اصلاً تعجب ندارد. اصلاً تعجب ندارد. اگر با همین یک دانه، خیلی ساده، با یک دانه عمل یک‌دفعه‌ای خدا همه گنا‌ه‌های این آقا را بخشید، همان جا سر سفره، اصلاً تعجب ندارد. کسی که به خدا نزدیک باشد که نمی‌تواند دیگری را له بکند.

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ شهریور ۹۱ ، ۱۷:۱۴
محمد رئوفی