خداوند متعال به بنده اش میفرماید :
(تو باید بتونی، من نگذارم و تو بگی چشم)
پس منو تو کی میخوایم به هم برسیم !
خداوند متعال به بنده اش میفرماید :
(تو باید بتونی، من نگذارم و تو بگی چشم)
پس منو تو کی میخوایم به هم برسیم !
خدایا! در سرِ راه تکامل معنوی ما، ما را بهانهگیر قرار نده. ما را متوقّف در یک مرحله قرار نده. خدایا! توفیقِ داشتنِ آمادگی برای پذیرش تمام مراحل دین به ما عنایت بفرما. خدایا! اگر بدهای جامعۀ ما را خوب نمیکنی مهم نیست، خوبهای جامعۀ ما را خوبتر بگردان تا بدهای جامعۀ ما خوبتر بشوند. خدایا! ما را واسطۀ آشنایی و عاشقی اهل عالم با خودت و ولیّ خودت قرار بده.
خدایا! مزّۀ محبّت امام زمان به خودمان را به ما بچشان. معرفت ما را به محبّت امام زمان(ع) به خودمان زیادتر بگردان. قلب ما را به واسطۀ محبّت مولایمان نرم بگردان. خدایا! ما را با محبّت امام زمان ادبمان کن، ما را با بلا ادبمان نکن. در فرج آقایمان تعجیل بفرما. دست مجروح رهبر عزیز انقلابمان در مقابل دیدگان ما هر چه سریعتر به دستان بابرکت آقا امام زمان متصّل بگردان. صلوات ختم بفرمایید.
چرا امیرالمؤمنین اینقدر گریهاش میآمد درِ خانۀ خدا و ما گریۀمان نمیآید ما که گناه بیشتر هم کردیم؟ برای اینکه امیرالمؤمنین فقط اتّکائش به خدا بود، امّا ما البته هزار ماشاءالله هم بچّههای خوبی هستیم هم زیاد اهل جنایت و اینها نیستیم، قتل انجام دادیم؟ که ندادیم، سرقت کردیم؟ که نکردیم، چیکار کردیم آخر؟ ما الان دو قورت و نیممان هم باقی است، امّا خداوند متعال...، من یکی از عجائب عالم را به شما عرض بکنم، یکبار اهلبیت ما را تحویل بگیرند دیگر کلاهمان را انداختیم آسمان، کسی را ممکن است آدم دیگر حساب نکنیم و البته خودمان را خیلی آدم حساب بکنیم. خداوند متعال علیبن ابیطالب را در خانۀ کعبه به دنیا آورده. علی جانم! تو کسی هستی که توی خانۀ کعبه به دنیا آمدی دیگر، پیامبر اکرم میفرماید علی جانم! تو وصیّ و جانشین من هستی، فاطمۀ زهرا فدایی علیبن ابیطالب است، فاطمۀ زهرا صدّیقۀ کبراست، فاطمۀ زهرا عصمت کبرای حقّ است. آنوقت پیامبر اکرم به تنها کسی که میفرماید فدایت بشوم به علیبن ابیطالب است، میفرماید فدای تو بشوم! پیغمبر از روی هوای نفس حرف نمیزند طبق آیۀ قرآن، «ما ینطق عن الهوی».
آنوقت علیبن ابیطالب غرور میگیردش؟ تا صدا میزند علی جانم! در یک ماه رمضانی تو کشته میشوی، بلافاصله گفت یارسولالله! آن موقع من دین دارم؟ علی! کجا هستی تو؟ قسیم الجنة و النّار هستی، چی داری میپرسی؟ آنموقع من دین دارم؟ چقدر معصوم هستی تو، یک ذرّه خودت را تحویل بگیر. حالا پیغمبر میفرماید علی جانم! بله، بله، معلوم است که تو آنموقع شهید میشوی، امیرمؤمنان هستی. آنوقت تا ضربت ابن ملجم معلون به فرق امیرالمؤمنین اصابت میکند تازه میفرماید «فزت و رب الکعبه» الان خیالم راحت شد سرِ نماز از دنیا رفتم دیندار از دنیا رفتم سعادتمند شدم.
قرآن : «وَالَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ
اللَّهِ فَلَن یُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ» کسانی که در راه من کُشته میشوند، یعنی در
مقاتله و مجاهدۀ فی سبیلالله به شهادت میرسند، اینها را خدا آثار اعمالشان را
تباه نمیکند. اینها اثرشان میماند. ماندگار است، همینجوری میماند. ما یادواره
میگیریم با یادوارههایمان شهدا را نگه نمیداریم، شهدا ما را وادار میکنند که
یادواره بگیریم به یادشان.
هرکی در این مسیر قدم بردارد، خودش حس میکند، تحت حمایت و هدایت شهدا در این مسیر قدم برداشته. قدم برداشتن برای شهدا، افتادن در مسیر آن جریانی است که خداوند متعال سنّت خودش قرار داده. که میفرماید من اثر شهدا را از بین نمیبرم. هر موقع خواستید یک کاری انجام بدهید که یقین بدانید این کار میخواهد ادامه پیدا بکند. یقین میخواهید بکنید که این کار میخواهد برکت پیدا بکند.خدایا! من میخواهم یک کاری کنم اثرش بماند، حتماً برو در مورد شهدا کار کن، در مورد دفاع مقدس، در مورد رزمندهها کار کن. چهجوری اثرش باقی میماند، کاری نداشته باشید. یکی از هوشمندانهترین راهبردهایی که از شخص شخیص مقام معظم رهبری است این راهبرد و رهنمودهای شخص او و اصرار شخص او و تشخیص بسیار عالی و نورانیِ شخص مقام معظم رهبری است. به هیچ سازمان و به هیچ شخصیت دیگری در این مملکت ربطی ندارد، بحث شهدا و دفاع مقدس است.
روز قیامت در روایت دارد که هرکی وارد صحرای محشر بشود زخم جنگ روی بدنش نباشد، هرچی هم پروندهاش خوب باشد، احساس کمبود میکند؛ کمبود غیرقابل جبران. این مدال مرد است، باید زخم روی تنش باشد از جنگ. پس کجا بودی تو؟ [آقا! اینها را میگویی، حالا جبهه کجا بود؟ حالا هِی همینجوری ما را حسرتزده میکنی] من دقیقاً دارم همین کار قرآن را انجام میدهم.
«فَضَّلَ اللّهُ الْمُجَاهِدِینَ عَلَى الْقَاعِدِینَ أَجْرًا عَظِیمًا»
بچه مسلمانها بدانند که اسلام با جهاد آغاز نشد، با شمشیر آغاز نشد، هر چند هر جایی شمشیر به کار رفت، بجا به کار رفت. منتها اصلاً اینکه اسلام با جهاد آغاز شده حرف غلطی است. پیامبر اکرم ده سال در نبرد بودند، بعد از سیزده سال که در شکنجه بودند. اگر کسی بخواهد اسلام را به معنای حیات پیامبر در نظر بگیرد در تاریخ، باید بگوید پیامبر گرامی اسلام دین را با شکنجه شدن آغاز کرد، با سنگ خوردن آغاز کرد. یعنی اولین کلمهای که شما به ذهنتان میرسد از پیامبر گرامی اسلام، این است که ما پیامبرمان یک پیامبر کتک خورده است، یک پیامبر محرومیت چشیده، یک پیامبر مظلومیت دیده است. خب این را باید فضای تبلیغاتی و تعلیماتی ما اینقدر توی مسلمانها جا بیاندازد که دیگران جرأت نکنند یک همچین حرفی را تو فضایی که مسلمانها حضور دارند و وجود دارند، مطرح بکند. اسلام ما با سیزده سال شکنجه شدن و صبر کردن و دم بر نیاوردن پیامبر آغاز شد.
پیامبر گرامی اسلام چندتا ویژگی برای فرزند دختر برشمردند فرمودند که «نعم الولد البنات» چه خوب فرزندانی هستند دختران! بعد ویژگیهایی را برای دختران ذکر میکنند. اولین ویژگی این است که میفرمایند دختران مؤنسات هستند، یعنی اهل انس گرفتن هستند، انس را در خانه ایجاد میکنند با پدر انس میگیرند. یکی از دعاهای ابراهیم خلیلالرحمن این بود که خدایا به من دختری عنایت بفرما. حالا حضرت ابراهیم خلیلالرحمن پسر او اسماعیل شهرت آفاق پیدا کردند، ولی دعای او این بود که خدا به او دختری عنایت بکند. بعد فرمودند که دختران پرتلاشتر از پسران هستند ویژگی دیگر دختران را فرمودند دختران فعالند پرتلاشند. اینکه دیدید در خانهها دخترها بیشتر از پسرها کار میکنند نه اینکه دختر شده باید کار بکند، بحث این است که جوهر کار و فعالیت در دختر بیشتر هست. اگر میبیند برادرهایش نشستند، اهل کار نیستند خودش را با آنها مقایسه نکند، این یک ویژگی خدادادی است برای دختران. بعد میفرماید دختران اهل آوردن محبت و الفت در خانه هستند شمع محبت را در خانه روشن میکنند روحیۀ لطیفی دارند.
اگر دختر را آنجوری که پیغمبراکرم(ص) احترام بیشتر برایش قائل بود ما هم احترام بیشتر برایش قائل باشیم، پدرها در خانه، مادرها در خانه محبت بیشتر نسبت به دختران داشته باشند، آنوقت دختران در اثر کوچکترین توجهی که در بیرون خانه نسبت به ایشان میشود اسیر و عبید محبت دیگران نمیشوند، اسیر توجه دیگران نمیشوند.
من همیشه در سفارشهایی که میپرسند میگویند که ما با چهجور خانوادهای وصلت بکنیم؟ میگویم ببینید آیا پسر در خانهای رشد کرده که در این خانه پدر به مادر و دختر آن خانه احترام میگذاشته یا نه؟ مهربان برخورد میکرده یا نه؟ اگر مهربان برخورد میکرده این پسر احتمالاً یاد گرفته درست برخورد کردن با خانمها را.