یادداشت 204 : درسهایی از تاریخ
دوشنبه, ۳ مهر ۱۳۹۱، ۰۷:۳۵ ب.ظ
- دوتا از نایبهای خاصّ امام موسیبن جعفر(ع) گفتند: ما هفتتا امام بیشتر نداریم، امام هشتم دیگر نیست، شدند رؤسای مذهب واقفیّه، اطراف کرمان هستند، از بقایای این تفکّر، من به اینهایی که هستند نمیخواهم جسارت بورزم، دیگر به صورت موروثی این برایشان باقی مانده، توی تانزانیا توی مسجدشان رفتم آقا! مستحبّاتی که توی مسجد شیعی اینها رعایت میشد توی یکدانه از مسجدهای ایران رعایت نمیشد، چقدر فوقالعادّه عالی. من گفتم به رفقا نگاه کن ابلیس اینها را اصلاً مزاحمشان نمیشود، ما بخواهیم این دقّتها را توی مسجدمان داشته باشیم ابلیس هزارتا سنگ میاندازد ، ولی ابلیس اینها را میگوید نه بخوانید، قشنگ، همۀ صحبتهای امام صادق را گوش بدهید عزیزم! راحت باش، راحت باش. چرا؟ چون سرِ امام رضا متوقّف شدند.
- ما کسانی را داشتیم در زمان غیبت صغری از علماء بزرگ بودند، سرِ نائبان امام زمان با امام زمان مشکل پیدا کردند، در طول تاریخ یک کسی که عالم شیعه باشد بشود ناصبی، یعنی نفرین بکند به ائمّۀ هدی یک نفر بوده به نام احمدبن هلال در زمان غیبت صغری. این به جای اینکه یک مشکل اصلی دیگر را حل بکند هِی خودش را با ظاهر دین تطبیق داده، هِی خودش را با ظاهر دین تطبیق داده.