یادداشت 200 : اسلام با شمشیر آغاز نشد
بچه مسلمانها بدانند که اسلام با جهاد آغاز نشد، با شمشیر آغاز نشد، هر چند هر جایی شمشیر به کار رفت، بجا به کار رفت. منتها اصلاً اینکه اسلام با جهاد آغاز شده حرف غلطی است. پیامبر اکرم ده سال در نبرد بودند، بعد از سیزده سال که در شکنجه بودند. اگر کسی بخواهد اسلام را به معنای حیات پیامبر در نظر بگیرد در تاریخ، باید بگوید پیامبر گرامی اسلام دین را با شکنجه شدن آغاز کرد، با سنگ خوردن آغاز کرد. یعنی اولین کلمهای که شما به ذهنتان میرسد از پیامبر گرامی اسلام، این است که ما پیامبرمان یک پیامبر کتک خورده است، یک پیامبر محرومیت چشیده، یک پیامبر مظلومیت دیده است. خب این را باید فضای تبلیغاتی و تعلیماتی ما اینقدر توی مسلمانها جا بیاندازد که دیگران جرأت نکنند یک همچین حرفی را تو فضایی که مسلمانها حضور دارند و وجود دارند، مطرح بکند. اسلام ما با سیزده سال شکنجه شدن و صبر کردن و دم بر نیاوردن پیامبر آغاز شد.
عزیز رسول خدا حضرت خدیجه کبریسلامالله علیها در یکی از این گرسنگیها که نمیدانم اسمش را چه باید گذاشت، شعب ابیطالب داستان خیلی عجیبی است، یک گروهی را وسط شهر محاصره کنند، آب و نان نباید به ایشان برسد، با چه گرفتاریی اینها یک دانه خرما تهیه میکردند، بعد این دانه خرما با هستهاش که در دهان خودشان نگه میداشتند و به همدیگر میدادند، از آن احساس اشباع و یک مقدار سیر شدن پیدا میکردند. در جریان این داستان شعب ابیطالب حضرت خدیجه از دنیا رفت.
رسول خدا کار دین را با شکنجه شدن آغاز کرد، کار دین را با کتک خوردن و دم برنیاوردن آغاز کرد. زینب یکی از دختران رسول خداست که قبل از رحلت رسول خدا از دنیا رفت، یکی از فرزندان حضرت خدیجه است که ایشان وقتی که میآمد زخمهای بابا را بشوید، وقتی که در کوچههای مکه سنگ میزدند، گریه میکرد، دلش به رحم میآمد به حال پدر، رسول خدا صدا میزد که دخترم گریه نکن، «انّ قومی لا یعلمون» اینها نمیفهمند به من سنگ زدند.
چهره رسولالله را اینچنین باید نشان داد. آن سیزده سال خیلی حرف دارد. بعد ما از رسول خدا و تاریخ پیامبر، آن چیزی که تو کتابها و مجامع آموزشی و تبلیغاتیمان درشت میشود، چند تا جنگی است که رسول خدا در ده سال بعدی راه انداختند که البته همیشه میدانید جای سیره پیامبر خالی است.