استاد پناهیان / یادداشتهایی از سخنان استاد پناهیان و ...

گزیده ی از سخنرانیهای استاد حوزه و دانشگاه حجت الاسلام والمسلمین علیرضا پناهیان (صوتی ، تصویری، نوشتاری) Panahian

استاد پناهیان / یادداشتهایی از سخنان استاد پناهیان و ...

گزیده ی از سخنرانیهای استاد حوزه و دانشگاه حجت الاسلام والمسلمین علیرضا پناهیان (صوتی ، تصویری، نوشتاری) Panahian

موسسه بیان معنوی

درباره وبلاگ

استاد پناهیان / یادداشتهایی از سخنان استاد پناهیان و ...

اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها

رَّبِّ أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَل لِّی مِن لَّدُنکَ سُلْطَانًا نَّصِیرًا / پروردگارا مرا در هرکار صادقانه واردکن وصادقانه خارج نما وازسوی خود سلطان ویاوری برای ماقرار ده.
رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَیَسِّرْ لِی أَمْرِی وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِی یَفْقَهُوا قَوْلِی / پروردگارا سینه ی مرا گشاده دار و کار مرا بر من آسان گردان و گره از زبانم بگشای تا سخنان مرا بفهمند.
-------------------------------------------
به امیدآنکه مقدمه سازان ظهورحضرتش باشیم
-------------------------------------------
لطفا در معرفی این وبلاگ به دوستان همت کنید.
شهید علمدار :
برای بهترین دوستانتان آرزوی شهادت کنید.
----------------------------------------------
لطفا با وضو معارف اهل بیت را مرور کنید.
-------------------------------------------

طبقه بندی موضوعی

آخرین نظرات

آخرین مطالب

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «پیامبر» ثبت شده است

بچه ‌مسلمان‌ها بدانند که اسلام با جهاد آغاز نشد، با شمشیر آغاز نشد، هر چند هر جایی شمشیر به کار رفت، بجا به کار رفت. منتها اصلاً اینکه اسلام با جهاد آغاز شده حرف غلطی است. پیامبر اکرم ده سال در نبرد بودند، بعد از سیزده سال که در شکنجه بودند. اگر کسی بخواهد اسلام را به معنای حیات پیامبر در نظر بگیرد در تاریخ، باید بگوید پیامبر گرامی اسلام دین را با شکنجه شدن آغاز کرد، با سنگ خوردن آغاز کرد. یعنی اولین کلمه‌ای که شما به ذهن‌تان می‌رسد از پیامبر گرامی اسلام، این است که ما پیامبرمان یک پیامبر کتک خورده است، یک پیامبر محرومیت چشیده، یک پیامبر مظلومیت دیده است.  خب این را باید فضای تبلیغاتی و تعلیماتی ما اینقدر توی ‌مسلمان‌ها جا بیاندازد که دیگران جرأت نکنند یک همچین حرفی را تو فضایی که ‌مسلمان‌ها حضور دارند و وجود دارند، مطرح بکند. اسلام ما با سیزده سال شکنجه شدن و صبر کردن و دم بر نیاوردن پیامبر آغاز شد.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۹۱ ، ۱۶:۲۴
محمد رئوفی

به همراه رسول خدا (ص) در منطقه مرَّ الظهران فرود آمدیم . من از چادرم خارج شدم . ناگهان ، زنانی را دیدم که با یکدیگر سخن می گویند واز گفتگوی آنان خوشم آمد . به خیمه بازگشتم وجامه دانم را بیرون آوردم واز میان آن ، جامه ای بیرون آورده ، پوشیدم وآمدم با آن زنان نشستم. در این هنگام ، رسول خدا از خیمه خود خارج شد وفرمود : «ای ابو عبد اللّه ! برای چه با زنان نشسته اى؟». چون رسول خدا را دیدم ، هول کردم وخود را باختم . گفتم : ای رسول خدا! شترم گریخته وبه دنبال ریسمان او هستم  ....  پیامبر (ص) رفت ووضو ساخت ودر حالی که آب از محاسن ایشان بر سینه شان جاری بود  برگشت وفرمود : «ای ابو عبد اللّه ! سرانجام گریختن شترت چه شد؟.

آنگاه کوچ کردیم. پیامبر در راه هرگاه به من برمی خورد ، می فرمود : «سلام بر تو ای ابو عبد اللّه ! سرانجام گریختن آن شتر چه شد؟» . وقتی این را دیدم ، به سوی مدینه شتاب کردم واز رفتن به مسجد وهم نشینی با پیامبر (ص) اجتناب کردم. پس از مدّتی با استفاده از یک ساعتِ خلوت مسجد ، وارد مسجد شدم وبرای نماز خواندن ایستادم . ناگهان رسول خدا از یکی از اتاق های خود خارج شد ودو رکعت نماز کوتاه خواند . من به امید آن که ایشان برود ومرا تنها گذارد ، نماز را طولانی کردم . فرمود : «ای ابو عبد اللّه ! هر قدر که می خواهی ، نمازت را طولانی کن که من تا نماز را تمام کنی ، همچنان خواهم ایستاد». با خود گفتم : سوگند به خدا! پیش رسول خدا عذر خواهم خواست وایشان را راحت می کنم. از این رو ، هنگامی که فرمود : «سلام بر تو ای ابو عبد اللّه ! سرانجام گریختن شترت چه شد؟» ، گفتم : سوگند به آن که تو را به حقّ به رسالت برانگیخته ، آن شتر ، از زمان تمکین ، نگریخته است. آنگاه رسول خدا سه بار فرمود : «خدا تو را رحمت کند!» ودیگر هرگز به آن ماجرا اشاره نکرد. (میزان الحکمه 3 صفحه 346)

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ شهریور ۹۱ ، ۱۷:۴۰
محمد رئوفی

دین‌داری آسان است، سندش امیرالمؤمنین. دین‌داری آسان است سندش پیامبر اکرم. به خدا من بعضی چیزها را بگویم، جهان بشریت نمی‌تواند تحمل بکند. همین الان شما که همه دربست پیغمبر اکرم را قبول دارید، ببینید شما خودتان می‌توانید تحمل کنید؟ الان به شما بگویم. همۀ داستان را می‌گویم، تحلیل هم نمی‌کنم، سؤال هم برایتان ایجاد شد به من چه ربطی دارد؟یکی از خانم‌های پیامبر اکرم از دست رسول خدا ناراحت بود. به خاطر اینکه آقا چند تا خانم داشتند، خب اینها را باید رسیدگی می‌کردند، یکیشان بی‌خودی شاکی شد. آقا فرمود غصّه نخور، بعد از من بابایت رئیس می‌شود، حسابی بهت می‌رسد. بعد فرمود این را به کسی نگویی ها! نروی به آن رفیقت بگویی. آخر اینها دو تا بودند با هم هم‌درس بودند. آقا این رفت گفت. هم به بابایش گفت هم به رفیقش گفت. بابایش، اینها دور هم جمع شدند، گفتند حالا که پیامبر فهمیده ما قصد داریم حکومت را چپو کنیم؟ پس بکشیمش.

در مسیر جنگ تبوک برنامۀ ترور پیامبر را ریختند. به پیامبر گرامی اسلام وحی نازل شد، محافظین خودشان را افزایش دادند. اینها ده ، دوازده نفر بودند، لو رفتند. اسامی‌شان در کتب اهل سنّت ثبت است. مسلمان‌ها اینها را دستگیر کردند، گفتند آقا یا رسول‌الله بزنیم اعدام...، فرمود رهایشان کنید. آقا! آبرویشان را ببریم. رها کنید. آقا پس بگذار بگوییم. نه در مسیر جنگ هستیم. رسیدند مدینه، آقا یا رسول‌الله! بگذار اینها...، رها...، حرفش را نزنید. همین‌ها هیزم آوردند درِ خانۀ علی را آتش زدند.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ تیر ۹۱ ، ۰۰:۰۰
محمد رئوفی

وقتی سر زبیر را آوردند جلوی امیرالمؤمنین، آقا نگاه کرد فرمود اگر قضیۀ آن جاسوس نبود ، شاید کار به اینجا نمی‌رسید، گفتند آقا جاسوس چیست؟ فرمود یک چیزی است، نه آقا تو رو خدا بگو؟ آقا فرمود یک روزی من و زبیر مأمور شدیم یک جاسوسه‌ای را بگیریم که همراه خودش کاغذی داشت می‌برد که به مردم مکه گزارش بدهد.

پیامبر اکرم فرمود ایشان کاغذی پیشش هست بگیرید، زبیر هر چه رفت با آن صحبت کرد زن متقاعدش کرد که چیزی پیشِ من نیست، برگشت گفت آقا ایشان می‌گوید چیزی پیشِ من نیست، برگشتم گفتم زبیر پیغمبر فرموده کاغذ دستش هست، پیغمبر که دروغ نمی‌گوید بگذار من بروم خودم بگیرم. رفتم با نهیب کاغذ را ازش گرفتم، از همان جا یک حسادتی تَه دل زبیر نسبت به من ایجاد شد، همان ماند تا بیچاره‌اش کرد.

استاد پناهیان میفرمودند : 99% افراد حسود خودشان خبر ندارند که حسودند، اگر از آنها بپرسید شما حسودید خواهند گفت : نه اصلا.  من حسودم ؟ غیرممکن است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ خرداد ۹۱ ، ۱۷:۵۳
محمد رئوفی
 آن وقتی که هسته ای اصلی بمب اتم بدست آمد، برای ددمنشی بدست نیامد، در چند تا دانشمند خنثی بدست آمد ، بعد آمدن سوارش شدن، در ارتباط با سینما هم همینطور است ، سینما وقتی که تولید شد ، اصل هسته ای مرکزیش رویش بار معنایی بد سوار نبود، بعدا ستم پیش ها و استعمارگران گفتند عجب ابزار خوبی است برای گول زدن مردم و آمدند سوار شدند. بنده میگویم سینما را با ماهیتش قاطی نکنید ، هیتلری که سوار این تکنولوژی شد ، با خود تکنولوژی قاطی نکنید، و هالیوودی که سوار تکنولوژی سینما شد، با خود سینما قاطی نکنید.
۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۳ خرداد ۹۱ ، ۱۷:۲۰
محمد رئوفی