قرآن: مردان و زنان بیهمسر خود را همسر
دهید،
همچنین غلامان و کنیزان صالح و درستکارتان را؛
اگر فقیر و تنگدست
باشند،
خداوند از فضل خود آنان را بینیاز میسازد؛
خداوند گشایشدهنده و آگاه است!
سوره مبارکه النور آیه 32
یکی از استراتژیک ترین سیاستها در روند سیاست ورزی بخصوص از نوع تخریبی آن،
ایجاد تغییرات جمعیتی (ِDemographic) است که به مرور زمان و با سیاستهای
جایگرینی و جابجایی (Replacement and Displacement) بافت جمعیتی یک
واحد جغرافیایی را تغییر داده و با این تغییر زیرساختهای لازم برای ایجاد
تغییرات بعدی را فراهم میاورند. نمونه های زیادی برای این تاکتیک راهبردی
میتوان ذکر کرد. مثلا اجرای این سیاست توسط انگلیسیها در ایرلند شمالی منجر
به این شد که این بخش از خاک ایرلند بعد از قیام استقلال طلبانه مردم علیه
استعمار انگلیس در ابتدای قرن بیستم، بخاطر وجود شمار زیادی
از مهاجران انگلیسی و پروتستانهای طرفدار انگلستان همچنان بعنوان بخشی از
خاک بریتانیا باقی بماند و تا امروز منشا درگیری و خشونت بین اهالی شمال و
جنوب باشد. همچنین رژیم اسرائیل بر پایه سیاست تغییر جمعیت و خرید املاک
توانست فلسطینیان را از شهرهایشان آواره کرده و شهرکهای صهیونیستی را ایجاد
کند. حکومت بحرین هم که برآمده از اقلیت سنی مذهب این کشور میباشد با پیش
بینی اعتراض اکثریت شیعه در آینده ای نه چندان دور، از سالها قبل اقدام به
دادن تابعیت به گروههایی از سنی های کشور اردن و آوارگان فلسطینی کرده و ضمن
استخدام آنها در ارتش و پلیس،
علاوه بر کم کردن وزن جمعیتی شیعیان، حالا که با اعتراضات مدنی مواجه شده از
این گروهها به عنوان ابزاری برای سرکوب مردم استفاده میکند.
داستان واقعی جوان فقیر کارگر و گوهرشاد خاتون
گوهر شاد یکی از زنان باحجاب بوده همیشه نقاب به صورت داشته و خیلی هم مذهبی بود. او می خواست در کنار حرم امام رضا (ع) مسجدى بنا کند .
به همه کارگران و معماران اعلام کرد دستمزد شما را دو برابر مى دهم ولى شرطش این است که فقط با وضو کار کنید و در حال کار با یکدیگر مجادله و بد زبانى نکنید و با احترام رفتار کنید. و اخلاق اسلامى و یاد خدا را رعایت کنید . او به کسانى که به وسیله حیوانات مصالح و بار به محل مسجد میآورند علاوه بر دستور قبلى گفت سر راه حیوانات آب و علوفه قرار دهید و این زبان بسته ها را نزنید و بگذارید هرجا که تشنه و گرسنه بودند آب و علف بخورند . بر آنها بار سنگین نزنید و آنها را اذیت نکنید . اما من مزد شما را دو برابر مى دهم ..
گوهرشاد هر روز به سرکشی کارگران به مسجد میرفت؛ روزى طبق معمول براى سرکشى کارها به محل مسجد رفت بود، در اثر باد مقنعه و حجاب او کمى کنار رفت و یک کارگر جوانى چهره او را دید . جوان بیچاره دل از کف داد و عشق گوهرشاد صبر و طاقت از او ربود تا آنجا که بیمار شد و بیمارى او را به مرگ نزدیک کرد. چند روزی بود که به سر کار نمی رفت0 و گوهر شاد حال او را جویا شد . به او خبر دادند جوان بیمار شده لذا به عیادت او رفت..
چند روز گذشت و روز به روز حال جوان بدتر میشد. مادرش که احتمال از دست رفتن فرزند را جدى دید تصمیم گرفت جریان را به گوش ملکه گوهرشاد برساند .وگفت اگر جان خودم را هم از دست بدهم مهم نیست. او موضوع را به گوهرشاد گفت و منتظر عکس العمل گوهرشاد بود. ملکه بعد از شنیدن این حرف با خوشرویى گفت: این که مهم نیست چرا زودتر به من نگفتید تا از ناراحتى یک بنده خدا جلوگیرى کنیم؟ و به مادرش گفت برو به پسرت بگو من براى ازدواج با تو آماده هستم ولى قبل از آن باید دو کار صورت بگیرد . یکى اینکه مهر من چهل روز اعتکاف توست در این مسجد تازه ساز . اگر قبول دارى به مسجد برو و تا چهل روز فقط نماز و عبادت خدا را به جاى آور. و شرط دیگر این است که بعد از آماده شدن تو . من باید از شوهرم طلاق بگیرم . حال اگر تو شرط را مى پذیرى کار خود را شروع کن.
جوان عاشق وقتى پیغام گوهر شاد را شنید از این
مژده درمان شد و گفت چهل روز که چیزى نیست اگر چهل سال هم بگویى حاضرم . جوان رفت و مشغول نماز در مسجد شد به امید اینکه
پاداش نماز هایش ازدواج و وصال همسری زیبا بنام گوهرشاد باشد . روز چهلم گوهر شاد قاصدى
فرستاد تا از حال جوان خبر بگیرد تا اگر آماده است او هم آماده طلاق باشد . قاصد به جوان گفت فردا چهل روز تو تمام مى
شود و ملکه منتظر است تا اگر تو آماده هستى او هم شرط خود را انجام دهد . جوان عاشق که
ابتدا با عشق
گوهرشاد به نماز پرداخته و حالا پس از چهل روز حلاوت نماز کام او را شیرین کرده بود جواب داد : به
گوهر شاد خانم بگوید اولا از شما ممنونم و دوم اینکه من دیگر نیازى به ازدواج با شما ندارم.
قاصد گفت منظورت چیست؟ مگر تو عاشق گوهرشاد نبودى ؟؟ جوان گفت آنوقت که عشق گوهرشاد من را بیمار و بى
تاب کرد هنوز با معشوق حقیقى آشنا نشده بودم ، ولى اکنون دلم
به عشق خدا مى طپد و جز او معشوقى نمى خواهم . من با خدا مانوس شدم و فقط با او آرام میگیرم. اما از گوهر شاد هم ممنون هستم که
مرا با خداوند آشنا کرد و او باعت شد تا معشوق حقیقى را پیدا کنم . . و آن جوان شد اولین
پیش
نماز مسجد
گوهر شاد و کم کم مطالعات و درسش را ادامه داد و شد یک فقیه کامل و او کسی نیست جز آیت اله شیخ
محمد صادق همدانی.
در روایتی میفرماید مؤمن باید اذیّت بشود. مؤمن یا همسایهاش اذیّتش میکند، یا یک مؤمن دیگری که بهش حسودی میکند، یا خانوادهاش اذیّتش میکند، بعد میفرماید: هیچکس اذیّتش نکند، داره رد میشه در خیابان، رهگذر اذیّتش میکند.
امام باقر (ع) فرمود: مؤمن در زندگى خانواده گى مبتلا میگردد و همواره مورد اذیت و آزار یکى از خویشاوندان هست و اگر در خانواده کسى نبود او را رنج دهد از همسایه در عذاب خواهد بود.
امام باقر (ع) فرمود: گروهى در زمان هود نبى (ع) گرفتار قحطى شدند آنها نزد هود رفتند و از او خواستند تا دعا کند خداوند براى آنان باران نافعى بفرستد، در این هنگام پیرزنى بدزبان و فحاش از منزل هود بیرون شد و گفت: چرا هود براى خودش دعا نمیکند. مردم گفتند ای پیرزن ما را نزد هود ببر، گفت: او اکنون در میان مزرعه مشغول آبیارى است میخواهید نزد او بروید. آنها نزد هود رفتند و دیدند او مشغول نماز است، هود هر گاه از کار فارغ میشد دو رکعت نماز میخواند.
در این هنگام هود از آنها پرسید حاجت شما چیست؟ گفتند: ما براى حاجتى نزد شما آمدیم ولى چیز شگفتى مشاهده کردیم، هود گفت چه دیدید؟گفتند: پیرزن بدزبان و فحاشى را مشاهده کردیم که بر سر ما فریاد کشید. هود گفت: او زن من است و من دوست دارم عمر او طولانى شود، گفتند: اى پیغمبر خدا چرا میخواهى عمر او طولانى شود؟ گفت: هیچ مؤمنى نیست مگر اینکه کسى او را اذیت میکند و من اکنون خداوند را سپاس میگویم که زیر دستم را آزار دهنده من قرار داده است، و اگر او نبود بدتر از آن بر من مسلط میشد.
امام على (ع) فرمود: رسول اکرم (ص) فرمودند: اگر مؤمن در سوراخ موشى قرار گیرد خداوند آزار دهندهاى براى او میرساند، زیرا مؤمن باید کفاره گناهان خود را در دنیا مشاهده کند.[1]
مشکاة الأنوار / ترجمه عطاردى ؛ ص269
در روایتی از امام سجاد(ع) حکایت شده که در گفتگوی مرد قریشی فرمود: هابیل «بلوزا» خواهر همزای قابیل ازدواج کرد، و قابیل با «اقلیما» خواهر همزای هابیل ازدواج کرده است که مرد قرشی پرسید آیا هابیل و قابیل خواهران خود را حامله کردند؟ فرمود: آری.
مرد عرضه داشت: اینکه عمل مجوسیان است، آنگاه حضرت فرمود: مجوسیان اگر این کار را میکنند و ما آن را باطل میشماریم برای این است که بعد از تحریم خدا آن را انجام میدهند. آنگاه اضافه نمود: منکر این مطلب نباش برای اینکه درستی این عمل در آن روز و نادرستیش در امروز حکم خدا است که چنین جاری شده است. مگر خدای تعالی همسر آدم را از خود او خلق نکرد؟ در عین حال میبینیم که او را بر وی حلال نمود پس این حکم شریعت آن روز در مورد فرزندان آدم و خاص آنان بوده و بعد خدای تعالی حکم حرمتش را نازل فرموده است.
مردان اطاعت و زنان محبت می خواهند.
آقایان دل خانمها را نشکنند,
خانمها غرور مرد را نشکنند.
پیامبر گرامی اسلام چندتا ویژگی برای فرزند دختر برشمردند فرمودند که «نعم الولد البنات» چه خوب فرزندانی هستند دختران! بعد ویژگیهایی را برای دختران ذکر میکنند. اولین ویژگی این است که میفرمایند دختران مؤنسات هستند، یعنی اهل انس گرفتن هستند، انس را در خانه ایجاد میکنند با پدر انس میگیرند. یکی از دعاهای ابراهیم خلیلالرحمن این بود که خدایا به من دختری عنایت بفرما. حالا حضرت ابراهیم خلیلالرحمن پسر او اسماعیل شهرت آفاق پیدا کردند، ولی دعای او این بود که خدا به او دختری عنایت بکند. بعد فرمودند که دختران پرتلاشتر از پسران هستند ویژگی دیگر دختران را فرمودند دختران فعالند پرتلاشند. اینکه دیدید در خانهها دخترها بیشتر از پسرها کار میکنند نه اینکه دختر شده باید کار بکند، بحث این است که جوهر کار و فعالیت در دختر بیشتر هست. اگر میبیند برادرهایش نشستند، اهل کار نیستند خودش را با آنها مقایسه نکند، این یک ویژگی خدادادی است برای دختران. بعد میفرماید دختران اهل آوردن محبت و الفت در خانه هستند شمع محبت را در خانه روشن میکنند روحیۀ لطیفی دارند.
اگر دختر را آنجوری که پیغمبراکرم(ص) احترام بیشتر برایش قائل بود ما هم احترام بیشتر برایش قائل باشیم، پدرها در خانه، مادرها در خانه محبت بیشتر نسبت به دختران داشته باشند، آنوقت دختران در اثر کوچکترین توجهی که در بیرون خانه نسبت به ایشان میشود اسیر و عبید محبت دیگران نمیشوند، اسیر توجه دیگران نمیشوند.
من همیشه در سفارشهایی که میپرسند میگویند که ما با چهجور خانوادهای وصلت بکنیم؟ میگویم ببینید آیا پسر در خانهای رشد کرده که در این خانه پدر به مادر و دختر آن خانه احترام میگذاشته یا نه؟ مهربان برخورد میکرده یا نه؟ اگر مهربان برخورد میکرده این پسر احتمالاً یاد گرفته درست برخورد کردن با خانمها را.
کرۀ مریخ رفتید؟ نرفتید؟ رفتید؟ آنجا تلویزیون دارند، کرۀ مریخ! در همۀ فیلمها یکی میخواهد با یکی ازدواج کند، یکی با یکی در حال شُرف ازدواج کردن، خواستگاری است؛ مردم چرا علاقه نشان میدهند؟ او ازدواج کرده به تو چه ربطی دارد؟ میگوید آرزوهای من در جای دیگری دارد تحقق پیدا میکند، آه! برو کنار برو کنار تماشا کنم. این فیلمها را بهش میگویند خاک بر سری. مریخی ها! را در ایران نمیبینید شما نه؟!، ایران نیست؟!، اصلاً و ابداً.
در مریخ با حجابش هست. در کشورهای غربی بدون حجابش هست. فرقش این است، یعنی در خاک بر سر بودنش فرق نمیکند، خاک بر سر هست، حالا با لباس و بی لباس دیگر مسائل فرعی است.
پسر میخواهید بگیرید یا دختر بگیرید؟ برای پسرتان یا دخترتان؟ ببینید این پسر در خانهاش بابایی دارد که به مادر محبّت میکند؟ یاد گرفته از بابا که پسفردا به دختر شما محبّت کند؟ ببینید این دختر در خانهای بزرگ شده که مادر به پدر تواضع میکند، یاد گرفته که خودش پسفردا به پسر شما تواضع بکند؟ خیلی خانواده مؤثر است.
اگر یک دختری را پدر بهش احترام کرد، پسفردا زندگی خانوادگیشان هم زندگی بسیار زیبایی خواهد بود، دختری که سرشار از محبّت است، حالا چهارتا خطای شوهرش را هم با اغماض برخورد میکند، میگوید: عیبی ندارد.
دختر خانم! شما چقدر بزرگوار هستید، این مرد بدی میکند، شما با لبخند و بزرگواری برخورد میکنی. این دختر محبّت چشیده است، گرسنه نیست، سیراب است، لبریز است. ببین چه آثاری دارد. دختر محبّت چشیده، دنبال جلب علاقۀ دیگران نیست، آدم الان میبیند دختران بعضاً دبیرستانی، بعضی از دخترهای دبیرستانی، بعضاً تبرّج میکنند. حالا کسی هم بهشان ممکن است نگاه نکند ها! خودنمائی میکنند، اصرار دارند درخیابان، دیگران بهشان توجّه کنند. پدر و مادرها! شما چکار دارید میکنید؟ نصیحت فایده ندارد، محبّت کنید به دخترانتان.
البته یک راز دیگری را هم من باید اینجا عرض بکنم و آن راز این است که بعضی وقتها ممکن است شما بفرمائید، که پدری هست به دخترش محبّت میکند، ولی این دختر، دست از تبرّج برنمیدارد، دست از بدحجابی یعنی خودنمائی یعنی دست از جلب توجّه دیگران، خراب کردن خانوادههای دیگران برنمیدارد. با اینکه پدرش به او محبّت دارد، امّا آثار تربیتی خوبی روی این دختر نداشته، اینجا چکار باید کرد؟ اینجا من آن راز را باید عرض کن خدمت سروران خودم.
شرط اینکه محبّت پدر روی دختر خیلی مؤثر باشد این است که پدر در خانه، سالار باشد. اگر پدر در خانه ذلیل شده و کتکخور خانم باشد، این پدر، محبت به دختر بکند اثر ندارد. بله. دختر دوست دارد یک کوهی پشت سرش باشد، پر از مهربانی، پر از چشمهسار عاطفه، ولی یک کوه. مرد باید در خانه مگر سالار باشد؟ بله، یک سالار مهربان. نه یک سالار ظالم.
و شما تصوّر بفرمائید اگر دختران محبّت کافی نبینند، بنا بشود این محبّت را در خیابانها پیدا کنند. دیگر باید فاتحۀ صلاح و اخلاق و ایمان را در جامعه بخوانی، به همین سادگی، به همین سادگی. نیروی انتظامی، بخشهای اجتماعیشان باید چکار کنند؟ باید بگویند که ما فساد را در جامعه ریشهکن کنیم!؟ ناامنی را از بین ببریم!؟ چکار کنیم!؟