استاد پناهیان / یادداشتهایی از سخنان استاد پناهیان و ...

گزیده ی از سخنرانیهای استاد حوزه و دانشگاه حجت الاسلام والمسلمین علیرضا پناهیان (صوتی ، تصویری، نوشتاری) Panahian

استاد پناهیان / یادداشتهایی از سخنان استاد پناهیان و ...

گزیده ی از سخنرانیهای استاد حوزه و دانشگاه حجت الاسلام والمسلمین علیرضا پناهیان (صوتی ، تصویری، نوشتاری) Panahian

موسسه بیان معنوی

درباره وبلاگ

استاد پناهیان / یادداشتهایی از سخنان استاد پناهیان و ...

اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها

رَّبِّ أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَل لِّی مِن لَّدُنکَ سُلْطَانًا نَّصِیرًا / پروردگارا مرا در هرکار صادقانه واردکن وصادقانه خارج نما وازسوی خود سلطان ویاوری برای ماقرار ده.
رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَیَسِّرْ لِی أَمْرِی وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِی یَفْقَهُوا قَوْلِی / پروردگارا سینه ی مرا گشاده دار و کار مرا بر من آسان گردان و گره از زبانم بگشای تا سخنان مرا بفهمند.
-------------------------------------------
به امیدآنکه مقدمه سازان ظهورحضرتش باشیم
-------------------------------------------
لطفا در معرفی این وبلاگ به دوستان همت کنید.
شهید علمدار :
برای بهترین دوستانتان آرزوی شهادت کنید.
----------------------------------------------
لطفا با وضو معارف اهل بیت را مرور کنید.
-------------------------------------------

طبقه بندی موضوعی

آخرین نظرات

آخرین مطالب

۲۸ مطلب با موضوع «رسانه، تلویزیون، مستند» ثبت شده است

1- در اول انقلاب ما ارتشی داشتیم که به تنهایی نمی‌توانست مقاومت کند در برابر تهاجم نظامی دشمنان. در کنارش سپاه ساختیم، ارتش را هم منحل نکردیم؛  از این ارتش، برخی، در زمان طاغوت خدمت به آن فرهنگ می‌کردند. در آن فضا درست شده بودند، برای ژاندارمِ منطقه بودن درست شده بودند؛ نه یک جنگ تمام عیاری که تمام جهان بخواهد تحمیل بکند. سپاه هم کفایت نکرد، بسیج به میدان آمد. بسیج و سپاه دو عنصر مکملی شدند که آن بدنه‌ی با ظرفیت ارتش هم احیا شد.  اصلا شما به سینمای غیر دینی هم دست نزنید، با درست کردن یک جریانی در کنارش، و با تعمیم دادن جریان تولید محصول توسط عموم جوانان علاقه‌مند ـ مثل اتفاقی که در بسیج افتاد ـ می‌توانید مشکل را حل کنید.  این راه اصلی است. که البته این راه اصلی به دو شیوه‌ی اساسی باید انجام بگیرد:

۶ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ آبان ۹۱ ، ۲۲:۵۴
محمد رئوفی

۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۹۱ ، ۱۶:۳۱
محمد رئوفی

مقام معظم رهبری : امروز شما ببینید وسایل تبلیغ در دنیا چقدر متنوع شده؛ این طرف دنیا یک نفر جوان پای یک دستگاه کوچک مینشیند وافکار، تصورات ، تخیلات، پیشنهادهای فکری و پیشنهادهای عملی را از سوی هر کسی بلکه هر ناکسی از آن طرف دنیا دریافت میکند! امروز اینترنت و ماهواره و وسایل ارتباطی بسیار متنوع وجود دارد و حرف، آسان به همه جای دنیا میرسد، میدان افکار مردم و مومنین، عرصه ی کارزار تفکرات گوناگون است.

امروز ما در یک میدان جنگ وکارزار حقیقی فکری قرار داریم. این کارزار فکری به هیچ وجه به زیان ما نیست ، به سود ماست. اگر وارد این میدان بشویم و آنچه را که نیاز ماست از مهمات تفکر اسلامی وانبارهای معارف الهی و اسلامی بیرون بکشیم و صرف کنیم ، قطعا برد با ماست ؛ لیکن مساله این است که ما باید این کار را بکنیم
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ مهر ۹۱ ، ۰۹:۵۱
محمد رئوفی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ شهریور ۹۱ ، ۰۷:۱۸
محمد رئوفی

 حنانه یعنی ناله می‌زند، ستونی که ناله می‌زند، این ستونی بود که پیامبر گرامی اسلام بهش تکیه می‌داد بعد با مردم حرف می‌زد، می‌گویند پیغمبر از یک جهان دیگر آمده اصلاً به حرف زدنش نگاه کنید شما در این داستان خیلی عجیب است، به تداعی او، آدم بهشتی می‌خواهد پای میز مونتاژ بنشیند کدام قطعه را بعد از کدام قطعه بیاورد یعنی کدام حرف را بعد از کدام حرف بیاورد دیگر، حالا شما به مونتاژ پیغمبر نگاه کنید، به تدوین پیغمبر.

خب، نگاه کنید! پیامبر گرامی اسلام به ستون تکیه می‌دادند صحبت می‌کردند، یک روز منبر درست کردند گفتند آقا یا رسول‌الله بنشینید روی منبر مِن بعد، خسته می‌شوید، گفتند باشد، نمازشان را خواندند آمدند از کنار ستون رد شدند بروند روی منبر ستون ناله بلندی کرد، دیگر آنجا نیاز به آقای بهجت هم نبود همه گریه‌اش را شنیدند از بس گریۀ او شدید بود اگر گریه‌اش اینقدر شدید نبود آن‌هایی که گوش‌هایشان بسته بود هیچی را نمی‌شنیدند که این را هم نمی‌شنیدند فقط آقای بهجت اگر آنجا بود می‌گفت من شنیدم این ستون ناله کرد ولی اینقدر این ستون شدید ناله کرد همه شنیدند.

گفتند یا رسول‌‌الله این ستون گریه کرد؟ صدای گریۀ این بود، آقا فرمود بله، چرا؟ فرمود چون از امروز دیگر بهش تکیه نمی‌دهم، تدوین را اینجا داشته باشید، مردم گفتند عجب، بعد رسول خدا فرمود شما در بهشت خانه‌هایی دارید و عمّالی که ملائکه و فرشته‌های الهی دارند آن خانه‌ها را می‌سازند آن‌ها الان هر روز در فراق شما گریه می‌کنند ناله می‌زنند تا شما بروید بهشت نالۀ آن‌ها شدیدتر از نالۀ این ستون حنانه است که شما شنیدید، این جهان پیغمبر را ببینید کجاست؟ ولش کنید می‌پَرد آنجا، آره در بهشت، بابا کی گفت در مورد بهشت صحبت کنید، این را ولش کنید در مورد بهشت صحبت می‌کند، اصلاً جهانش آنجاست.

جهان هنرمند باید جهان آن جا باشد، جهان سپید، جهان شفاف، جهان با نشاط، جهان مهربان، جهان پُر محبّت، اصلاً آنجا هر شب عروسی است دیگر اصلاً یک خبرهایی هست، این‌جا مردم بدبخت‌ها بیچاره‌ها عمری یک بار داماد بشوند این آقای بدبخت بیچاره، آن خانم‌های بدبخت بیچاره، بالاخره، دوربین فیلمبردار بیا تو رو خدا دارد از دست می‌رود لحظه‌ها.

خب ما یک کمی در این جهان غرق بشویم ببینید که چه خبر است، خدا قدرتش را آنجا به نمایش می‌گذارد، بروید در آن جهان از این جهان می‌بُرید از این جهان که بُریدید پاک نورانی تمیز، دیگر کلاس اخلاق کسی احتیاج ندارد، خیلی در آن جهان غُور کنید، متنش هم قرآن، روایات هم در این زمینه هستند همه پیش‌کشِ شما این هم برای کار این یک ماه آینده که می‌خواهیم درش غُور کنیم. ماه آینده ما بیاییم در این جلسه می‌بینیم وای همه چسبیدند به سقف، باید این‌جوری نگاه کنیم صحبت کنیم، بگوییم خواهش می‌کنم یک لحظه بیایید پایین چی بگوییم دیگر برای اینها، بعد دیگر فازتان بالاخره بالا می‌زند.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ مرداد ۹۱ ، ۲۰:۰۲
محمد رئوفی

شهرهای اروپایی آخه تو بگو چه امتیازی دارند؟ چه امتیازی دارند؟ انسان‌ها را تبدیل بکنند به کارمندان مرفهی که باطن زندگیشان بردگی است و ظاهر زندگیشان...گفتم می‌دانید چرا در آنجا آدم‌ها می‌رقصند اینقدر؟ برای اینکه بردگی‌شان را فراموش کنند، می‌دانید چرا ضرب آهنگ موسیقی‌ها اینقدر آنجا تند می‌شود؟ برای اینکه این بردگی خودشان را فراموش کنند، رنجی که می‌کشند از دنیا فراموش کنند، می‌دانید چرا آدم‌ها اینقدر عرق می‌خورند مست می‌کنند؟ برای اینکه فراموش بکنند که اینقدر ذلیل هستند. می‌دانید آنجا چرا اینقدر عکس و فیلم می‌اندازند با اِفِ می‌ایستند لبخند ژوکند می‌زنند، هی عکس می‌گیرند؟ فقط برای اینکه خوشبختی‌شان در همین لحظه عکس است و این لبخندی که هست، حقیقت و خوشبختی در وجودشان نیست، آدم‌ها سرد هستند، عشق در وجودشان نیست.

۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۹۱ ، ۱۶:۳۲
محمد رئوفی

یک کنیز زیبا رویی را آوردند هدیه دادند به اباعبدالله‌الحسین، به حدّی زیبارو بود که ظاهراً برای دیگران هم جلب توجه شده بود، حضرت فرمودند: اسمِ تو چیست؟ گفت اسمم هواست، گفت بَه اسمت هم که به خودت می‌آید، چه هنری داری؟ گفت: من آواز خواندن و نواختن بلد هستم، گفت: بَه هنرت هم که جور است. فرمود: آن کیسۀ درهم و دینار را بردارید بیاورید، فرمود: کنیز! من تو را در راه خدا آزاد کردم این هم پول برای خودت، جهیزیه بگیر برو بنشین در خانه‌ات، بگذار بیایند خواستگاری، و با تو ازدواج کنند،

(داد همه در آمد، حسین از چنین زن زیبارویی گذشت، حسین است، حسین است، هر کس حسینی بشود اخلاق این‌جوری پیدا می‌کند.) قله‌ها را نشان بدهید، نگو نگاه حرام نکن! این‌جوری، این را بگو! بگو بگذر! از همۀ دنیا بگذر! لبخند بزن به کل دنیا.

۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۲ تیر ۹۱ ، ۱۷:۱۶
محمد رئوفی

کرۀ مریخ رفتید؟ نرفتید؟ رفتید؟ آنجا تلویزیون دارند، کرۀ مریخ! در همۀ فیلم‌ها یکی می‌خواهد با یکی ازدواج کند، یکی با یکی در حال شُرف ازدواج کردن، خواستگاری است؛ مردم چرا علاقه نشان می‌دهند؟ او ازدواج کرده به تو چه ربطی دارد؟ می‌گوید آرزوهای من در جای دیگری دارد تحقق پیدا می‌کند، آه! برو کنار برو کنار تماشا کنم. این فیلم‌ها را بهش می‌گویند خاک بر سری. مریخی ها! را در ایران نمی‌بینید شما نه؟!، ایران نیست؟!، اصلاً و ابداً.

در مریخ با حجابش هست. در کشورهای غربی بدون حجابش هست. فرقش این است، یعنی در خاک بر سر بودنش فرق نمی‌کند، خاک بر سر هست، حالا با لباس و بی لباس دیگر مسائل فرعی است.

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۲ تیر ۹۱ ، ۰۶:۲۱
محمد رئوفی

تا حالا شما یک مستند ساده، بسیار ساده از حجاب ندیدید، که هوشمندانه یک میکروفن به‌دستی با یک دوربین به‌دوشی دو نفری راه بیافتند، از همین دخترهای دانشجوی محجّبه بپرسند، شما وقتی مسخرۀتان می‌کنند به‌خاطر حجاب، چه احساسی پیدا می‌کنید، بعد چرا دست از حجابتان برنمی‌دارید؟ چندتا سؤال درشت و درست و حسابی بپرسند و او هم نظر خودش را بگوید.

 بسیاری از اوقات بنده بعضی از صحبت‌هایم می‌گیرد توی جامعه، آخرش خودم داد و بیداد می‌کنم می‌گویم اینها همش مال ضعف رسانه است، اگر اینها را...، مثلاً یک جایی آمار گرفته بودند، هفتاد درصد کسانی که توی دانشگاه حجاب خودشان را کمرنگ کردند به‌خاطر تمسخر بوده، این دست‌مایۀ یک مستند قوی است، یک برنامۀ هفتگی است. ببینیم چی دارد توی جامعه، تکان می‌خورَد، تغییر ایجاد می‌کند، تأثیر می‌گذارد، بیاییم به همه بگوییم، به همه که گفتیم اوضاع تغییر پیدا می‌کند، اصلاً رسانه خاصیّتش این است، حرف‌ها در پشت پستوها نماند.

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۹ تیر ۹۱ ، ۱۵:۴۳
محمد رئوفی

ان‌شاءالله خداوند متعال به همۀ ما توفیق بدهد که پیام‌رسان انقلاب اسلامیِ ایران باشیم. اگر یک روزی از شما پرسیدند انقلاب ما چه چیزی کم داشت، بگویید فقط یک چیز کم داشت و آن هنر و رسانه. بنده هر کمبود دیگری را در این انقلاب بگویید نمی‌پذیرم. آقا! دانشگاه‌ها باید اصلاح بشوند، دانشگاه‌ها اگر هنر و رسانه به وظایف خود عمل می‌کردند، اصلاح شده بود. حوزه‌های علمیه باید به وظایف خود بهتر عمل بکنند؛ اگر هنر و رسانه اصلاح شده بود، حوزه‌ها را هم با وظایف خود آشناتر می‌کرد. امروز در حوزۀ علمیۀ قم هم این‌طرف شهر آن‌طرف شهر را نمی‌شناسد، هزاران طلبه هستند که یکبار با همدیگر مواجه نشدند حتی. چه‌جوری بدون رسانه می‌شود در حوزه نفس کشید؟ اهالی حوزه هم از نظریات علماء حوزه با رسانه خبردار می‌شوند. یک حلقه‌ای است این حلقه. که حلقۀ مفقوده‌ای است در جامعۀ ما.

اگر رشد علم و تکنولوژی را شما به عنوان یکی از نیازهای ضروری جامعه تلقی بفرمایید که همین‌طور هم هست، تنها رسانه‌ای که برای رشد علم، فعالیت کرد، رسانه‌ای است به نام مقام معظم رهبری که از وجود نازنین خودش به عنوان یک رسانه استفاده کرد. اینقدر خودِ ایشان با دانشمندها جلسه گرفت، در سخنرانی‌های خودش این مطلب را بیان کرد، که نهضت نرم‌افزاری را جان بدهد و جانی گرفت فعالیت علمی و به ثمراتی نشست.

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۹ تیر ۹۱ ، ۱۵:۱۹
محمد رئوفی

چرا جوانان مستعد خود را به سمت اموری که برای جامعه ضروری‌تر است سوق نمی‌دهیم؟

چند درصد از ما فرزندانِ با استعداد و خوش‌فهم خود را سوق داده‌ایم که به سراغ رشته‌های تحصیلی‌ای بروند که پول یا اعتبار اجتماعی در آنها نیست یا کمتر است؟ چرا در جامعۀ اسلامی و ایمانیِ ما باید باهوش‌ترین جوانانِ ما بروند سراغ رشته‌های فنی و مهندسی؟ چرا جوانان مستعد را به سمت اموری که برای جامعه ضروری‌تر است سوق نمی‌دهیم؟ چرا نباید برخی از این افراد با استعداد به سراغ رشته‌های علوم انسانی بروند و علوم انسانی را نجات بدهند؟ چرا نباید برخی از آنها به عرصۀ فرهنگ بروند و فرهنگ را نجات دهند؟ چرا نباید برخی از آنها مستندساز شوند و حقایق را برای مردم نمایش دهند؟ چرا برخی از آنها نباید به حوزه بروند و استعداد خود را در این راه صرف کنند؟ این اعتبارهای دنیایی را رها کنید!

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ تیر ۹۱ ، ۱۳:۵۵
محمد رئوفی


 عکس : مراسم بزرگداشت  شهید جان بزرگی و تقدیر از کارگردان فیلم قلاده های طلا ( آقای ابوالقاسم طالبی)



۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۳۰ خرداد ۹۱ ، ۰۸:۳۳
محمد رئوفی