اگر میخواهید روش سخن گفتن با خدا را یاد بگیرید
ترجمه ادعیه را حتما مطالعه کنید.
اگر میخواهید روش سخن گفتن با خدا را یاد بگیرید
ترجمه ادعیه را حتما مطالعه کنید.
یا صاحب الزمان ! من ضعیف هستم دستم را بگیر تا زمین نخورم ! یا بن الحسن ! جاروکش نمی خواهی ؟ جارو را نباید به دست آدمهای قوی داد بلکه باید به دست آدمهای ضعیف داد ! شنیده ام بعضی ها می گویند: یابن الحسن ! دوست داریم فرمانده سپاهت بشویم ! یابن الحسن ! من می خواهم کفشهای سربازانت را واکس بزنم. آیا واکسی نمی خواهی ؟ چون فهم و شعور ندارم بیرونم نکن ! از تو خواهش می کنم مرا راه بده ! می خواهم در خیمه شما باشم . حال با آشپزی کردنی ، سیب زمینی پوست کردنی و... آقا ! یابن الحسن ! تو را به حق پیراهن سیاهی که برای حسینت پوشیده ام، ما را قبول کن ! می خواهم به درد بخورم ، میخواهم جزء ضعفاء نباشم. اگر هم بیشتر از این ظرفیت ندارم تا آدم شوم همین ضعیف باشم ولی ضعیفی که عالم را تکان بدهد و عالم را زیر و رو کند. مثل غلام سیاه حسین ع ، مثل آن غلام ترک که در کربلا بود و اصلا با آقا آشنا نبود غلام یکی از اصحاب آقا بود. گفت : بگذار ما هم با حسین ع یک خداحافظی بکنیم. لحظات جان دادن صدا زد :
السلام علیک یا اباعبدالله ! و از حال رفت. یکدفعه احساس کرد صورتش گرم شده است. این کیست که روی صورت من نفس می کشد؟ کیست که اینقدر مرا دوست دارد؟
نکند مادر یا پدرم آمده اند، چشمهایش را باز کرد ، دید صورت حسین ع روی صورتش است.
یابن الحسن ! شما که ضعیف کش نبودی. من ضعیفم ، آقا ! تحویلم بگیر ! من می خواهم ضعیف خوب باشم نه ضعیف بد.
مناجاتت را کردی ؟ روضه بخوانیم ؟ آدم وقتی کنار خرابه شام می آید و در می زند... چه می گویی خرابه شام که در ندارد ! وقتی کنار خرابه شام می آیی تا گدایی کنی به زینب (س) خدمتی کن ! آیا از من کاری بر می آید؟ در خرابه شام رفته ای و به فکر خودت هستی ؟ داری گدایی می کنی؟ برو بگو خانم ! آیا کمکی می خواهی تا برایتان انجام بدهم ؟ می دانی خانم به تو چه می گوید؟ می گوید : دم در خرابه بایست وقتی نامحرم ها می آیند تا به ما نگاه کنند ردشان کن بروند ! برو از خانه ات پرده ای هم بیاور تا دم در خرابه بزنیم.
شهید دیالمه دو سه روز قبل از شهادتش یک سخنرانی دارد که در آن سخنرانی میگوید من نام خیلیها را نمیتوانم ببرم که خط فکری درستی ندارند، امّا مجبور هستم نام بعضیها را ببرم، بعد دیگر بیان میکند خطری که انقلاب را تهدید میکند، آقای میرحسین موسوی و بعد افکار انحرافی خانم زهرا رهنورد است، مفصّل صحبت میکند من خودم نوارش را گوش کردم.
شهید دیالمه مشهور بود در اینکه یک جوان 24 ساله، کم سن و سالترین نماینده مجلس، مجرد هم بود به شهادت رسید، من نوارهایش را و شخصیتش را از قدیم میشنیدم، شیفتهاش بودم نمیخواهم بگویم آدم ایدهآلی است همه چیز را دقیق و درست میدید، ولی واقعاً هوش از سرِ آدم میبرد، جوانها آرزو کنید مثل این آدم بشوید، آرزو کنید، شبها گریه کنید در دعاها و مناجاتهایتان مثل ایشان بشوید، آقا چقدر هوش سیاسی ناب، در اندازههای خودش ها، ما داریم از سی سال پیش صحبت میکنیم.
ایشان میگفت که آقای موسوی صلاحیت ندارد که وزیر امور خارجه بشود، من در مجلس یک دانه رأی بیشتر ندارم، میدهم ولی میدانم گوش نمیدهند، بعد خطوط فکری آقای موسوی را میگفت: ایشان این جوری فکر میکند، توضیح میداد، دفاع موسوی را در مقابل حرفِ امام که مصدق را مسلمان نمیدانست، از مصدق در مقالههای مطبوعاتیش عنوان میکرد، میگفت ببینید ایشان این است، مصدّق را قبول دارد، مثل امام نیست، مثل شما فکر نمیکند، بعد میگفت که ایشان کسی است که میگوید: نباید در تاریخ از تاریخ درس گرفت، این واقعۀ تاریخی الان را مشابه فلان واقعۀ تاریخی یک زمان دیگر قرار داد.