نظمی که در غرب دیده میشود،
هم شکننده است و هم خُردکنندۀ انسانیت
· بعضیها
تصور میکنند که باید یک جامعۀ مرتب و منظم و قانونمند با نظارت قوی و شدید قوۀ
قضائیه درست کنیم که دیگر کسی امکان خطا نداشته باشد و از سوی دیگر هم آن قدر به
رفاه حالِ مردم رسیدگی شود که دیگر کسی انگیزۀ خطاکاری نداشته باشد. تصور میکنند
که این طوری همۀ امور سامان خواهد یافت و برکت روی زمین خواهد آمد...
· هر
جامعهای که اینگونه سامان پیدا کند، این سامان شکننده است و این نظم خرد شونده
است و در اثر کوچکترین حادثه و بحرانی این نظم به هم خواهد ریخت. طوفان کاترینا
در آمریکا یک نمونه بود که شکنندگیِ نظم و زندگی به ظاهر سامانیافتۀ غرب را نشان
داد. برخی حوادث دیگر هم در جهان غرب این را نشان داده است، مثلاً همه میدانند که
اگر در آنجا چند ساعت برق قطع شود یا پلیس نباشد چه فاجعهای اتفاق میافتد.
نظم جوامع غربی از ترس
پلیس و جریمۀ سنگین ایجاد شده نه به خاطر احساس تکلیف یا انسانیت
· آیا
جامعۀ بشری میتواند به این نقطه برسد که در اثر دقت در طراحی ساختارهای ضابطهمند
و در اثر شدتِ نظارتها و تشویقها و تنبیهها دیگر نیازی به اخلاق و ایمان و
ایثار نباشد؟ بعضیها به اشتباه فکر میکنند که جامعۀ غربی، جامعۀ چینی یا ژاپنی
و... جوامعی هستند که به این نقطه رسیدهاند، غافل از اینکه نظم و انضباطی که در
آن جوامع دیده میشود به خاطر ترس شدید مردم از پلیس، از قوانین بسیار سخت و جریمههای
سنگین به وجود آمده است نه به خاطر احساسِ تکلیفِ آنها و نه به خاطر فرهنگ و
انسانیتِ بالای آنها.
· به
عنوان مثال در این جوامع به ظاهر متمدن، جریمههای سنگین رانندگی موجب شده است کسی
جرات نکند کوچکترین تخلفی انجام دهد. یعنی اینطور نیست که در آنجا مردم به خاطر
احساس تکلیف یا به خاطر رضای خدا از چراغ قرمز عبور نکنند، بلکه به خاطر ترس از
جریمۀ سنگین این کار را میکنند.