· ما در عصری بهسر میبریم که دیگر دشمنان ما بهروش ضدّیت مستقیم با دین به میدان نمیآیند بلکه «با موضوعاتی مانند اخلاق، به جنگ با ایمان میآیند». دشمنان دین با ترفندهایی مثل اهمیت بالا دادن به اخلاق و ارائۀ ایمانهای ساختگی به مقابله با دین و ایمان میپردازند. چرا که متوجه شدهاند دیگر با ردّ دین و ضدّیت با آن نمیتوانند به اهداف خود برسند. مثلاً میگویند: «دین و ایمان چیز خوبی است ولی باید اخلاقمان خوب باشد و اخلاق خوب ملاک است.» با این ترفند بسیاری از مفاهیم اصلی و ارزشهای دینی را زیر سؤال میبرند.
· مثلاً آقای سروش که اخیراً گفته است: «وحی احساسات و تجربۀ شخصی پیامبر بوده است!» و در واقع ایمان و اسلام را بهکلی کنار گذاشته است، در دو سه سال آخر دولت هشتم، میگفت: «ما باید جامعه را به یک جامعۀ اخلاقی تبدیل کنیم!» برخی از روی تعجب میپرسیدند: «چه شده که ایشان به یاد اخلاق افتاده است و موضوع اخلاق اینقدر برای او اهمیت پیدا کرده است؟»
· اینکه یک جامعۀ اخلاقی داشته باشیم به ظاهر حرف خوبی بود ولی با این غرض بیان شده بود که برخی از ارزشهای والا و امور مهم جامعۀ اسلامی را به عنوان «کارها و رفتارهای غیراخلاقی» معرفی کنند تا بهراحتی بتوانند با آن برخورد نمایند. برای اینکه وقتی دیدند نمیتوانند با ایمان و مقدسات دینی بهطور مستقیم مبارزه کنند و نمیتوانند با وحی و نبوّت طرف شوند و نمیتوانند بگویند که باید جامعه را به سمت یک جامعۀ غیرمعنوی و لائیک سوق دهیم، فهمیدیند که بهترین ترفندشان این است که از حربۀ اخلاق استفاده نمایند و با حربۀ اخلاق به رویارویی دین بروند.