مسلمانی یک اسم نیست که یک کسی برای خودش انتخاب بکند بگوید ما این اسم
را انتخاب کردیم، مسلمانی مثل ازدواج نیست که بگوییم که بله ما همسرمان را ایشان
انتخاب کردیم و انشاءالله به پای هم پیر بشوید و تمام شد، دیدید ازدواج دو مرحله
دارد؟ یک مرحلۀ نامزدی است یا مثلاً دوران عقد بگوییم، بعد هم یک مرحلۀ زندگی
مشترک آغاز میشود. این آقای اسلام ماشاءالله هزار ماشاءالله، چشمهایم زیر پایش
یکوقت چشم نزنم مراحلش یکی دوتا نیست، یعنی اگر شما چند تا مرحله آمده باشید جلو،
خب حالا ببینیم مرحلۀ بعدی هم میتوانیم برویم جلو یا نه، هر چی دقّت میکنید میبینید
مراحل پذیرش دین خیلی زیاد میشود.
من خیلی تعجّب میکنم توی جامعۀ ما خیلیها از بچّهمذهبیها انتظار
زیادی دارند؛ اِ! آقا! تو که مذهبی هستی. آقا! این چند درجه مذهبی است؟ چند مرحله
را پذیرفته؟ مرحلۀ بعدی را هم پذیرفته یا نه؟
ما الان در
زمانی هستیم که دیگر مؤمن و مسلمان بودن هنر نیست، معنوی بودن هنر نیست، آقا! در
کدام مرحله هستی، حالا مهم هم نیست هر کی در هر مرحلهای باشد، آنهایی که در این
مسابقه در مراحل جلوتر میبازند، خیلی مسئلۀ عادی است. جامعۀ ما الان باید واکسینه
بشود و اگر دیدیم که یک کسانی مذهبی بودند و از یک جایی به بعد بریدند خب اتّفاقی
برایمان نیافتد، خیلی محکم بنشینیم بگوییم خب طبیعی است، این چیز زیاد نادری
نیست.
همۀ ما اینجوری هستیم، من در مرحلهای که هستم کلنجارهایی دارم، حضرت
امام در مرحلۀ خودشان با خودشان کلنجارهایی دارند، امام صادق(ع) وقتش را میگرفتند
میفرمود آقا! وقت من را نگیرید «انّی ظنینٌ علی نفسی»، من درگیری دارم، باید به
خودم برسم، بپردازم. حالا بعضیها این مراحل را تندتند پشت سر میگذارند، به سرعت
پشت سر میگذارند، بعضیها استحکام دارند در هر مرحلهای هستند عقبنشینی ندارند،
کُند جلو میروند امّا عقبنشینی ندارند، بعضیها دچار سقوط هم میشوند متأسّفانه.