استاد پناهیان / یادداشتهایی از سخنان استاد پناهیان و ...

گزیده ی از سخنرانیهای استاد حوزه و دانشگاه حجت الاسلام والمسلمین علیرضا پناهیان (صوتی ، تصویری، نوشتاری) Panahian

استاد پناهیان / یادداشتهایی از سخنان استاد پناهیان و ...

گزیده ی از سخنرانیهای استاد حوزه و دانشگاه حجت الاسلام والمسلمین علیرضا پناهیان (صوتی ، تصویری، نوشتاری) Panahian

موسسه بیان معنوی

درباره وبلاگ

استاد پناهیان / یادداشتهایی از سخنان استاد پناهیان و ...

اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها

رَّبِّ أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَل لِّی مِن لَّدُنکَ سُلْطَانًا نَّصِیرًا / پروردگارا مرا در هرکار صادقانه واردکن وصادقانه خارج نما وازسوی خود سلطان ویاوری برای ماقرار ده.
رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَیَسِّرْ لِی أَمْرِی وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِی یَفْقَهُوا قَوْلِی / پروردگارا سینه ی مرا گشاده دار و کار مرا بر من آسان گردان و گره از زبانم بگشای تا سخنان مرا بفهمند.
-------------------------------------------
به امیدآنکه مقدمه سازان ظهورحضرتش باشیم
-------------------------------------------
لطفا در معرفی این وبلاگ به دوستان همت کنید.
شهید علمدار :
برای بهترین دوستانتان آرزوی شهادت کنید.
----------------------------------------------
لطفا با وضو معارف اهل بیت را مرور کنید.
-------------------------------------------

طبقه بندی موضوعی

آخرین نظرات

آخرین مطالب

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اخلاق» ثبت شده است

اخلاق برای تو بندۀ من، فضای تمرینی است برای عبودیت. برای اطاعت فرمان‌های نابه‌هنگام من. هِی بعضی‌ها به من می‌گویند تو چرا هِی چپ می‌روی راست، گیر می‌دهی به ولایت؟ گفتم بابا! ولایت همان اطاعت از خداست، منتها اطاعت در یک سری دستورات روتین می‌شود همین اطاعت. همچین که دستور نابه‌هنگام می‌دهد که عکس‌العمل ما را ببیند، این اسمش می‌شود ولایت. آنجا بهش می‌گویند ولایت. حالا دست امام زمان باشد یا دست خودِ خدا باشد، فرق نمی‌کند. که حالا این هم حتماً تفاوتش را می‌دانید ، فرمان‌های روتین و ثابت پذیرشش سهل‌تر است، از فرمان‌هایی که یک دفعه‌ای بخواهد آدم را تغییر بدهد. سر چهارراه ایستادی پشت چراغ قرمز، راحت چراغ قرمز را تحمّل می‌کنی. یک دفعه‌ای افسر می‌آید می‌گوید هنوز صبر کنید، سبز شده بایستید. یک دفعه‌ای ناراحت می‌شوی.این سخت‌تر است تحمّلش، این یعنی ولایت. آقا! دستور افسر با چراغ قرمز فرق نمی‌کند، حتی در تمام کتاب‌های قوانین راهنمایی رانندگی گفتند که این مهمتر از چراغ قرمز است، تو نمی‌توانی بگویی برو کنار آقا! چراغ سبز شد، مثل اینکه افسر هستی خودت نمی‌فهمی ها! چه خبر است. می‌گوید ببین! افسر هستم، تو اولاً بیا گواهینامه‌ات را بده من یک منگنه کنم؛ در گواهینامه نوشته فرمان من مهمتر از چراغ قرمز است. این چراغ قرمز وقتی است که من نیستم، یا وقتی من نمی‌خواهم دستوری بدهم. می‌گویم باشد، من اینجا ایستادم ولی همین را اجرا کنید.ولایت یعنی آن دستور مافوق چراغ قرمز و سبز. حالا چه خدا مستقیم بگوید، که به ابلیس گفت سرنگون شد، چه پیغمبر خدا بگوید چه ائمۀ هدی(ع)، چه هر کس دیگری که بر انسان ولایت دارد، مثل پدر و مادر. و تا هم می‌گویی ولایت این می‌گوید این می‌خواهد برساند به ولایت‌فقیه. نه به قرآن قسم! . پدر و مادر تو دستور نابه‌هنگام بی‌ربط صادر کنند، گوش نکنی در آن بخش واجب، هیچی! دینت بر هواست. مامانت می‌گوید من راضی نیستم، رفتی. بابایت می‌گوید راضی نیستم، نمازت اصلاً قبول نمی‌شود. حالا مامانت، بابایت، چقدر آدم دین‌داری هستند، دین‌دار نیستند، جاهل هستند، عالم هستند، هر چی هستند. یک نوعی ولایت دارند ، درصدی از ولایت. هر درصدی از ولایت هرکی دارد، همین کار را می‌کند دیگر.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۵ خرداد ۹۱ ، ۰۹:۳۸
محمد رئوفی

ما جزئیاتی که رعایت می‌کنیم جزئیات متناسب با نیازِ خاص خودمان نیست، مثلاً یک وقتی هست یک استاد عارفی می‌آید به شما می‌گوید ببین شما فلان کار را درست کن همۀ اوضاعت درست می‌شود، گیرت آنجاست  ،  یا به یک کسی دیگر می‌گوید که ببین شما این چهار تا را باید مواظب باشی، شما مواظب چهار تای دیگر هستی که برایت آسان است، مواظب این چهار تا باش که برایت سخت است، از زیر اینها در نرو!

آدم استاد خصوصی داشته باشد که به آدم سفارش ویژه بدهد و به جزئیات خاصی انسان را متوجه بکند، بله آنجاست که جزئیات دیگر این آسیب را ندارند، ولی چون معمولاً ما آن جزئیاتی را رعایت می‌کنیم که مطابق هوای نفس‌مان هست یا حداقل مخالفش نیست یا فوقش مخالفت جدّی با هوای نفسِ ما ندارد می‌بینید در کنارِ آن جزئیات هوای نفس‌مان هم فعال است.خطرِ مال خود کردن آن جزئیات رفتاری صحیح توسط نفس هم که باقی است، نفس انسان می‌آید همان رفتارهای جزئی صحیح را هم مال خود می‌کند.

آدم شدن یعنی از سطح به عمق رفتن، آدم شدن یعنی یک مسیر بی‌نهایت را در مقابل رو دیدن، آدم شدن یعنی ببینید اینها را یکی یکی آدم هی بهش توجه کند، آدم شدن یعنی ظرفیت پیدا کردن برای ملاقات خداوند متعال، تناسب روحی پیدا کردن با خداوند متعال تا این اشتیاق حتّی به ملاقات پدید بیاید.

امّا حُسن جزئیات چیست؟ حُسنش هم بگویم خیلی از اوقات هست آدم در کلّیات می‌ماند نمی‌فهمد که این کلّیات را چقدر دارد رعایت می‌کند، وقتی فهرستی از جزئیات بهش بدهند و ببیند که اِ این هیچ وقت نمی‌تواند این یک دانه کار جزئی را درست بکند می‌فهمد که چه گیر کلان و کلّی در وجودش هست، این هم حُسنش، اول آسیبش را عرض کردیم این هم حُسنش.

آقا تو این را چرا نمی‌توانی درست بکنی؟ چرا وقتی تنها هستی عبادتت با وقتی که در جمع هستی فرق می‌کند؟ همین یک دانه را درستش کن، تازه در تنهایی بهتر باشد، ضمن اینکه آن حرف قبلی‌مان را پس نگرفتیم ها، این را درست کردی فکر نکن کارَت درست است، ممکن است اتفاقاً این را تو راحت می‌توانستی درست بکنی.

معمولاً ما بعضی از جزئیات را رعایت می‌کنیم و معمولاً جزئیاتی را رعایت می‌کنیم که متناسب روح‌مان هست، باهاش آدم نمی‌شویم، یک جوری مدیریت می‌کنیم، جزئیاتی از دین را رعایت کنیم که قطعاً آدم نشویم، این را کاملاً هوشمندانه تعقیب می‌کنیم ، ما بلد هستیم چه کار کنیم خودمان می‌فهمیم.

چرا باید به جزئیات پرداخت؟ چون گاهی از اوقات نمی‌دانیم واقعاً آن کلّیاتی که ذکر شده در ما تحقق پیدا کرده یا نه؟ ما سر جزئیات باید مچ خودمان را بگیریم. مثل آقای بهجت، حاج آقا فخر، خوبان، می‌گفتند رعایت کردن در، اخلاق، عرفان در رعایت جزئیات است، مثلاً از خوبان یک چیزهایی نقل می‌کنند آدم واقعاً تعجب می‌کند.

می‌گویند مثلاً آن آقا از کوه خضر که مدّتی آنجا اقامت کرده بوده آمده بوده به سمت منزل، ساکش را بر می‌دارد حوله‌اش را در می‌آورد می‌خواهد صورتش را خشک کند می‌گویند همان‌جوری ماند، می‌گویند چه شده؟ می‌گویند یک مورچه مثلاً آنجا در این رفته در ساک ما، وسایل ما، هیچی بر می‌دارد این همه راه می‌برد این مورچه را برساند سر جایش برگردد، حالا کوه خضر کجا، وسط شهر قم کجا، به خاطر همان یک دانه مورچه.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ خرداد ۹۱ ، ۱۲:۰۰
محمد رئوفی