چرا اینقدر دستگاههای فرهنگی کشور ما از زمانه عقب هستند؟
در آیین یادوراۀ شهدا در دانشگاه الزهرا(س)
باید برای عقبماندگی از شهدایی که جلوتر از زمان بودند تأسف بخوریم، نه برای عقبماندن در استفادۀ بیبند و بار از ابزار اینترنتی/ عقبماندگی از ابزار قابل جبران است، ولی عقبماندگی از زمان خیلی زشت و قبیح است
پناهیان: آیا ما نباید برای کلیۀ نهادهای فرهنگی کشور تاسف بخوریم که چرا دستگاههای رسمی فرهنگی کشور ما اینقدر از شهدا عقبتر هستند؟! به عنوان مثال، شما چند تا فیلم در سینماهای کشور ما در دفاع از مظلومینی که در سوریه سر بریده شدهاند دیدهاید؟! با اینکه چند سال از ماجرای سوریه میگذرد. چرا عناصر فرهنگی ما اینقدر عقب هستند؟ چرا برای اینکه ندای مظلومیت مظلومان منطقه را به گوش عالم برسانند، کاری انجام نمیدهند؟! چرا برای هفتاد نفر- هفتاد نفر-هایی که روزانه از شیعیان و مسلمانان مظلوم در عراق کشته میشوند، کاری انجام نمیدهند؟!
چرا اینقدر دستگاههای فرهنگی کشور ما از زمانه عقب هستند؟ آنوقت یک شخصیت فرهنگی در کشور ما باید به خاطر عقب ماندن از وایبر و واتسآپ تاسف بخورد؟ فکر و اندیشه و احساسِ بسیاری از عناصر فرهنگی کشور ما سالها از زمان عقب است، نه اینکه فقط از شهدا عقب باشند! از بابت این مسأله تاسف نمیخورند، ولی به خاطر عقب ماندن از ابزار اینترنتی تاسف میخورند! وقتی مسئولین فرهنگی کشور اینطوری فکر میکنند آیا دیگر میشود امیدی به این دستگاههای فرهنگی داشت؟!
هنرمندی که در خدمت مظلومان منطقه فیلم نسازد، از زمان خودش عقبتر است. شما بروید فیلمهای امسال که مورد حمایت نهادهای فرهنگی بوده است را نگاه کنید، ببینید چقدر همراه با نیاز زمانۀ ما و مهمترین مسائل زمانۀ ما بوده است؟! چقدر به مهمترین مسائل پرداختهاند؟ نهادهای رسمی نباید تا این حد از شهدا جا بمانند.
در ادامه فرازهایی از این سخنرانی را میخوانید:
«مسابقه» بهترین تصویر از زندگی و بندگی است
بهترین تفسیر و تصویر از زندگی این است که زندگی را یک مسابقه بدانیم، مسابقه ای برای خوب بودن نه مسابقه ای برای خوب بردن. بندگی هم یک مسابقه است. نباید به بندگی نگاه سردی داشته باشیم. خداوند در قرآن کریم، فلسفۀ خلقت ما را امتحان برمیشمارد و میفرماید دلیل امتحان این است که ببینیم کدامیک از شما بهتر هستید؟ «الَّذی خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیاةَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً»(ملک/2) خدا از ما امتحان نمیگیرد که ببیند چه کسی بهشتی میشود و چه کسی جهنمی میشود، بلکه امتحان میگیرد تا ببیند چه کسی بهتر عمل میکند و این یک مسابقه است و خیلی زیباتر است.
اگر بگوییم که «خداوند از ما امتحان میگیرد تا معلوم شود آیا ما آدمهای خوبی میشویم یا آدمهای بدی میشویم؟» این خیلی استرسزا خواهد بود. معمولاً از پدر و مادرها میپرسند: «فرزند شما که الان بزرگ شده، در چه رشتۀ دانشگاهی قبول شده است؟ در کدام تخصص موفق شده است؟ چه شغلی انتخاب کرده است؟» هیچوقت اینطور نمیپرسیم که: «بچۀ شما مهندس شد یا معتاد؟! دزد شد یا دکتر؟!» خدا هم از ما امتحان نمیگیرد تا ببیند ما جهنمی میشویم یا بهشتی! یا ببیند آیا آدمهای خوبی میشویم یا آدمهای بدی میشویم. خداوند متعال فرموده است که من از شما امتحان میگیرم تا ببینم چه کسی بهتر عمل میکند.
نگاه شهدا به کسانی که اهل جبهه نبودند، نگاه دلسوزانه به یک جامانده از مسابقه بود
در قرآن کریم به تعابیر دیگری هم موضوع مسابقه به میان آمده است. مثلاً میفرماید: «در کارهای خوب از یکدیگر سبقت بگیرید؛ فَاسْتَبِقُوا الْخَیْرات»(بقره/148و مائده/48) مومنان باید با هم مسابقه بگذارند برای اینکه ببینند چه کسی میتواند بهتر عمل کند. خوبی مسابقه به این است که اگر کسی در مسیر مسابقه جا بماند، اعدامش نمیکنند. البته اگر کسی از فضای آزادی که برای مسابقه هست سوء استفاده کند، بله او را مجازات میکنند. ولی شرکت در مسابقه و بردن مسابقه کاری است که آدمهای بیهمت انجام نمیدهند.
بهترین نگاه را در این زمینه شهدا داشتند. شهدا وقتی میدیدند یک عدهای به جبهه نمیآیند، میگفتند: «خُب، اینها در مسابقه جاماندند» تحت تأثیر بیهمتها قرار نمیگرفتند و به خط میزدند. در این فکر بودند که مسابقه را ببرند و لذا خودشان را با بازندهها و بازماندهها مقایسه نمیکردند و هیچگاه به بازندهها ناسزا نمیگفتند یا کینۀ آنها را به دل نمیگرفتند. رزمندگان ما روحیات خیلی جالبی داشتند و به دنبال برنده شدن در مسابقه بندگی و زندگی بودند، و واقعاً برد با آنها بود. حرفهایها وقتی مسابقه میدهند و برنده میشوند، با بازنده ها دست میدهند و به آنها خسته نباشید هم میگویند. شهدا هم در این مسابقه، دقیقاً همین برخوردها را داشتند. لذا در وصیتنامههایشان معمولاً از کسانی که جبهه نیامده بودند، عذرخواهی و طلب حلالیت هم میکردند. ببینید چقدر مهربان و زیبا برخورد میکردند!
این شهدایی که در دانشگاه مهمان شما هستند، بعد از شهادتشان هم برای دستگیری کردن از ما برگشتهاند. گویا آنها در عالم بالا هم که هستند، کاری جز این ندارند که به ما کمک کنند. شهدا برندههای این مسابقه هستند و برمیگردند به کسانی که بازنده هستند، دست میدهند و با آنها دلسوزانه برخورد میکنند. نهتنها با آنها بد برخورد نمیکنند بلکه دعا میکنند که در فرصت و مرتبۀ بعدی، موفق شوند.
زندگی خانوادگی هم وقتی زیبا میشود که زوجین برای بهتر بودن با هم مسابقه بگذارند
بندگی یک مسابقه است. در قرآن تعبیر دیگری هست که میفرماید: «سرعت بگیرید به سوی مغفرت پروردگار؛ سارِعُوا إِلى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُم»(آلعمران/133) و سرعت هم چیزی از جنس مسابقه است. اگر زندگی محل بندگی است، پس تفسیر حقیقی زندگی این میشود که زندگی مسابقه است؛ مسابقه برای اینکه معلوم شود چه کسی بهتر عمل میکند؟
در زندگی خانوادگی هم که زن و مرد در کنار هم قرار میگیرند باز هم یک مسابقه است برای اینکه معلوم شود چه کسی بهتر عمل میکند. یقیناً اگر زن و مرد برای بهتر بودن با هم مسابقه نگذارند، مشکلاتی پیش میآید که در اغلب موارد قابل برطرف کردن نیست و باید با تحمل زندگی را سپری کرد. ولی اگر هر دو مسابقه بگذارند که چه کسی بهتر عمل میکند، این زندگی خیلی زیبا خواهد شد. در این صورت اگر همسرش به او بدی کرد، او بهجای تلافی کردن، به او خوبی میکند، تا در این مسابقه یک امتیاز جلو بیفتد.
باور کنیم که شهدا جلوتر از همه و جلوتر از زمان ما هستند
نگاه مسابقهای داشتن به «زندگی» و «بندگی» نگاه بسیار جذابی است. شهدا این مسابقه را بردهاند و جالب این است که جایزهاش را هم به مردم خودشان تقدیم میکنند. حتماً دیدهاید که وقتی ورزشکارها برنده میشوند و در اوج قلۀ قهرمانی قرار میگیرند مدال طلای خود را به همۀ ملت، یا به خانواده یا مثلاً به مادر خود تقدیم میکنند. این روحیهای است که شهدا عالیترین درجۀ آن را داشتند. شهدا بلافاصله از دیگران دستگیری و شفاعت میکنند. واقعاً این را باور کنیم که شهدا جلوتر از همه هستند. باور کنیم که شهدا خوشفهمتر و تیزتر از بقیه بودند، و سرعت انتقال و سرعت عملشان بالا بود. به سرعت عکسالعمل نشان دادند. در دوران دفاع مقدس اگر کسی خیلی دست دست میکرد خدا او را نمیپذیرفت. لذا یکی از ویژگیهای مهم شهدا این است که «سرعت شهدا بالا بود» و به همین خاطر بود که توانستند در مسابقه برنده شوند. شهدا از زمان ما خیلی جلوتر بودند.
باید برای عقبماندگی از شهدایی که جلوتر از زمان بودند تأسف بخوریم، نه برای عقبماندن در استفادۀ بیبند و بار از ابزار اینترنتی
الان شما وقتی وصیتنامههای شهدا را میخوانید، میبیند که شهدا مفاهیمی را در وصیتنامههای خود گفتهاند که بسیاری از سیاسیون ما هنوز مانده است تا به آن مفاهیم برسند! شهدا از زمان جلوتر بودند و آینده را میدیدند. شهدا آثار باعظمت کار خودشان را میدیدند.
یکی از مسئولین فرهنگی کشور ما، گفتهاند: ما از نظر ابزار و تکنولوژی ارتباطی نسبت به جهان، بیست سال عقب هستیم! ای کاش ایشان میگفتند که دستگاههای فرهنگی نسبت به شهدا، چند سال عقبتر هستند. ای کاش ایشان بهجای اینکه غصه بخورند که ما از نظر وایبر و واتسآپ، بیست سال عقب هستیم، غصۀ این را میخوردند که ما از شهدای خودمان دویستسال - بلکه بیشتر- عقب هستیم!
الان شهدا دارند کار خودشان را انجام میدهند. شاگردان همین شهدا خطر بزرگترین کودتا و درگیری خونین در یک کشور در چندقدمی کشور ما را از یک ملت برطرف کردند. و همین شهدای ما شاگردانی تربیت کردند که این شاگردان توانستند مقابل ارادۀ کشورهای استکباری تمام قد بایستند. امروز کسانی که در خط مقدم مقاومت در مقابل تروریستهای تکفیری مقاومت میکنند؛ شاگردان همین شهدا هستند. شهدا آنقدر جلو هستند، شاگردانی را تربیت کردهاند که دارند جلوتر از زمان و عصر ما اقدام میکنند.
آیا ما نباید برای کلیۀ نهادهای فرهنگی کشور تاسف بخوریم که چرا دستگاههای رسمی فرهنگی کشور ما اینقدر از شهدا عقبتر هستند؟! به عنوان مثال، شما چند تا فیلم در سینماهای کشور ما در دفاع از مظلومینی که در سوریه سر بریده شدهاند، دیدهاید؟! با اینکه چند سال از ماجرای سوریه میگذرد. چرا عناصر فرهنگی ما اینقدر عقب هستند؟ چرا برای اینکه ندای مظلومیت مظلومان منطقه را به گوش عالم برسانند، کاری انجام نمیدهند؟! چرا برای هفتاد نفر- هفتاد نفر-هایی که روزانه از شیعیان و مسلمانان مظلوم در عراق کشته میشوند، کاری انجام نمیدهند؟!
چرا اینقدر دستگاههای فرهنگی کشور ما از زمانه عقب هستند؟ آنوقت یک شخصیت فرهنگی در کشور ما باید به خاطر عقب ماندن از وایبر و واتسآپ تاسف بخورد؟ فکر و اندیشه و احساسِ بسیاری از عناصر فرهنگی کشور ما سالها از زمان عقب است، نه اینکه فقط از شهدا عقب باشند! از بابت این مسأله تاسف نمیخورند، ولی به خاطر عقب ماندن در استفادۀ بیبند و بار از ابزار اینترنتی تاسف میخورند! وقتی مسئولین فرهنگی کشور اینطوری فکر میکنند آیا دیگر میشود امیدی به این دستگاههای فرهنگی داشت؟!
عقبماندگی از ابزار قابل جبران است، ولی عقبماندگی از زمان خیلی زشت و قبیح است
البته ما انتظار نداریم که به شهدا برسیم و از شهدا عقب نمانیم، شهدا خیلی جلوتر از زمان هستند و جلوتر از ما عمل کردهاند و جلوتر از ما را دیدهاند، آثار وجودی آنها مرزها را درنوَردیده است؛ ولی ما هنوز در لاک خودخواهیهای خودمان هستیم! لازم نیست ما به شهدا برسیم، حداقل از زمان عقب نمانیم! از قدرتی که این شهدا در منطقه برای مظلومان ایجاد کردهاند عقب نمانیم. عقبماندگی از ابزار قابل جبران است، ولی عقبماندگی از زمان خیلی زشت و قبیح است.
آیا دانشجویان نباید از مسئولین فرهنگی گزارش کار بخواهند که «برای مردم مظلوم منطقه چهکار کردهاید؟»/ما میتوانیم پژواک فریاد مظلومان منطقه باشیم /هنرمندی که در خدمت مظلومان منطقه فیلم نسازد، از زمان خودش عقبتر است
از شما دانشجویان محترم میپرسم: آیا مظلومینی که در این منطقه دارند قتل عام میشوند، انسان نیستند؟! چرا هنرمندان ما نباید برای اینها دلسوزی کنند؟ آیا شما نباید از صدا و سیما، از سازمان تبلیغات، از وزارت ارشاد و از مسئولین فرهنگی گزارش کار بخواهید که شما برای این مردم مظلوم چهکار کردهاید؟
خیلی از جوانها هستند که دوست دارند بروند و در خط مقدم مقاومت علیه تروریستهای تکفیری بجنگند؛ یا بروند از حرم حضرت زینب(س) دفاع کنند. این جوانهای ما نبض زمان را در اختیار دارند و تپش قلبشان دارد آنها را همراه زمان هدایت میکند و میخواهند از زمان عقب نمانند. البته ما به دلایل مختلف و محدودیتهایی که وجود دارد نمیتوانیم این کار را انجام دهیم و نمیتوانیم برویم از حرم حضرت زینب(س) یا از سامرا دفاع کنیم، ولی میتوانیم پژواک فریاد مظلومان منطقه باشیم.
هنرمندی که در خدمت مظلومان منطقه فیلم نسازد، از زمان خودش عقبتر است. شما بروید فیلمهای امسال که مورد حمایت نهادهای فرهنگی بوده است را نگاه کنید، ببینید چقدر همراه با نیاز زمانۀ ما و مهمترین مسائل زمانۀ ما بوده است؟! چقدر به مهمترین مسائل پرداختهاند؟ نهادهای رسمی نباید تا این حد از شهدا جا بمانند.
زنده نگهداشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست
انگار خداوند روی زمین، همین شهدا، مقام معظم رهبری و شما مردم خوب را دارد؛ مردم خوبی که دلبستۀ شهدا هستند و شهدا را تنها نمیگذارند و آنها را در میان محیطهای دانشگاهی خودشان مهمان میکنند. کسانی که به شهدا خدمت میکنند، بهروز هستند.
من به شما دانشجویان تبریک میگویم. و علت تبریک خودم را این کلام مقام معظم رهبری قرار میدهم که فرمود: «امروز زنده نگهداشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست.» این یک سخن تبلیغاتی نیست، یک سخن حقیقی است و خیلی معنا پشت سرش است. کسانی که سعی میکنند با شهدا همراه باشند، اینها به شهدا ملحق میشوند. ظاهر را نگاه نکنید. ممکن است انسان در ظاهر احساس نکند که اتفاقی افتاده است. ولی هر کسی قدمی برای شهدا بردارد خودش را با امر باعظمت شهادت همراه کرده است.
وقتی میگوییم شهدا در این مسابقه بردند و سرعت گرفتند، نمونۀ بارز آن در کربلا، حضرت علی اکبر(ع) بود. حضرت علی اکبر(ع) کسی بود که در میان بنیهاشم برای شهادت از همه سبقت گرفت. روز عاشورا تا وقتی اصحاب زنده بودند، نمیگذاشتند یک نفر از بنیهاشم به میدان برود. اما وقتی نوبت بنیهاشم رسید، علی اکبر(ع) بیدرنگ پیش پدر رفت و اجازۀ میدان خواست و پدر هم بیدرنگ به او اجازه داد.
خلاصه پیامکی این سخنرانی را از اینجا مشاهده کنید.