اهل اشاره که شدیم، دیگر ذکر گفتن سنگ ها را هم خواهیم شنید.
استاد پناهیان :
اهل اشاره که شدیم، دیگر ذکر گفتن سنگ ها را هم خواهیم شنید.
خصوصیات نصیحت پذیری
بهره مندی از نصایح دیگران و آنچه دلسوزان ما در طول زندگی آموخته اند، کمک بزرگی برای استفاده بهتر از فرصت کوتاه عمر ، خطا و اشتباه کمتر و دستیابی بهتر به خیرات و برکات زندگی است. به طوریکه امیرالمومنین علی (ع) در این باره میفرمایند : "من قبل النصیحه امن من الفضیحه" هرکس نصیحت پذیر باشد از رسوایی در امان خواهد بود.
نصیحت پذیری با تندی
حضرت علی (ع) در فرازی از نامه 31 خود بیان میدارند که : "ولاتکونن ممن لاتنفعه العظه الا اذا بالغت فی ایلامه" از کسانی نباش که پند دادن به آنها سود نرساند مگر هنگامی که به آزدرن و رنجاندنشان بکوشی. به عبارت جزو کسانی نباشید که نصیحت را جز از راه شماتت و با تشر نمیپذیرند.
شاید افرادی که دارای این تیپ شخصیتی هستند را دز رندگی خود دیده باشید. کسی که به او نصیحتی میشود اما در او اثر ندارد، بار دوم به او گفته میشود، باز در او اثر ندارد، حتی چند بار به او گفته میشود اما او نمیپذیرد. اما وقت یکه با شماتت و با سرزنش و یا احیانا کتک نصیحت شود، کوتاه میآید و میپذیرد. حضرت میفرماید جزو این تیپ افراد نباشید که موعظه در او اثر ندارد مگر اینکه درد موعظه به او تزریق شود.
خصوصیات نصیحت پذیری عاقل
حالا بیاییم ببینیم آدم خوب چگونه است ؟ او از چه راهی نصیحت میپذیرد؟
1- نصیحت پذیری با اشاره
حضرت امیر در غرر الحکم حدیثی دارند که خیلی با این فراز نامه 31 متناسب است . میفرمایند: عقوبه العاقل التلویح و عقوبه الجاهل التصریح – عاقل با اشاره تنبیه میشود، جاهل با تصریح.
نه تنها عاقل با اشاره حرف و نصیحت تو را میپذیرد،بلکه این اشاره تو از صد چوب برای او بدتر است. او با آن اشاره فقط نصیحت نمیشود، تنبیه هم میشود. اما برای تنببیه جاهل بای تصریح کنی ، باید کار بد او را به رویش بیاروی. مثلا به او بگویی : چرا این کار را نکردی؟ خجالت نکشیدی؟.
از کنار هم قراردادن این دو روایت میفهمیم که ما دو جور تیپ شخصیتی در قبال نصیحت پذیری و در مسائل تربیتی داریم:
کسانی که اهل اشاره اند: یک اشاره برای اینکه او را از کار بدش آگاه کنی برایش کافی است.
کسانی که وقتی میخواهی آنها را موعظه کنی اولا باید تصریح کنی و ثانیا باید در نصیحت خود تا به سر حد سرزنش و حتی بیشتر هم مبالغه کنی.
2- نصیحت پذیری با آداب
اما در عبارت بعدی یک خصوصیته دیگر از شخصیت کسانی که با اشاره نصیحت میشوند را نیز بیان میکند. میفرماید: فان العاقل یتعظ بالاداب . عاقل کسی است که با آداب ، تربیت و موعظه میشود.
خصوصیات ادب
· برنامه است: ادب ، یعنی یک برنامه رفتاری مشخصی که شخص برای خودش در نظر میگیرد. این برنامه اگر با مقتضیات و مصالح اجتماعی هماهنگ باشد، ادب اجتماعی نام دارد. اگر این برنامه با مصالح شخصی و فردی او هماهنگ باشد ادب فردی نام دارد.
· مستمر است :ادب ، برنامه ای است که اجرای آن نیاز به استمرار دارد. گاهی اوقات و از سر دلبخواهی کار خوب کردن، این ادب نیست. آن برنامه به صورت یک جریان مستمر در زندگی او جریان دارد.
· مطابق هوای نفس نیست : برنامه جلوی هوای نفس را میگیرد. چرا که نفس اهل تفریح و تنوع است، اهل حال و حول است، اما برنامه آدم را محدود میکند، مقید میکند. حال نفس آدم را میگیرد. در لحظهای که نفس تو میخواهد مطابق میلش برخورد کند ، سرو کله برنامه پیدا میشود که آقا ! مثلا طبق برنامه ای که ریخته ای الان وقت نماز است. تو برنامه داشتی نماز اول وقتت ترک نشود.
البته ممکن است کسی بگوید که مگر خارج از برنامه نمیشود مخالفت با نفس کرد؟ در جواب باید بگوییم چرا میشود. اما آن مخالفت با نفس ، ادب نیست ، چرا که ادب برنامه است.
· معنای ادب : ادب عبارت است از برنامه ای مستمر برای مخالفت با هوای نفس.
موعظه با ادب
حضرت در این فراز میفرماید عاقل با آداب موعظه میشود. عاقل ،کسی است که سعی میکند مقید به آداب باشد، خودش را با برنامه مستمر تربیت میکند. واعظا لنفسه – است . خودش خودش را نصیحت میکند تا میخواهد دست از پا خطا کند ، برنامه اش به او میگوید که آقا ! تو این کار را نباید بکنی.
مثلا یک سال برای خودش برنامه ریزی کرده است که فحش ندهد، این فردی که با ادب خودش را نصیحت میکند، تا عصبانی میشود یاد برنامه اش میافتد. برنامه اش به او میگوید که حواست باشد! قرار است فحش ندهی !
بنابراین افرادی که شخصیتشان در مقابل کسانی است که با تشر نصیحت میشوند دو خصوصیت دارند:
1. در مقابل نصیحت دیگران ، با یک اشاره ،نصیحت را میپذیرند.
2. حتی بالاتر از خصوصیت قبلی ، خودشان واعظ و نصیحت کننده خودشان هستند، و خود را با برنامه مستمر مخالفت با نفس یا همان آداب، نصیحت میکنند.
والبهائم لاتتعظ الا بالضرب –چهار پایان ، با چوب موعظه میشوند.
حضرت میفرماید کسی که با تشر و با چوب و کتک موعظه میشود، مثل چهارپایان است. چهارپایان هستند که اگر راه را اشتباه بروند فقط باید او را زد تا راهش را درست کند. و الا آدم با اشاره تربیت میشود. با آداب تربیت میشود و ما باید به سمتی برویم که با اشاره تربیت شویم. این یک ارزش انسانس است که کسی با اشاره تربیت شود.
ریشه یابی شخصیت افرادی که فقط با تندی نصیحت میپذیرند:
اما چرا فرد به جایی میرسد که فقط با تش رو کتک موعظه میپذیرد؟ چه عواملی در شکل گیری شخصیت این فرد موثر است؟
1. تربیت خانوادگی : اگر کسی در خانواده ای تربیت شده باشد که از بچگی با داد و فریاد و با مبالغه نصیحت شده است، این فرد به گونه ای بار میآید که تا با او تندی نشود، نصیحت نمیپذیرد.
هیچ وقت بچه های خود را این گونه تربیت نکنید. اگر بدون ملاحظه مراتب تذکر و نصیحت، از همان ابتدا سر بچه داد زدید، این بچه طوری بار میآید که دیگر تا داد و فریاد نشنود، تربیت نمیشود.
مربیان ، پدر و مادرها،حواسشان باشد، با مبالغه فرزندان را تربیت نکنید. این مبالغه شخصیت او را خراب میکند. برای تربیت بچهها، صبر کنید. حتی شاید لازم بشود یک مقداری هم هزینه کنید. و الا بچه طوری بار خواهد آمد که بزرگ هم که شد دیگر – لاتتعظ الا بالضرب – بدون کتک موعظه نمیپذیرد.
اگر کسی این جوری تربیت شده است، باید سعی کند لباس شخصیتی خود را بتکاند. اصولا خوب است انسان ، معایبی را که در اثر چنین عواملی در او بوجود آمده، از خود دور کند. این کار لازم است.
2. داستانها و فیلم ها: امروزه داستان ها ، فیلم ها و سریال ها اکثرا طوری هستند که فقط مصداق – البهائم لاتتعظ الا بالضرب – دیده میشود. در داستان ها و فیلم ها، فقط کسانی را نشان میدهند که موعظه نمیشوند مگر اینکه یک ضربه ای بخورند.
فقط بهائم را نشان میدهند. در همین سریال اخیر ، کسی را نشان دادند که بعداز اینکه در قبر گیر کرد، آدم شد. اصلا به مردم یاد میدهند که آدم شدن بعد از ضربه خوردن است.
اما چرا این اتفاق در غالب داستان ها و فیلم نامه ها میافتد؟ چون ملاک داستان ها و فیلم ها، فقط جلب توجه است. و اتفاقا برای جلب توجه ساده ترین و سطحی ترین راه که همان – نمایش حادثه – است را انتخاب میکنند. نشان میدهند که طرف تا سرش محکم به سنگ نخورد، آدم نمیشود. ملاک ه جلب توجه شد، دیگر با مبتذلترین و سطیحی ترین شکل ، تربیت به تصویر کشیده خواهد شد، و نیتجه این خواهد شد که موعظه پذیری را بخواهند نشان بدهند فقط کسی را نشان میدهند که تا ضربه نخورد، آدم نمیشود. آنی که با ضربه خوردن تربیت میشوند، بهائم اند.
دیگر به این نکته توجه ندارند که عاقل با اشاره تربیت میشود. لااقل، در داستان ها و فیلم هایمان ، آدم هم نشان بدهیم. یک نفر هم نشان بدهیم که ضربه نخورده آدم بشود، تربیت یک عاقل را هم داستان کنیم. فقط که نباید عبرت بگیریم. درس هم باید بگیریم. درس را باید از عاقل گرفت نه از بهائم . درس را باید از کسی بگیریم که شکست نخورده و ضربه نخورده آدم شده است. چون عاقل بوده و با اشاره آدم شده است. والبته این چنین داستان نوشتن ، استعداد فوق العاده ای هم میخواهد. کار هرکسی نیست.
ارزیابی معنوی عاقل : مومن اهل اشاره است
ارزش معنوی کسی که با اشاره ، ادب میشود چیست؟ آیا داشتن چنین شخصیتی از نظر معنوی ارزش است؟ اساسا رابطه خدا با بشر ، رابطه ای – اشاره ای – است . اساسا سبک دین ما چنین است ، و این یکی از مهمترین نکات تربیتی است. کسی که میخواهد در دین تربیت بشود باید اهل گرفتن اشاره باشد. هیچ چیز در دین – رو – و پیدا - نیست . خدا ، امام زمان (عجل الله فرجه) و ملائکه هیچ کدام جلو نمیآیند. خدا پشت پرده است. انسان باید اهل گرفتن – اشاره – باشد.
دین با ما اینگونه برخورد میکند. ما باید عادت کنیم و خود را اینگونه تربیت کنیم که اهل گرفتن اشاره باشیم. مراقب اشاره ها باید باشیم. نه فقط عقیده داشته باشیم که خدایی هست و ناظر است. نه ، ما باید خود را تربیت کنیم. مراقبه داشته باشیم. در روایت هست که هرکسی از دنیا میرود از خداوند سوال میکند که خدایا چرا بی خبر مرگ مرا رساندی؟
خداوند میفرماید: من سه بار به تو خبر دادم. بار اول آن موقعی بود که یکی از همسایگانتان فوت کرد، بار دوم وقتی بود که یکی از نزدیکانت فوت کرد، بار سوم هم یکی از رفقایت!
این است که آدم باید اهل اشاره باشد، نگوید مرگ این و آن به من چه ربطی دارد؟! اصلا دین اینجوری است. اهل اشاره بودن، یکی از تفاوت های اساسی یک فرد متدین و یک فرد غیرمتدین از لحاظ شخصیتی است.
خانواده های محترم ! بچه هایتان را با اشاره بار بیاورید تا چنین شخصیتی پیدا کنند و راحت تر دیندار شوند. اهل اشاره که شدیم، دیگر ذکر گفتن سنگ ها را هم خواهیم شنید.
چه کنیم تا اهل اشاره گرفتن باشیم ؟
قرآن خواندن : یکی برنامه یک ساله برای امسال داشته باشید که روزی پنجاه آیه قرآن یا یک سوره یاسین بخوانید. سعی کنید با آیات قرآن یک ورزش معنوی به روح خود بدهید. اشاره های قرآن را بگیرید. با این کار روح خود را آماده کنید تا اله اشاره گرفتن بشود، کسی که اشاره های قرآن را نمیگیرد، چگونه میخواهد اشاره های دیگر را بگیرد؟
اهل روضه اهل بیت بودن : روح را باید پاک کرد تا اهل گرفتن اشاره بشود. برای اینکه آدم اشاره بگیرد، باید دل نورانی داشته باشد و هیچ چیز مثل روضه دل انسانی را نورانی نمیکند.
با این حساب اگر بخواهیم به عنوان نیروی انسانی توفیق پیدا کنیم چه شرایطی دارد؟