یادداشت 268 : آغاز تزکیه
آغاز آزردگی روحی ما با دستورات الهی
معنا ندارد کسی که ورزش میکند تا ضربانش رفت بالا بنشیند؛ تازه ورزش از این به بعد شروع میشود حالا باید عرق بریزید آخ آخ دارم عرق میکنم حالا تو مگر فرزند مادر هستی؟ قدیمها میگفتند بچه ننه تو باید ورزش کنی باید یک کم عضلاتت حال بیاید بالاخره یک تکانی به خودت بده؛ نه نه نفسم دارد بشمارش بالا میرود؛ ای بابا حالا بعضیها اینجوری دین داری میکنند دستورات الهی را تا سختش میشود میگوید نه نه نه این چه دینی است؛ عزیز من پس اصلاً چرا تو دنیا آمدی؟ گوسفندان بر اساس طبیعت عمل میکنند.؛ اما غیر گوسفندان یعنی انسانها طبیعت را میشکافند؛ الآن طبیعت من خوشش نیامده؛ خب نیامده به جهنم میخواست خوشش بیاید؛ خوب مبارزه باهاش نکنی که درست نمیشود.
ما یک بار با بچهها داشتیم فوتبال بازی میکردیم من نمایش نامه اش را بازی میکردم وقت نماز شد میخواستیم بریم نماز بخوانیم بچهها گفتند حالا بازی مان را بکنیم من هم گفتم: خیلی دوست دارم بازی کنیم ولی بروم نماز بخوانم؛ گفتند آخه ما الان دوست نداریم نماز بخوانیم؛ میخواستیم عادت بود با هم میخواندیم؛ گفتم من هم دوست ندارم نماز بخوانم؛ ولی میروم میخوانم بلکه آدم شوم آدم هر کاری دوست دارد بکند آدم نمیشود در حکمت پینوکیو آمده بود که اگر بچهها هر وقت هر کاری دلشان بخواهد بکنند داخل آن پارکی یا باغی که بچهها را میبردند برای بازی کردن آخرش خر میشدند میگفت بیا بریم در این پارک هر جوری دلت میخواهد بازی کن بعد خر میشد؛ این یک حکمتی دیگر میفرماید: حکمت ممکن دست کافر یا مشرک هم باشد سخن حکمت آمیز: ما خوش مان از نماز نمیآید به بچه هایتان بگوید ما هم خسته ایم قیافه نگیری بری سر سجاده بگویی فرزندم تو هم بیا مثل ما عارف شو ببین ما چگونه عشق به خدا داریم بچه ات احساس میکنه اصلاً تو را درک نمیکند؛ تو روزی پنچ بار عشقت میزند بالا تو دیگر کی هستی میبیند خیلی فاصله است نمیشود آدم روزی پنچ بار عاشق خدا بشود یعنی عاشق خدا باشد اینجوری ما ها نمیتوانیم اینجوری باشیم؛ از سر راه بچهها برویم کنار بگویم ببین ما را نمیخواهد الگو کنید ببین ما هم مثل تو هستیم؛ اگر بچه پرسید پس چرا نماز میخوانی بگو : برای این که آدم شویم وقتی مخالفت با هوای نفس مان میکنیم به سوی آدمیت حرکت میکنیم.
ایمان چه جوری آدم را تزکیه میکند ایمان لازمه اش یک دستوراتی است بعد این دستورات آدم را مقید میکنند این مقیدات آدم را ناراحت میکنند بعد آدم تزکیه میشود صفای باطن پیدا میکند رشد پیدا میکند؛ بگذارید یک تشبیۀ به کار ببرم امیر المومنین علیه السلام مثل همیشه کم خوراکی میکردند یک نفر آمد گفت یا امیر المومنین شما با این کم خوردن چه جوری میجنگید؛ غذا که نمیخورید آب که نمیخورید؛ شما پس فردا سر میدان جنگ چه جوری میخواهید بجنگید یا پس فردا چه جوری میجنگید قدرت بازوی شما که هیچ کس حریفش نیست پس چرا خوراک نمیخورید یک کم بخورید جون بگیرید جون داشته باشید جان را از کجا پیدا میکنید حضرت فرمودند که درخت های که در بیابان هستید آب کمتری گیر شان میآید چوب شان محکمتر است من با کم خوراکی بدنم را محکم میکنم بعد از هزارو چهار صد سال اطبا میفرمایند همین جوری درست است.
خداقوت
دستتون درد نکنه
فایل صوتی بحث ولیجه رو که فرموده بودند در قم داشتند رو از کجا می تونم گیر بیارم؟
دلم می خواست تمامی سخنرانی هاشون رو در امسال گوش کنم. نمی دونین این رو کجا می شه یافت؟ همشون رو. سلسله وارها رو.همه رو..
ممنون