یادداشت 245 : خدا آناً داغونت میکنه
یک ذرّه، یک صدهزارم درصد، یک میلیاردم در دلت عُجب بیاید، خدا آناً داغونت میکند. هرکی میخواهی باشی باش. اصلاً و ابداً شوخی ندارد. مهمترین مراقبت اولیاء خدا از عجب است. بلافاصله بعد از عجب خطا میکنی، بلافاصله بعدش...، یک چیزهایی میشود، خطاهای فاحش. بعضیها میگویند در عرصۀ سیاست چرا بعضیها یک دفعهای یک خطاهای خیلی گُندهای میکنند. ما قاعدهاش را در کتابها خواندیم، حتماً یک جایی یک گوشهای دلش به عُجب رسیده.
من دارم به شما میگویم خدا رحم ندارد سرِ عُجب. آن رحم خدا برای بخشش گناههای دیگر است. داستانش را میدانید طرف همراه عیسیبن مریم میخواست برود، بعد رسیدند به آب، آمدند از آب رد بشوند، گفت آقا! من که نمیتوانم رد بشوم، گفت توکل کن به خدا رد میشوی؛ بگو خدا همه چیز دست اوست، رد میشوی. یک توکل عمیقی کرد، آمد با ایشان، آمد روی آب، مثل حضرت عیسیبن مریم. وسطهای آب گفت [ولی ما هم آمدیم ها!] شالاب افتاد تو آب. خدایا دارد میمیرد طرف، حالا رحم کن, بعداً میزنی؛ نه! ما سرِ این چیزها شوخی نداریم. یک ذرّه، فوری، اصلاً اثرش میآید. اگر خواستید یک چیزی را خیلی مراقبت بکنید، نفستان حال نیاید سرِ؟ عُجب. من کسی هستم ها! آقاجان! خلاصهاش کنم، خدا حاضر است گناه بکنی، با گناه سیاه بشوی، میفرماید بعد پاکش میکنم، ولی با عُجب حاضر نیست سیاه بشوی.