من به جای اینکه
بخواهم به شما بگویم خوب باشید، میخواهم بگویم که خودتان باشید، نه خوب باشید.
خودتان باشید یعنی چی؟ یعنی اینکه خیلی از آدمها دچار این مشکل هستند، دچار این
آفت هستند که به جای اینکه مثلا به دل خودشان نگاه بکنند، برای خوشحال کردن خودشان
یا جلوگیری از ناراحتیهای خودشان، اینقدر تحت تأثیر اطرافیان و جوّ و محیط قرار
دارند، بهشان به زندگیشان که نگاه بکنی، میبینی یک عمر زندگی کرده است به خاطر دل
دیگران، برای اینکه دیگران بهش چیز بدی نگویند، دیگران او را بپسندند، دیگران او
را تشویق بکنند.
آدمی که خودش است تحت
تأثیر حرفهای دیگران قرار نمیگیرد، وقتی که تحت تأثیر حرفهای دیگران قرار نگرفت
تازه میفهمد چی میخواهد، بعضیها اینقدر شدیداً تحت تأثیر دیگران هستند، هیچوقت
دلخواستههای خودشان را نمیتوانند دقیق درک بکنند، میدانید متولدین مثلاً فروردین،
اردیبهشت، خرداد، هر کدام از این متولدین هر ماهی از یک رنگی خوششان میآید؛ بعضیها
خیلی دیر متوجّه میشوند از چه رنگی خوششان میآید، برای اینکه خیلی شدیداً تحت
تأثیر تحسین دیگران هستند و تشویق دیگران که، اِ این لباس چقدر بِهت میآید و او
واقعاً فکر میکند این لباس دیگر برازندهی اوست.
همین که یک لباسی را
تن کسی ببینی، یا یک رنگی را یا یک روشی را و از بیرون یک اثر تبلیغاتی رویش داشته
باشد فکر میکند این رنگ برای او هم مناسب است، آدمهایی که خودشان نیستند، خیلی
سعی میکنند لذّت ببرند، ولی کمتر لذّت میبرند. مشکل دین با آدمها این است، آدمهایی
که یک کمی از دین خوششان نمیآید، اگر بروند در مطب معنوی آن آقای طبیب معنوی
اولین حرفی که خواهد زد به او این هستِش که تو خودت نیستی که به این نتیجه رسیدی
اگر خودت بودی به این نتیجه نمیرسیدی.