وقتی خدا نعمتی را به ما نمیدهد به خود بگوییم :
حتما به نفعمان نبوده،
و گرنه خداوند آن نعمت را از ما دریغ نمی کرد.
وقتی خدا نعمتی را به ما نمیدهد به خود بگوییم :
حتما به نفعمان نبوده،
و گرنه خداوند آن نعمت را از ما دریغ نمی کرد.
ما در این دنیا آمدیم فقط برای اینکه
تو صاحب خانه را به دل راه بده، او کم کم بقیه را از دلت بیرون میاندازد.
خدای من ! ... مقصودم در زندگی فقط تویی و نه هیچ کس ؛ و شب زنده داری و بی خوابیم فقط به عشق توست و نه هیچکس ؛ و روشنی چشمانم و آرامش دلم دیدار توست ؛ و منتهای آرزیم مقام وصل توست ...
(مناجات المریدین، بحار ، 91 ، ص 148)
«وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِّنَ الْخَوفْ»
نترس آقا !
اگر نترسی، کلّی از بلاها کاهش پیدا میکند.
دوم : استغفار عزیز من! بلا را کاهش میدهد- یک عرقخورِ چاقوکشِ دزدِ نمیدانم بیهمه چیز جنایتکار، میرود درِ خانۀ خدا چهجوری میرود؟ سرش را میاندازد پایین، اصلاً حرف نمیزند، میگوید: آقا! من چه بگویم؟ من چه بگویم؟ او چهجوری میرود، تو هم همینجوری برو پیش خدا، خدا خیلی بهت نگاه خواهد کرد.
از شما میخواهم از دو تا موضوع استغفار کنید. یک؛ از کلیّۀ گناهها و مکروهها و جاهایی که کم گذاشتی. خب حاجآقا! دیگر چیز دیگر باقی نمیماند. چرا دوتا چیز دیگر باقی میماند. دو؛ از همۀ کارهای خوبی که کردی. بگو خدایا! ببخش من را، ناچیز بود، بد نیّت بود، بینیّت بود، بیارزش بود. بابا! من این کار را کردم، من دست به دریا بزنم نجس میشود، من آن کار را کردم ارزشش میآید پایین دیگر. خدایا! نمازهای من را ببخش، خدایا! قرآن خواندنهایم را ببخش، مسجد رفتم ببخش. ببین من خیرت را میخواهم ها! ببین چه خواهد شد.
آغاز آزردگی روحی ما با دستورات الهی
ما در روایت این جوری میبینیم که میفرماید :
محبت علی بن ابیطالب یک حسنهای است که
کنارش هیچ سیئهای به آدم ضرر نمیزند.
شما عمل کنید به آنچه که میدانید
زبان بین الملل شهوت نیست ,
زبان قوی بین المللی فطرت است و فطرت حسینی آشکارترین و نافذترین بخش فطرت است که مرزها را روشن میکند.
عبادت دریچهای است به سوی هدف،
فقط سر عبادت ما نزدیکترین لحظه به هدف هستیم،
فقط سر عبادت ما از زواید دنیا خلاص میشویم، و به هدف نزدیک میشویم.