استاد پناهیان / یادداشتهایی از سخنان استاد پناهیان و ...

گزیده ی از سخنرانیهای استاد حوزه و دانشگاه حجت الاسلام والمسلمین علیرضا پناهیان (صوتی ، تصویری، نوشتاری) Panahian

استاد پناهیان / یادداشتهایی از سخنان استاد پناهیان و ...

گزیده ی از سخنرانیهای استاد حوزه و دانشگاه حجت الاسلام والمسلمین علیرضا پناهیان (صوتی ، تصویری، نوشتاری) Panahian

موسسه بیان معنوی

درباره وبلاگ

استاد پناهیان / یادداشتهایی از سخنان استاد پناهیان و ...

اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها

رَّبِّ أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَل لِّی مِن لَّدُنکَ سُلْطَانًا نَّصِیرًا / پروردگارا مرا در هرکار صادقانه واردکن وصادقانه خارج نما وازسوی خود سلطان ویاوری برای ماقرار ده.
رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَیَسِّرْ لِی أَمْرِی وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِی یَفْقَهُوا قَوْلِی / پروردگارا سینه ی مرا گشاده دار و کار مرا بر من آسان گردان و گره از زبانم بگشای تا سخنان مرا بفهمند.
-------------------------------------------
به امیدآنکه مقدمه سازان ظهورحضرتش باشیم
-------------------------------------------
لطفا در معرفی این وبلاگ به دوستان همت کنید.
شهید علمدار :
برای بهترین دوستانتان آرزوی شهادت کنید.
----------------------------------------------
لطفا با وضو معارف اهل بیت را مرور کنید.
-------------------------------------------

طبقه بندی موضوعی

آخرین نظرات

آخرین مطالب

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۴ خرداد ۹۱ ، ۱۲:۳۲
محمد رئوفی

مسئولین نظام جمهوری اسلامی تمام زمینه برایشان فراهم هست که مانند سید و سالار آزادگان ابوترابی زندگی می‌کنند، هر کسی کمتر از ابوترابیِ ما باشد روز قیامت مؤاخذه خواهد شد، آن خاطره را فقط اشاره می‌کنم که آقازاده‌شان به بنده یک سالی می‌فرمودند که : دورانی که نماینده مجلس بودند ما دیدیم مدتی را سحرها با لباس خاکی می‌آید خانه، گفتیم چی شده؟ فهمیدیم :  یک آزاده‌ای از ایشان تقاضا کرده بوده من را کمک کنم دارم بنایی می‌کنم یک وامی یک چیزی جور کن! ایشان که اهل خیلی از رانت‌ها نبودند، قبول کرده بودند که بروند خودشان برایشان بنّایی بکنند؛ نمایندۀ مجلس شدم می‌خواهم کمکت کنم خودم بنایی می‌کنم، کاغذ نوشته بودند برو وامت را بگیر! گفته بود من تا سقف نرسانم وام نمی‌دهند، گفته بود کمکت می‌کنم حالا آن رفیقش فکر کرده چه کمکی می‌خواهد بکند، آقای ابوترابی، هیچی می‌آید بنایی می‌کند.

یک سالی به ما می‌گفتند که آقا شما بیا نمایندۀ مجلس بشو ، رفقا! خیلی هم جدّی می‌گفتند، من گفتم آقا من طاقت بنایی ندارم، می‌گفتند بنایی چیست؟ بنایی نمی‌خواهیم نماینده مجلس بشوید، گفتم والله ما این‌جوری بالای منبر گفتیم دیگر نمی‌شود کم بگذاریم، بالاخره یکی دو نفر شنیدند می‌آیند می‌گویند: آقا تو یک جایی رئیس شدی ما بنایی می‌خواهیم بکنیم نیرو می‌خواهیم، خب چه بگوید آدم؟ شرمنده حرف خودش می‌شود.

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۴ خرداد ۹۱ ، ۱۲:۱۳
محمد رئوفی

آقای اشراقی داشتند با امام خمینی (ره) راه می‌رفتند پیاده‌روی خاطره را این‌جوری نقل کردند که امام ازشون پرسیدند الان یک فرشتۀ الهی بیاید از شما بپرسد چه می‌خواهید چه می‌گویی؟ ایشان می‌فرماید من عرضه داشتم، که می‌خواهم خدا معرفت کائنات را به من بدهد و تعابیری شبیه به این، بعد یک کمی تأمّل کردم که امام چرا این را از من پرسید؟   برگشتم گفتم امام ببخشید جسارت است شما این سؤال را ازتون بکنند چه جواب می‌دهید؟ امام بلافاصله جواب داد من از خدا می‌خواهم من را عاقبت‌به‌خیر کند، عاقبت من را ختم به خیر کند.

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۴ خرداد ۹۱ ، ۱۲:۰۴
محمد رئوفی

آقا! شما از کجا می‌گویید این موسیقی تخریب می‌کند روح آدم را؟ آقا ! خب این همه گوش کردند، طوری‌شان نشده،

استاد: تو از کجا می‌دانی طوری‌شان نشده؟ همه ممکن است روحشان  نقص داشته‌ باشند ، من آدم کامل برایت مثال بزنم؟

علامه طباطبایی رضوان خدا بر او باد، رفت برای عمل جراحی چشمش، دکترها گفتند حضرت آقا! علامه بزرگوار! می‌خواهیم شما را بیهوش کنیم تا این عمل را انجام بدهیم، آقا فرمودند برای چی می‌خواهید بیهوش کنید؟ خب آقا! می‌خواهیم چشم‌تان را عمل کنیم ، چشم شما را سوزن می‌زنیم، نمی‌دانم بخیه می‌زنیم، پاره می‌کنیم، می‌دوزیم، پلک بزنی کار ما خراب می‌شود، علامه : خب پلک نمی‌زنم.

دکتر:  آقا! خب دردتان می‌آید، علامه : درد به شما چه؟ من دردم می‌گیرد به شما چه؟ آخر آقا! اگر به این دلیل می‌خواهید بی‌هوش کنید، دلیل‌تان بی‌جاست، دکتر گفت : آخر پانزده دقیقه عمل ما طول می‌کشد، علامه  : خب من برای شما هفده دقیقه چشمم را باز نگه می‌دارم، حضرت علامه اجازه ندادند، همۀ شاگردان‌شان این خاطره را در جریان هستند از زبان مبارک خودشان شنیدند، چشمان‌شان را باز نگه‌ داشتند، عمل جراحی چشم انجام شد.

حضرت علامه می‌فرماید که مقابل چشمان متعجب اطبا ، ایشان هفده دقیقه چشمان‌شان باز نگه داشتند، دکترها: گفتند حاج آقا! بس است دیگر، حالا می‌توانید پلک بزنید، اینها قدرت‌های انسان‌هاست.  اکثر آدم‌ها از قدرت‌هایشان استفاده نمی‌کنند برای چی؟ برای اینکه توی قواعد عالم روح را رعایت نکردند، مریض هستند. وحالشان خوب نیست.

۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۴ خرداد ۹۱ ، ۱۱:۵۳
محمد رئوفی

 یک روضه برایتان بخوانم باور کنید چقدر حسین نورانی، پاک، بی‌آلایش، چقدر زیبا و لطیف بود، چقدر خود نداشت، چقدر من نداشت، فاجعه نبود با چنین مرد بزرگی این‌گونه برخورد کنند؟  عمر سعد ملعون شمشیر کشید، نزدیک گودی قتله‌گاه شد، می‌گویند ساعتی حسین در گودی قتله‌گاه در حالِ جان دادن بود، کسی جرأت نمی‌کرد از اُبهت حسین نزدیک بشود، عمر سعد خواست خودش سر از بدنِ حسین جدا کند، نزدیک گودی قتله‌گاه شد، صدای نحیف حسین را شنید، آقا فرمود عمر سعد بدبخت‌تر از تو در این لشکر نبود؟ تو مجبور هستی بیایی خودت را بیچاره کنی؟ برو بگذار یک کس دیگر بیاید و عمر سعد خجالت کشید و برگشت. 

بگو حسین تو با دشمنِ خودت با محبّت برخورد می‌کنی چه کار می‌کنی یا اباعبدالله؟ تو یادت نرفته لطف کردنِ به عمر سعد، فرماندۀ سپاه دشمنانِ توست، تو هنوز در این اوج غم، در اوج مصیبت هنوز به یاد خودت نیافتادی، خودت را نگاه کن! تا عمر سعد نزدیک شد چهار تا نفرین بهش بکن بگو خدا لعنتت بکند که بچه‌های من را قلم قلم کردی، به فکر خودت باش حسین! تو یک ذره نفس نداری، نفسانیت نداری، برداشت به فرماندۀ قاتلین خودش بالاترین محبّت را کرد و این آخرین محبّتی بود که حسین کرد و رفت.

چنین مردی در اوج پاکی تا روز قیامت برایش گریه بکنند کم است، حالا صبر کنید آقایمان مهدی فاطمه ان‌شاءالله بیایند تازه گریه کردنِ برای حسین آغاز خواهد شد، تازه مردم مهدی فاطمه را می‌بینند در اوج لطافت و بعد می‌بینند او چه اشکی می‌ریزد برای جدّش حسین، تازه می‌فهمند این حسین کی بوده که چگونه باهاش برخورد کردند، تازه برای حسین گریه خواهند کرد مردم عالم و از اولین کارهایی که مهدی فاطمه می‌کنند می‌ایستند روضه برای حسین می‌خوانند.

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۳ خرداد ۹۱ ، ۱۵:۴۷
محمد رئوفی

چرا دولتمردان غربی‌ دوست دارند بی‌بند و باری را در ایران رواج بدهند؟ چرا گناه کردن برای آنها خیلی اهمیّت دارد؟ چرا کارشناسان سازمان سیا می‌نشینند می‌گویند اگر هم‌جنس‌بازی را در ایران رواج بدهیم، نظام جمهوری اسلامی سقوط کرده. نظام جمهوری اسلامی مگر به عفّت وابسته است؟ رابطۀ نامشروع بین زن و مرد را رواج بدهیم نظام سقوط کرده. مگر ما انقلاب کردیم که فقط جلوی زن و مرد را بگیریم؟ خیلی کوچک کردن انقلاب است اگر کسی این‌جوری تصوّر کند.حالا ممکن است چهار نفر یک چهار تا گناه بکنند، غلطی بکنند، به ما چه؟ اصلاً اسلام دستور نمی‌دهد اینها را برود آدم تجسس کند. مسألۀ ما این نیست، پس چرا او این را می‌گوید؟!! او می‌داند اگر جوان‌ها افتادند دنبال گناه و هرزگی، یعنی هر کی رفته دنبال لذّت خودش، این جامعه می‌شود غیر سیاسی. هر کی رفته دنبال لذّت خودش.   دشمن دنبال اثر سیاسی‌اش می‌گردد.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۳ خرداد ۹۱ ، ۱۳:۱۰
محمد رئوفی

شهید دیالمه دو سه روز قبل از شهادتش یک سخنرانی دارد که در آن سخنرانی می‌گوید من نام خیلی‌ها را نمی‌توانم ببرم که خط فکری درستی ندارند، امّا مجبور هستم نام بعضی‌ها را ببرم، بعد دیگر بیان می‌کند خطری که انقلاب را تهدید می‌کند، آقای میرحسین موسوی و بعد افکار انحرافی خانم زهرا رهنورد است، مفصّل صحبت می‌کند من خودم نوارش را گوش کردم.

شهید دیالمه مشهور بود در اینکه یک جوان 24 ساله، کم سن و سال‌ترین نماینده مجلس، مجرد هم بود به شهادت رسید، من نوارهایش را و شخصیتش را از قدیم می‌شنیدم، شیفته‌اش بودم نمی‌خواهم بگویم آدم ایده‌آلی است همه چیز را دقیق و درست می‌دید، ولی واقعاً هوش از سرِ آدم می‌برد، جوان‌ها آرزو کنید مثل این آدم بشوید، آرزو کنید، شب‌ها گریه کنید در دعاها و مناجات‌هایتان مثل ایشان بشوید، آقا چقدر هوش سیاسی ناب، در اندازه‌های خودش ها، ما داریم از سی سال پیش صحبت می‌کنیم.

ایشان می‌گفت که آقای موسوی صلاحیت ندارد که وزیر امور خارجه بشود، من در مجلس یک دانه رأی بیشتر ندارم، می‌دهم ولی می‌دانم گوش نمی‌دهند، بعد خطوط فکری آقای موسوی را می‌گفت: ایشان این جوری فکر می‌کند، توضیح می‌داد، دفاع موسوی را در مقابل حرفِ امام که مصدق را مسلمان نمی‌دانست، از مصدق در مقاله‌های مطبوعاتیش عنوان می‌کرد، می‌گفت ببینید ایشان این است، مصدّق را قبول دارد، مثل امام نیست، مثل شما فکر نمی‌کند، بعد می‌گفت که ایشان کسی است که می‌گوید: نباید در تاریخ از تاریخ درس گرفت، این واقعۀ تاریخی الان را مشابه فلان واقعۀ تاریخی یک زمان دیگر قرار داد.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ خرداد ۹۱ ، ۱۰:۵۲
محمد رئوفی

  روی کوفه بعداً کار کنید، کوفیان مشهور شدند به اینکه اهل قرآن بودند، علّتش را هم که می‌دانید ، چرا اهل قرآن بودند؟ وقتی ابوموسی اشعری می‌خواست والی کوفه بشود خلیفۀ دوم مسلمین آمد تا بیرون شهر مدینه باهاش گفت : داری می‌روی کوفه آمدم تا بیرون شهر می‌دانی؟ عبارتش این است، می‌دانی چرا آمدم؟ گفت آمدی به بدرقۀ من؟ گفت نه تو بدرقه نداری  من این همه راه بیایم، آمدم یک حرف سرّی حکومتی به تو بگویم:  رفتی کوفه قال رسول‌الله گفتن ممنوع است، فقط مردم کوفه قرآن بخوانند، / بله آنها این نقشه را داشتند که فقط قرآن بخوانند، سراغ ولایت نروند بعد آن جوری یک کتی بار می‌آیند .

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ خرداد ۹۱ ، ۱۰:۳۰
محمد رئوفی

آقایان لباس می‌پوشند، از این لباس‌شان ثواب نمی‌برند، فقط بنده طلبه و شما خانم های باحجاب از لباس‌مان ثواب می‌بریم،  چون من دارم یک لباس معنوی می‌پوشم، شما داری یک لباس معنوی می‌پوشی، حجاب یک لباس معنوی است، آن وقت شما داری بیشتر ثواب می‌بری یا من؟ واجب اجرش بیشتر است یا مستحب؟ واجب، پس شما داری بیشتر ثواب می‌بری. چون تا آن وقتی که لباس را می‌پوشی نور می‌آید در وجودت، این را باید لمس کنی بتوانی منتقل کنی به دیگران،  با حجابتان با خدا عشق‌بازی کنید.

بخدا بگویید من کسی هستم که حجاب به خاطر تو خدا سرم می‌کنم، اصلاً این یک زیبایی دیگری به آدم می‌دهد و آن کسانی که به خاطر خدا لباس نپوشیدند، می‌فرماید تا وقتی که به خاطر چشمِ مردم لباس پوشیدی در آن لباس تا وقتی که در آن لباس هستی منِ خدا به تو نگاه نمی‌کنم، روایت داریم. خدایا ببخشید من این حجاب را به خاطر همشیره ابویم نپوشیدم؛ به خاطر تو پوشیدم، پس تو باید به من نگاه کنی، اینها را بروید بهش بپردازید که اینها آن بُعد معنوی و عرفانی حجاب است و هیچی مثل این نمی‌تواند حجاب را زیبا بکند.


۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۳ خرداد ۹۱ ، ۰۹:۵۲
محمد رئوفی

استاد در سخنرانی میفرمودند هنوز این مثنوی تکمیل نشده ، لذا بنده قسمتی کوتاهی از  آن را در وبلاگم ثبت میکنم.

.......................................این اذان است یا صدای پای یار................این نسیم است یا نوای جویبار

.......................................گر نوایش بر لب داوود بود................از سماعش عالمی نابود بود

.......................................بشنوید بوی بهاران می‌رسد................ناله‌هایی از نیستان می‌رسد

......................................در قنوتم باده‌ای ده از شراب................غرقه شو در دیدۀ دریا ز آب

......................................ربنــاهــای مــرا بــالا ببر................ناامیدم کرده این چشمان تر

.....................................ای رکوعت شاخۀ پر بار دل................ای تواضع از نگاهِ تو خجل

.....................................بر دو کتفم داغ قربانی بزن................یا به سر تاج سلیمانی بزن

....................................من نه بی‌قدرم که عالم در سجود................از برای من به خاک افتاده بود

...................................هان ببین افتاده‌ام از پا برت................سوده‌ام سر تا قدم را بر درت

..................................خواستی صورت به خاکم بنگری................بهر مویت در هلاکم بنگری


۴ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۲۳ خرداد ۹۱ ، ۰۹:۲۳
محمد رئوفی


من اعتقاد راسخ دارم با 2 تا فیلم سینمایی اروپا به هم می ریزد، آنها حرف باطل می زنند،

 باید خیلی در هالیوود پرگویی کنند، ما نیاز به پرگویی نداریم، چون حرف حق میزنیم  .

(البته استاد در جایی میفرمودند هنوز این کارگردان زاده نشده.)

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۲ خرداد ۹۱ ، ۱۷:۴۵
محمد رئوفی

مرحوم قاضی بارها فرموده بودند: تقید به نماز اول وقت داشته باشید،

مرحوم قاضی استاد حضرت آیت‌الله العظمی بهجت، استادی که می‌گویند هیچ عارفی به اندازۀ او شاگرد عارف و سالک را به مقصد  رسیده، تربیت نکرد.

مرحوم قاضی (ره) می‌فرمود :

اگر کسی نماز اول وقت را مقید بود اما  دستش به جایی نرسید آب دهان به صورت من پرتاب کند.


۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۲ خرداد ۹۱ ، ۱۷:۱۷
محمد رئوفی