در خارج از کشور سخنرانی داشتم ، یک آقای استاد دانشگاهی دعوت کرد خانه اش و می گفت: این بحثی که کردید حجاب یک مسئلۀ عقلانی است من این را میخواستم یک خاطره برای شما نقل کنم:
خانم دانشجویی که میخواست کنفرانس بدهد، مینیژوب پوشیده بود ، یعنی یک جوری پوشیده بود که سبکتر از وقتهای دیگر بود، من پنج نمره از کنفرانسش کم کردم از مقالهاش کم کردم، به خاطر پوششش، یک میتینگی در دانشگاه توسط این دانشجوها راه افتاد، گفتند که ایشان آمده تبعیض مذهبی قائل شده چون مسلمان است، به حجاب علاقهمند است، مثلاً پوشش ما را نپسندیده نمرۀ ما را کم کرده.
مسئولین دانشگاه من را دعوت کردند گفتند: که شما چرا این کار را کردید؟ من گفتم ایشان وقتی پوشش خودش را کم کرده بود و جذاب سر کلاس ظاهر شده بود، موجب شد که به اصطلاح نقد علمی در کلاس کاهش پیدا کند، میگفت آقا بعد از این آییننامه شد، از این به بعد دانشجو بخواهد کنفرانس بدهد باید لباس رسمی بپوشد.
خب اگر آمریکاییها و کاناداییها همینجوری ادامه دادند به پوشیه و مغنه و نمیدانم اینها رسیدند آن وقت ما چه خاکی به سرمان بریزیم، این هم شما میگویید که حزباللهیها رفتند، یا مثلاً در آمریکا هفتاد درصد از موفقترین مدارسشان آمار گرفتند به صورت معنا داری دیدند مدارس موفق آمریکا هفتاد درصدشان مدارسی بودند که اختلاط دختر و پسر نداشتند، در انگلستان شروع کردند به جدا کردن دانشکدهها از همدیگر.
من متأسفم که بعد از سی سال از انقلاب انگار هیچ عقلی نبوده که از حجاب دفاع کند و هیچ عقلانیتی در حجاب نیست، در هواپیما، در دانشگاه، در برخی از مقررات دانشگاهی میخواهند در مورد حجاب صحبت کنند میگویند ارزشهای اسلامی را پاس بدارید و از حجاب صحبت میکنند. بنده معتقدم ما وقتی برای نظافت، برای غذا خوردن درست، برای یک ورزش توصیه میکنیم به همدیگر از ارزشهای اسلامی مگر یاد میکنیم؟ اینها را اینقدر عقلانی میدانیم نیاز نمیدانیم که خدا را واسطه قرار بدهیم، خب حجاب هم همین است.