میگویند که: این اروپاییها درست است یک چیزهاییشان بد است، ولی یک چیزهاییشان هم خوب است. میپرسم چه چیزشان خوب است؟ میگوید ببین نظم خیابانهایشان، مردمشان به هم راست میگویند. شما هم شنیدید از این حرفها به هم میزنند؟ میگویند مردمشان به هم راست میگویند، آنجا دروغ نمیگویند به همدیگر. خب امیرالمؤمنین شنیدی چی گفت؟ فرمود که: کار خوب در جامعة بیدین به درد نمیخورد. شما حالا توضیح بده. توضیح بده دیگر، جا بیافتد.
اینها راستگویی یک گوشة فرهنگ جامعهشان هست، ولی هزار تا بدبختی، هزار گوشة دیگر جامعهشان از نظر اخلاقی و معنوی هست، به حدّی که خانوادهها منقرض، روحیهها درب داغون، بفرمایید فساد از در و دیوار بالا گرفته، دیگر بچهدار نمیشوند، هفتاد درصد ولد زنا هستند، پدر مادر ندارند، هفتاد درصد مردم نمیدانند بابایش کی است، و بعد روانپریشی و بعد... اینها همهاش نتیجهاش است.
امیرالمؤمنین راست میگوید دیگر، میفرماید که بابا کار خوب آنها فایده ندارد، ببین فایده ندارد، دیدی فایده ندارد؟ دیدی؟ دیدی برای خودشان که فایده نداشت. مثل گرگ هم میافتند به جان مردم عالم، پاره پاره میکنند. عین گرگ، گوسفندها را پاره پاره میکنند.
این یک بیان ساده. بیان یک مقدار دقیقتر و پیچیدهتر. اگر آنجا خوبی هست برای چی خوبی هست؟ آقا به هم راست میگویند. برای چی راست میگویند؟ برای این که هیچ چیزی ارزش ندارد. خب چرا دروغ بگویند؟ خانمِ میرود با یک آقای دیگر شب را تفریح میکند، صبح میآید به شوهرش میگوید که من با یک کسی، یک آقای دیگر رفتم تفریح کردم. آن هم میگوید خب خسته نباشی.
اصلاً این چیزها بد و خوب ندارد. وقتی که بد و خوب ندارد آدم مریض است مگر دروغ بگوید؟ گوسفندها دروغ میگویند؟ شما به من جواب بدهید. بله؟ نه، باید بگویی، این جوری موغور نیایی نمیشود که. بعداً میگویی من که نگفتم بله. آقا گوسفندها دروغ میگویند؟ نه دروغ نمیگویند. خب این دروغ نگفتن گوسفند ارزش دارد ما برویم گوسفند بشویم؟
وقتی یک زندگی گوسفندی پیدا بکنند، که آقا، رفتند در یکی از آن دانشگاههایشان، میگویم این همجنسبازها. طرف ناراحت شده، در جلسه میگوید که شما چرا اهانت میکنید؟ میگویم چرا؟ من اهانتی نکردم، من که فحششان ندادم. میگوید اصلاً چرا گفتی همجنسباز؟ بگو همجنسگرا. این همجنسباز یک توهین است، بابا شما چقدر احترام میگذارید برای همه!
و در همان جلسه به مقدّسات ما توهین میکردند، همان آدمها. میخواستم بهش بگویم ببین تو به امام زمان من اهانت میکنی، بدترین حرفها را برداشتی زدی، آنوقت من میگویم همجنس، این یک بام و دو هوا، این مسخرهبازیهایتان را جمع کنید تو رو خدا! ما بچة تهران هستیم فکر میکنم. ما بچة تیزی هستیم. یک دانه گوسفند وسط خیابان سر میبرّید، پلیس میآید میگیردت، میگوید آقا خلاف حقوق بشر است. آقا تو یک گوسفند سر بریدی، جریحهدار شد روحها، آنوقت مثل رگبار میبندند، عین گوسفند آدم میکشند این طرف و آن طرف دنیا، به روی خودشان نمیآورند.
صداقت توأم با بیارزشی، انساندوستی توأم با نفاق، حال آدم را بهم میزند! والله به خدا شخصیت صدّام پلید ملعون از آنها بهتر است. سگِ این صدّام از رئیس جمهورها و نخستوزیرهای اروپایی شرف دارد. این هر چی بود همینی بود که هست.
میگوید آقا خیابانهایشان منظم است. من به شما بگویم خیابانهای آمریکایی و به اصطلاح کشورهای اروپایی چرا منظم است. یک: مردمشان عرق میخورند، گوشت خوک میخورند، قمار بازی میکنند، هرزگی و زنبارگی دارند و زنهایشان هم دیگر زن و مرد اصلاً ندارد. در روایات داریم این گناهها آدم را ترسو و بزدل بار میآورد. وقتی ترسو و بزدل شد، پلیس سر چهار راه پخ میگوید این میترسد. میگوید چشم. آنوقت تو فکر میکنی این شخصیت دارد منظم است. مردشور شخصیتش را ببرند.
کسی که تفریحش در کازینو است، کسی که لذت بردنش از مشروبات الکلی است، این مقابل پلیس جان و جگر ندارد بایستد. لذا شما برو آنجا ببین پلیس چه سلطنتی میکند، با چه وحشیگریای! تازه آن وحشیگریها نباشد اینها میخورند همه همدیگر را!
میگوید آقا در ایران چرا دروغ میگویند؟ آقا بله خب یک دروغهایی میگویند. اولاً به این دلیل دروغ میگویند که اینجا یک چیزهایی ارزش دارد، جامعة ارزشی دروغ هم درش باب میشود. طرف میگوید: پسرم نماز خواندی؟ میبیند اگر بگوید نه، بابایش ناراحت میشود، میگوید آره خواندم. دروغ میگوید. معلوم میشود این آدم گوسفند نیست یک، جامعهاش هم گوسفندی نیست، ارزشها درش حاکم است. ما باید برگردیم به جامعة گوسفندی، یا باید برگردیم برویم به یک مرحلة بالاتر. ما دنبال این هستیم که برویم به مرحلة بالاتر. مرحلة بالاتر چیست؟ که هم ارزش باشد هم دروغ نگوییم. هم ارزشها حاکمیت داشته باشند، هم دروغ نگوییم.
خدا بگویم چی کار بکند یک مؤمن نمازخوانی که کارهای بد بد هم انجام بدهد، خب این خیلی بد است! این آبروی دین را میبرد. ولی این بهتر از بیدینی است. آقا درست شد؟ این کلام من را یک بار دیگر ببین. وای بر احوال آدم متدیّنی که معصیت میکند، آبروی دین را میبرد، حال مردم را از دین بهم میزند. ولی این بهتر از آدم بیدین است! چون این را یک وقت خدا دیدی گناههایش را بخشید.(سال 1388)