امام خمینی : "مورد هجوم «رجبعلى» ها بودیم و خودمان تفنگ داشتیم. و من در عین حالى که
تقریباً اوایل شاید بلوغم بود، بچه بودم، دور این سنگرهایى که بسته بودند در محل ما،
و اینها میخواستند هجوم کنند و غارت کنند، آنجا میرفتیم سنگرها را سرکشى میکردیم.
ما در همان محلى که بودیم، یعنى خمین که بودیم سنگربندى میکردیم. من هم تفنگ داشتم.
منتها من بچه بودم به اندازه بچگی ام. بچه شانزده، هفده ساله. ما تفنگ دستمان بود. تعلم تفنگ هم میکردیم ... ما سنگر میرفتیم و با این اشرارى
که بودند و حمله میکردند و میخواستند بگیرند و چپاول بکنند. هرج و مرج بود. دیگر
دولت مرکزى قدرت نداشت. و هرج و مرج بود ... یک دفعه هم آمدند یک محلهاى از خمین را
گرفتند. و مردم با آنها معارضه کردند. و تفنگ دست گرفتند. و ما هم جزء آنها بودیم."
( حدیث بیداری ص 23).