نیاز شخصیه شهوانی را بهش بپردازی ضعیف میشوی ، خیلی ساده است، حضرت امام ره ، مرحوم شاه آبادی استاد عرفان حضرت امام و آقای بهجت رضوان الله این بزرگواران در مورد موسیقی که صحبت میکردند یک حرف مشترک داشتند و آن اینکه موسیقی آدم را ضعیف و بی اراده میکند.
لذت میبری ؟ خب ، مرگش برای همین لذتی هست که میبری . خوشت می آید؟ خب تمام شد فاتحه ات خوانده است. این ضعف کجا خودش را نشان میدهد ؟ خیلی جاها.
امام خمینی
ره در جایی فرمودند: موسیقى خراب میکند دِماغ بچه هاى ما را؛
مغز بچه هاى ما را فاسد میکند. دائماً تو گوش یک جوان موسیقى باشد، این دیگر به
کار نمیرسد؛ این دیگر نمیتواند فکر جدى بکند. (در جایی دیگر میفرمایند:)
اینکه میگویند که اگر چنانچه موسیقى در رادیو نباشد آنها میروند از جاى دیگر میگیرند موسیقى را، بگذار بگیرند از جاى دیگر، شما عجالتاً آلوده نباشید؛ آنها هم کم کم برمیگردند به اینجا. این عذر نیست که اگر موسیقى در رادیو نباشد، آنها میروند از جاى دیگر موسیقى میگیرند. حالا اگر از جاى دیگر موسیقى بگیرند، ما باید به آنها موسیقى بدهیم؟! ما باید خیانت بکنیم؟! این خیانت است به یک مملکتى، خیانت است به جوانهاى ما. این موسیقى را حذفش کنید بکلى، عوض این یک چیزى بگذارید آموزنده باشد. کم کم مردم را و جوانهاى ما را عادت به آموزندگى بدهید؛ از آن عادت خبیثى که داشتند برگردانید. اینکه میبینید که جوانها اگر این نبود میروند سراغ موسیقى دیگر، براى این که اینها عادت کردند! این شاهد بر این است که جوانهاى ما فاسد شدند. الآن ما موظّفیم که این نسلى که فاسد شده برگردانیم به صلاح و نگذاریم این کوچکهاى ما فاسد بشوند، اینها را جلویش را بگیریم، (صحیفه امام جلد 9)
گزیده ای از بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی با موضوع موسیقی1375
آنان که در امر نوازندگی یا خوانندگی فعال بودند اظهار داشتند که طبق فطرت و ذوقی سلیم، نظم منطقی را در کار معمول میداشته، و قواعد را رعایت میکردهاند. هفت دستگاه اصلی موسیقی و دستگاههای فرعی آن، که تنها مربوط به موسیقی ایرانی نیست، بلکه در همه آهنگهای جهان وجود دارد، به گونهای تکوین یافته که هر صدایی شما دربیاورید، در یکی از آن دستگاهها هست. بدین ترتیب میتوان نتیجه گرفت: هنر موسیقی، تلفیقی از دانش، اندیشه و فطرت خدادادی است؛ که مظهر فطرت خدادادی، در درجه اول، حنجره انسانها، و در درجه دوم، سازهایی است که به دست انسانها ساخته شده است. پس میبینید که پایه، پایه الهی است. اولین نتیجهای که می شود گرفت آن است که ما این هنر را، در راه خدا مصرف کنیم. ما از دوران جوانی خودمان حرفهای برخی از اهالی هنر را میشنیدیم که روشنفکر مآبانه و واقعاً بیپایه و اساس، مبتنی به این نکته بود که «ما هنر را در راه فکر و پیشبینی و سیاست، به کار نمیبندیم». آنها که ادعاهایی چنین داشتند، هنرشان- اعم از شعر و دیگر فنون- بیش از سایرین در خدمت سیاستها قرار میگرفت. قصد ورود به چنین بحثهایی را ندارم. اما میخواهم بگویم هر کاری که متکی به اراده انسان است، باید برای هدفی انجام گیرد. هرچه هدف متعالیتر باشد، آن کار یا هنر ارزشمندتر میشود. متأسفانه هدف موسیقی در شرق، در حد تعالی خود موسیقی نبوده است. درست است که در غرب، موسیقی رقص و لهو و سایر موسیقیهای منحط وجود دارد، اما در همان نقطه از جهان، از دیرباز موسیقیهای آموزنده و معنادار هم بوده است؛ موسیقیای که برای گوش سپردن به آن، انسان عارف واقف خردمند، میتواند بلیت تهیه کند، در سالن اجرای کنسرت بنشیند و ساعتی از آن لذت ببرد. در غرب موسیقیهایی که گاهی یک ملت را نجات داده و گاهی یک مجموعه فکری را به سمت صحیحی هدایت کرده، کم نبوده است. غرب برخوردار از چنین ویژگیای نیز بوده، و هست. در شرقی که راجع به آن گفتم (یعنی در محدوده جغرافیایی مورد اشاره) متأسفانه موسیقی از چنین اعتبار و جایگاهی برخوردار نبوده است. موسیقی در اینجا عبارت از آهنگها و آلات و ادوات لهو بوده؛ که فقها از آن، به «موسیقی لهوی حرام» تعبیر کردهاند. فرض بفرمایید فلان خلیفه، شبی دچار بیخوابی میشده است. موسیقیدان با آن خصوصیاتی که گفتم «اهل خرد و قریحه و ذوق است»، بایستی خود را میشکست، پای تخت خلیفه مینشست، تا خلیفه از حالت افسردگی که بیرون میآمد! این وضعیت موسیقی در بارگاه خلفا و امرای عرب بود. عین همین قضیه، در مورد سلاطین ایران هم صدق میکند. پادشاهانی که اهل موسیقی لهو بوده و دربارهای موسیقی طلب داشتهاند، کم نیستند. که از آن جمله میتوان به دربار قاجار و پادشاهان آن سلسله اشاره کرد. توجه میکنید که موسیقی در خدمت چه جریانها و کسانی بوده است؟! اینکه میبینید در کلمات فقها، موسیقی، مقولهای حرام و ممنوع و دست نزدنی و نزدیک نشدنی است، به همین خاطر است. حرف من با موسیقیدانها این است که موسیقی را به سمت معنا و هدفهای متعالی ببرید؛ هدفهایی فراتر از هدف عیاشی؛ فلان عاشق کذایی که بهمان معشوقه کذاییتر را دوست میداشته، و چون مورد بی اعتنایی وی قرار گرفته و دلش شکسته است، میخواهد پای فلان ساز بنشیند، و در اثر آهنگ و ترانه سوزناک، اشکی از ره فراق بریزد! چنین هدفی در استعمال موسیقی ارزشمند نیست. چه ارزشی دارد که به خواهش دل یک نفر بسازند و بخوانند و بنوازند، و آن اندیشه ریاضی و محاسبه علمی و منطقی را- که اعتبار موسیقی است- چنین خوار و ذلیل کنند؟! ارزش و هدف و تعالی در موسیقی، این نیست. موسیقی متعالی، موسیقیای است که برای هدف متعالی باشد. اگر چنین باشد، آن وقت میشود موسیقی را پاک و مقدس نامید. موسیقی را باید به سمت هدف متعالی بکشانید. این را هم فراموش نکنید که، کلام، از محسنات موسیقی ماست. اصلاً نقطه قوت در موسیقی فارسی و عربی، وجود کلام به صورت اغلبی است. یعنی غالباً چنین بوده که موسیقی با کلام همراه میشده است. مسلماً کلام، بر جهتگیری کار مجموعه شما، تأثیر میگذارد. درخواست من از شما آقایان موسیقیدانها و افرادی که در این زمینه بسیار مهم صاحب نظر و هنر هستید، این است که احساس مسئولیت کنید، و موسیقی را نجات دهید. بعضی از موسیقیدانهای سنتی اصیل و ریشهدار، گاهی میگویند که «موسیقی قبل از انقلاب دچار ابتذال شده بود؛ ولی در دوران انقلاب الحمدالله، آن ابتذال از بین رفت». من این را نمیخواهم بگویم. من تقسیم دیگری را میخواهم مطرح کنم. چون تنها به اینکه آن ابتذالها از بین برود، قانع نیستم. بلکه میگویم در همین موسیقی غیرمبتذل سنتی عالمانه هم، شما وظیفه دارید جهتگیری درست ایجاد کنید. توقع من از شما، هدفدارکردن موسیقی است. به دنبال مسائلی چنین، در وادی موسیقی باشید. موسیقی باید در این جهت برود و صدا و سیما، موظفترین و مسئولترین مرکز برای این کار است. اینکه از صدا و سیما اسم میبرم، بدین معنا نیست که وزارت ارشاد را فراموش کنیم. وزارت ارشاد هم جزو موظفترینهاست. اما شما جزو متعهدترین و موظفترینها هستید. پس، به سراغ این کار بروید.