آدمهایی که غرق ارتباط هستند و غش کردند در ارتباطهای شیرین دنیایی، همیشه غمدیده هستند، همیشه سرخورده هستند، همیشه کتک خورده از دنیا هستند. همیشه دچار یأس میشوند، خدا قول داده میفرماید من حال میگیرم. میخواهید ارتباطهای دنیاییتان گرم، جاودانه و دلنشین باشد؟ قطع کنید. بگویید من روزی از همسرم جدا خواهم شد. من را در یک قبر میگذارند، او را در قبر دیگری.
بگذارید یک خاطره بگویم از زیباترین عروس و دامادی که در عالم بهترین ارتباط را داشتند، دیگر از این بهتر در عالم ما نداریم. هرگز اصلاً و ابدا. حضرت زهرای اطهر وقتی آمدند خانه امیرالمؤمنین، شروع کردند گریه کردن. امیرالمؤمنین(ع) در اولین گفتگوی خودشان با فاطمه زهرا(س) فرمودند یا فاطمه چرا گریه میکنی؟ فاطمه زهرا فرمودند از خانه پدری آمدم در خانه شما، آن قطع، قطع ارتباط از خانه پدر و قرار گرفتن در موقعیت جدید، من را یاد لحظهای انداخت که از خانه تو بیرون خواهم رفت و به خانه مرگ و به خانه قبر خواهم رفت.
نه حضرت زهرا یک ذره از محبتش از حضرت علی کاسته شد این حرف را زد، نه حضرت علی یک ذره کم دوست داشت فاطمه را، نه بحث مردنی بود شب عروسی، مرگ جزء زندگی ماست. مرگ را فراموش نکنید! مرگ جزء لاینفکّ زندگی ماست، مرگ عزیز دل ماست، مرگ رفیق ماست، مرگ همراه ماست، مرگ همیشه در خاطر ماست، مرگ یکی از خاطرات همیشه فعال ماست، ما روزی در دستان غسال و روی سنگ سختی غلت خواهیم خورد، بدنمان شستشو میشود، به خاک سپرده خواهد شد، روحمان به آسمانها خواهد رفت. مرگ یک حادثه نیست، یک همراه همیشگی است. مرگ خیلی زیباست.
«مرگ اگر مرد است گو نزد من آی، تا در آغوشش بگیرم تنگ تنگ» مرگ خیلی قشنگ است. یک وقت از مرگ نترسید، آدم خوبی بشوید ها! آن خوب بودن به درد لای جرز میخورد، اصلاً خوب نشوید اگر میخواهید از ترس مرگ خوب بشوید. آدم از مرگ که نمیترسد ، آدم با مرگ رفیق میشود و خوب میشود، آدم از مرگ خوشش میآید و خوب میشود، آدم منتظر مرگ لحظه شماری میکند و خوب میشود، نه در برود و خوب بشود، کسی از مرگ در برود و خوب بشود، سعی میکند مرگ را فراموش بکند.