اگر شما یک بیت شعر در رثای اباعبدالله الحسین بخوانید وجبت له الجنة، یک کمی به باطن قصه نگاه بکنید ، ظاهر را نباید نگاه بکنید، یک کمی قصه تفسیر دارد، پیچ دارد، روز عرفه همه را خدا در عرفات جمع کرده، بعد میفرماید: من اول نگاه میکنم به زائر قبر اباعبدالله الحسین، حج را گذاشته قبلهگاه مسلمین، بعد میفرماید: یک دانه زیارت کربلا هفتاد حج قبول شده است، یک کمی آدم گیج میشود، خب عیبی ندارد، یک کمی گیج شدن که اشکال ندارد، یک کمی گیجی اصلاً این جاها انگار لازم است .
حسنش به همین است که حج را محور تعظیم شعائر الهی قرار بدهد , بعد یک امام بیاید صدا بزند یک دانه کربلا هفتاد حج قبول شده است، یک دفعهای آدم حدس میزند که نکند حج، خیلی اهمیت دارد، ولی مهمترین فائده و اهمیتش این است که بشود یک تعریفی از کربلا ارائه داد.
اینها یک کمی قصهاش پیچ دارد دیگر، نماز یومیه واجب شده بعد امیرالمؤمنین علی ع میفرماید: انا صلاة المؤمنین، من نماز مؤمنین هستم، اصلاً من نمازم، شما اینها را یک کمی باید با باور عمیق و با تفکر و با صفای دل، درش غور بکنید، ببینید چه انشاءالله گیرمان میآید.