تا پیامبر دست امیرالمؤمنین را بالا برد. مسلمان بود طرف، پای رکاب داشت جنگ میکرد، حج کرده بود. آمد گفت: یا رسولالله! خدا فرموده علیبن ابیطالب جانشین توست؟ رسول خدا فرمودند: بله خدا فرموده. گفت: آقا! یا رسولالله! بگو خدا همین الان من را به قتل برساند، نابودم بکند، بلا سر من بیاورد، دیگر من نه این خدا را میخواهم، نه قیامت را میخواهم، نه دین را. همه را گذاشت کنار، کافر شد، نتوانست برگردد.
خدا همانجا بلا را بر سرش نازل کرد و جلوی چشم جمعیّت این قربانی عید غدیر بود، قربانی نه به معنای خوشگل کلمه، بلکه نفله شد، همه آمدند صف. آقا! «بَخٍّ بَخٍّ لَکَ یَا عَلی»، ها! ایمان آوردند. حالا بعضیهایشان هم ظاهری، رو کمکنی.
یک کلامی دارد آنجا فاطمۀ زهرا(س)، میفرماید: اباالحسن!...، الهی فدایش بشوم، همیشه حضرت زهرای اطهر امیرالمؤمنین را به اباالحسن صدا میزدند. یا اباالحسن! فکر نکن دشمن تو در میان این جمعیّت همین یک آدمی بود که آمد جلو اعتراض کرد، فراوان هستند در میان جمعیت کسانی که به تو ایمان نمیآورند و دشمن تو هستند، جرأت نمیکنند بیایند جلو.
چهجوری اوج تزکیه، حقیقت تزکیه رخ میدهد؟ آنوقتی که ایمان به پیامبر که آوردی، ایمان به اولیائش هم بیاورید. تو را بهخدا اگر خدا اشاره کرد، کم نگذارید. مسئلۀ ولایت فقیه، ایمان آوردن به حقیقت ولایت فقیه. حضرت امام فرمود: ولایت فقیه یک مسئلۀ احکام نیست، بالاتر از این حرفهاست. حضرت امام ولایت فقیه را یک مسئلۀ اعتقادی میدانستند، حضرت امام بروید کلماتش را دربارۀ ولایت فقیه بخوانید، ولایت فقیه را با ایمان آدمها گره زدند.
الان بعضی از جوانها در جریان ازدواج میآیند میگویند که خب این آدم خوبی است ولی ولایت فقیه را قبول ندارد، من چیکار کنم؟ من میگویم: من نمیدانم، ببین اگر اشتباهی قبول ندارد، خب حالی کنید قبول داشته باشد، اگر نه اشتباهش هم برطرف میکنی باز هم قبول ندارد، دیگر جای تأمّل است.
قرار ما برای ظهور حضرت، این خطّ و این نشان. کسانی که خیلی مؤمن هستند و ولایت فقیه را قبول ندارند، آقا بیاید جزء مخالفان حضرت قرار خواهند گرفت. کسانی که به دستور حضرت از مؤمنین، از شیعیان گردن زده خواهند شد.