استاد پناهیان / یادداشتهایی از سخنان استاد پناهیان و ...

گزیده ی از سخنرانیهای استاد حوزه و دانشگاه حجت الاسلام والمسلمین علیرضا پناهیان (صوتی ، تصویری، نوشتاری) Panahian

استاد پناهیان / یادداشتهایی از سخنان استاد پناهیان و ...

گزیده ی از سخنرانیهای استاد حوزه و دانشگاه حجت الاسلام والمسلمین علیرضا پناهیان (صوتی ، تصویری، نوشتاری) Panahian

موسسه بیان معنوی

درباره وبلاگ

استاد پناهیان / یادداشتهایی از سخنان استاد پناهیان و ...

اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها

رَّبِّ أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَل لِّی مِن لَّدُنکَ سُلْطَانًا نَّصِیرًا / پروردگارا مرا در هرکار صادقانه واردکن وصادقانه خارج نما وازسوی خود سلطان ویاوری برای ماقرار ده.
رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَیَسِّرْ لِی أَمْرِی وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِی یَفْقَهُوا قَوْلِی / پروردگارا سینه ی مرا گشاده دار و کار مرا بر من آسان گردان و گره از زبانم بگشای تا سخنان مرا بفهمند.
-------------------------------------------
به امیدآنکه مقدمه سازان ظهورحضرتش باشیم
-------------------------------------------
لطفا در معرفی این وبلاگ به دوستان همت کنید.
شهید علمدار :
برای بهترین دوستانتان آرزوی شهادت کنید.
----------------------------------------------
لطفا با وضو معارف اهل بیت را مرور کنید.
-------------------------------------------

طبقه بندی موضوعی

آخرین نظرات

آخرین مطالب

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دعوت» ثبت شده است

یک عالم عارف و بزرگواری بود که هر موقع می‌رفت بالای منبر،  به مناسبتی که  بحث پیش می‌آمد، به طلبه‌‌هایش می‌گفت: طلبه‌‌های محترم، به خانم‌هایتان احترام بگذارید. امیرالمؤمنین فرمود:  زن ریحانه است. باید به زن احترام گذاشت. محبت کرد. مؤمن از راه محبت داشتن به همسرش خیلی به خدا مقرب می‌شود. طلبه‌ها گفتند: بابا این هم یک خانم خوب گیرش آمده، هی تعریف می‌کند. این از دل ما خبر ندارد. خانم‌های ما پدرمان را در می‌آورند. اخلاق‌شان بد است. غر می‌زنند سر ما.

بعد گفتند که ما یک روز برویم خانه‌شان ببینیم اینها اندرونی‌شان چه خبر است؟ اینقدر این آقا از خانواده و  خانواده‌داری صحبت می‌کند. چه طوری خانواده‌داری می‌کند؟ همه می‌گفتند: این استاد ما چقدر خسیس است. هیچ وقت ما را دعوت نمی‌کند خانه‌اش؟ 

 یک روز، دو سه نفر سرزده رفتند خانه آن استاد. در زدند. استاد آمد دم در. بله بفرمایید؟ گفتند: حاج آقا مهمان هستیم. در آداب اسلامی مهمان را که رد نمی‌کنند. فرمود: مهمان؟ آخر ما که قرار نداشتیم. گفتند: حاج آقا دیگر ما آمده‌ایم. یک چایی خانه‌ات میخوریم و میرویم. مهمانی است دیگر. مهمان را که آدم رد نمی‌کند. آقا گفتند: بفرمایید.

این استاد حوزه در را باز کرد، یاالله گفت، بفرمایید. این طلبه‌‌های مهمان  که داشتند می‌رفتند که بروند در اطاق پذیرایی، یک‌دفعه‌ خانم این استاد سر و کله‌اش پیدا شد و شروع کرد به فحش و ناسزا دادن به استاد. سکه یک پولش کرد. اینها گفتند: اوه اوه اوه چقدر زشت شد! انگار ما وسط دعوا آمدیم خانه شان. می‌خواستند برگردند. آقا فرمود: حالا که آمده اید بروید بنشینید. اگر  من   تا به حال شما را دعوتتان نکرده بودم، برای همین مسائل بوده. حالا که آمده اید بروید بنشینید، چایی برای‌تان می‌آورم. استادِ ایستاد حسابی فحش‌‌هایش را از خانم خورد و بعد  برای اینها  چایی آورد.  طلبه ها روی‌شان نمی‌شد سرشان را بلند کنند.

استاد گفت: چایی بفرمایید. مهمانی آمدید دیگر، راحت باشید. گفتند: آقا ببخشید ما واقعاً وسط دعوا آمدیم. این چه جوری شد یک‌دفعه‌ای؟ شما که می‌گفتید که با خانم‌ها مهربان باشید،  استاد گفت: من هنوز هم همین را می‌گویم. این را  که شما امروز دیدید، این خوراک هر روز من است. تا خانمم کلی به من بد و بیراه نگوید، آرام نمی‌گیرد. هر چه هم که من دارم، از صبری است که برای خانمم داشته ام.

این خانمم را خدا مأمور کرده با من بد رفتاری کند، من صبر کنم، رشد کنم. من تقدیرم این است.

(دقیقه‌ای یک دفعه، خانم از آقا گله می‌کند، آقا از خانم گله می‌کند، اصلاً گله نکنید. بد است دیگر، تحملش کن. تازه خانمت اذیتت می‌کند، باید دعایش هم بکنی که یک وقت خدا نابودش نکند. شوهرت شما را اذیت می‌کند، تازه دعایش هم بکن که نابود نشود.)

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ شهریور ۹۱ ، ۱۹:۵۶
محمد رئوفی