در قسمتی از کتاب استاد (شهر خدا) آمده است : مهمانی محل عبور است و با همه زیبایی ها و شیرینی هایش معبری است که باید قدر آن را دانست و به قدر کافی در بهره بردن از فرصت کوتاه آن همت داشت. در مهمانی مجال مدهوشی نیست. باید به هوش بود و از آنات آن سود برد و در لحظات آن ملاحظه داشت. البته کم نیستند ضیافت هایی که در آن مهمان مقیم خانه میزبان شده و همچون عضوی از خانواده میگردد. وقتی مهمانی به منظور خواستگاری باشد و یا به نظربازی و خواستن بینجامد، و توافق پنهان به تقارن آشکار مبدل گردد، دیگر حال به مقام تبدیل میشود و مهمان میرود که جزئی از میزبان بشود و شما که نوبت قبل با چنین مهمانی هم سفره و هم سان بودی، در نوبت بعد او را کنار میزبان می بینی که به سان او، از شما پذیرایی میکند و به شما خوش آمد میگوید. بله مهمانی این حرفها را هم دارد. دیگر ما مهمانان از راه رسیده کجا و آن میزبانان جا در خانه خوش کرده کجا.
البته ضیافت برای این هم هست که ما احساس غریبی نکنیم و از صاحب خانه فرار نکنیم و کمی در کنار او قرار بیابیم. خدا هرچه ایستاد و صبر کرد که ما در طول سال، خود به سمت او بیاییم، نیامدیم؛ پس او خود ما را مهمان کرد که این انس ایجاد شود و وحشت زدایی تحقق پیدا کند، تا در آینده بلکه این خاطره خوش، ما را به سوی او بازگرداند و ما را برای تکرار یک تجربه شیرین به مراجعت بکشاند.