یک جوانی به بنده میفرمود که رفتم مشهد آمدم ـ با آقای بهجت خیلی مراوده داشت این جوان، بیست و یکی دو سه سالش بود، توی تشییع پیکر آقای بهجت به بنده میفرمود:
میگفت من خیلی با ایشان مراوده داشتم، یکی از خاطراتی که گفت این بود ، گفت : رفته بودم مشهد برگشتم، آقای بهجت فرمودند: کجا بودی چند روز نبودی؟ گفتم مشهد مشرّف بودم. بعد آقای بهجت فرمودند: که خب زیارت قبول، خودِ امام رضا را هم زیارت کردی؟ گفتم نه، خودِ امام رضا !. فرمود یعنی رفتی مشهد خودِ امام رضا را ندیدی؟ گفتم نه! فرمود دفعات قبل هم رفتی ندیدی امام رضا را ندیدی؟ گفتم نه، فرمود خوابش را هم ندیدی؟ گفتم نه، فرمود یعنی تا حالا خواب امام رضا را هم ندیدی؟ گفتم نه، گفت عجب! پس مشهدی نشدی هنوز.