یک نفر آمد گفت یاعلیبن ابیطالب! من تو را دوست دارم امّا کمی دشمنان تو را هم دوست دارم. من کلمات علیبن ابیطالب را به این فرد را نخواهم گفت به شما چون آن در یک مجلس خصوصی بود، اینجا در یک مجلس عمومی است و او را در نهایت حماقت و نادانی و نفهمی حضرت توصیف فرمودند و بیماری روحی، با اینکه میگفت من تو را خیلی دوست دارم، حضرت نفی نکرد مثل بعضیها که میفرمود که تو دروغ میگویی من را دوست داری، فرمود من را دوست داری باشد، امّا اینکه به دشمنان ما بغض نداری تو در نهایت بیچارگی هستی.
این بغض را از کجا میشود پیدا کرد که دو بال هستند حبّ و بغض؟ این بغض را در مجلس روضه میشود پیدا کرد. انسان تا ناله نزند، تا در سوگواری قرار نگیرد آن نفرت لازم از دشمنان اهلبیت در دلشان نمیآید.