1= وقتی که آیتالله العظمی بهاءالدینی در ارتباط با مقام معظم رهبری ، من با یک واسطه دارم به شما عرض میکنم که واسطهاش پیش من است میفرماید : ده سال است این مرد از اول انقلاب تا سال آخر رحلت حضرت امام ایشان هنوز رئیسجمهور بودند،یک لحظه قدمی برای نفسش برنداشته.شما برو تمرین کن در ده سال میتوانی یک لحظه قدم برای نفست برنداری؟ ایشان میفرماید یک لحظه هم برنداشته! خب میدانند همه میشناسند دیگر این آقا اگر اصلاً ولایتی هم در کار نباشد یک کسی بخواهد کارها را اداره بکند باید این آقا باشد.
2= پزشک خصوصی حضرت آیة الله بهاءالدینی، میفرمودند که: یک روز من از خانه رفتم خانه ی آقای بهاءالدینی، دیدم آقا خیلی سرحال است. گفتم: آقا! خیلی امروز سر حالی؟ فرمود: چرا من سر حال نباشم، در حالی که خورشید امروز از خانه ی ما طلوع کرده. پرسیدم: چه شده؟ گفتند: امروز مقام معظم رهبری آمده بوده خانه ی آقای بهاءالدینی.
حالا، آقای بهاءالدینی، تحویل بگیرها، من میگویم: آقای بهاءالدینی، یعنی یک کلمه میگوییم که، چند صدم ثانیه طول میکشد، یک کلمه نیست، همان انسان بزرگواری است که، همسر مکرمه حضرت امام وقتی بی قراری میکنند مدتی بعد از وفات حضرت امام، حاج احمد آقا و حاج آقای روحانی میآیند خدمت، خدمت حضرت آیة الله بهاءالدینی و این بی قراری را منتقل میکنند. حضرت آیة الله بهاء الدینی میفرماید که. به این عنوان میگویند قصه را، میگویند که: شما مجالستی نداشتید اخیراً با حضرت امام، بعد از رحلت ایشان؟ ایشان میفرماید: بله من هم این چند وقت پیش، یک دو ساعت، گفتگو داشتم،مجالستی داشتم، گزارش هایش این است، این است، این حرفها را نقل میکنند خدمت همسر مکرمه ی حضرت امام، تا ایشان آرام بگیرد.
3=آیت الله بهجت فرمودند : اگر مردم میدانستند که استقبال از این سید چقدر ثواب دارد هیچ کس در خانه نمی نشست .