استاد پناهیان / یادداشتهایی از سخنان استاد پناهیان و ...

گزیده ی از سخنرانیهای استاد حوزه و دانشگاه حجت الاسلام والمسلمین علیرضا پناهیان (صوتی ، تصویری، نوشتاری) Panahian

استاد پناهیان / یادداشتهایی از سخنان استاد پناهیان و ...

گزیده ی از سخنرانیهای استاد حوزه و دانشگاه حجت الاسلام والمسلمین علیرضا پناهیان (صوتی ، تصویری، نوشتاری) Panahian

موسسه بیان معنوی

درباره وبلاگ

استاد پناهیان / یادداشتهایی از سخنان استاد پناهیان و ...

اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها

رَّبِّ أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَل لِّی مِن لَّدُنکَ سُلْطَانًا نَّصِیرًا / پروردگارا مرا در هرکار صادقانه واردکن وصادقانه خارج نما وازسوی خود سلطان ویاوری برای ماقرار ده.
رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَیَسِّرْ لِی أَمْرِی وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِی یَفْقَهُوا قَوْلِی / پروردگارا سینه ی مرا گشاده دار و کار مرا بر من آسان گردان و گره از زبانم بگشای تا سخنان مرا بفهمند.
-------------------------------------------
به امیدآنکه مقدمه سازان ظهورحضرتش باشیم
-------------------------------------------
لطفا در معرفی این وبلاگ به دوستان همت کنید.
شهید علمدار :
برای بهترین دوستانتان آرزوی شهادت کنید.
----------------------------------------------
لطفا با وضو معارف اهل بیت را مرور کنید.
-------------------------------------------

طبقه بندی موضوعی

آخرین نظرات

آخرین مطالب

۲۴ مطلب با موضوع «حدیث ، حکایت ، داستان، روایت :: امام رضا (ع)» ثبت شده است

میلاد مسعود حصن حصین ایران اسلامی


علی ابن موسی الرضا (ع)


مبارکباد


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ مهر ۹۱ ، ۱۷:۰۵
محمد رئوفی

  • دوتا از نایب‌های خاصّ امام موسی‌بن جعفر(ع) گفتند: ما هفت‌تا امام بیشتر نداریم، امام هشتم دیگر نیست، شدند رؤسای مذهب واقفیّه، اطراف کرمان هستند، از بقایای این تفکّر، من به اینهایی که هستند نمی‌خواهم جسارت بورزم، دیگر به صورت موروثی این برای‌شان باقی مانده، توی تانزانیا توی مسجدشان رفتم آقا! مستحبّاتی که توی مسجد شیعی اینها رعایت می‌شد توی یک‌دانه از مسجدهای ایران رعایت نمی‌شد، چقدر فوق‌العادّه عالی. من گفتم به رفقا نگاه کن ابلیس اینها را اصلاً مزاحم‌شان نمی‌شود، ما بخواهیم این دقّت‌ها را توی مسجدمان داشته باشیم ابلیس هزارتا سنگ می‌اندازد ، ولی ابلیس اینها را می‌گوید نه بخوانید، قشنگ، همۀ صحبت‌های امام صادق را گوش بدهید عزیزم! راحت باش، راحت باش. چرا؟ چون سرِ امام رضا متوقّف شدند.
  • ما کسانی را داشتیم در زمان غیبت صغری از علماء بزرگ بودند، سرِ نائبان امام زمان با امام زمان مشکل پیدا کردند، در طول تاریخ یک کسی که عالم شیعه باشد بشود ناصبی، یعنی نفرین بکند به ائمّۀ هدی یک نفر بوده به نام احمدبن هلال در زمان غیبت صغری. این به جای اینکه یک مشکل اصلی دیگر را حل بکند هِی خودش را با ظاهر دین تطبیق داده، هِی خودش را با ظاهر دین تطبیق داده.
۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۳ مهر ۹۱ ، ۱۹:۳۵
محمد رئوفی

یک نفر گفت: امام رضا! «لا تَنسِنِی مِن الدّعا»، من را فراموش نکن از دعا. آقا امام رضا (ع) فرمود: شما از کجا می‌دانی من شما را فراموش می‌کنم که نیاز بود تذکّر بدهی؟ گفت: آقا! ببخشید. آقا فرمود که چرا گفتی ببخشید؟ گفت: خب شما من را فراموش نمی‌کنید از دعا. فرمود روی چه حسابی؟ حسابش را بگو.

گفت: آقا! شما شیعیان‌تان را دعا می‌کنید من هم جزء شیعیان‌تان هستم. خب پس حتماً برای من هم دعا می‌کنید. آقا فرمود: نه، این‌جوری نیست. وقتی تو دوست داری من برای تو دعا کنم همان لحظه من دستم را میبرم بالا و  با اسم برای تو دعا می‌کنم.

آقایان و بانوان محترم!

الان امام زمان (ع) نسبت به ما مثل امام رضا (ع) است یا نه؟ چرا شُل جواب می‌دهید؟ است یا نیست؟ ما باور می‌کنیم که تا هوس کنیم آقا امام زمان دعای‌مان کنند همان موقع حضرت دست‌شان را بردند بالا دارند با اسم خصوصی برای ما دعا می‌کنند. می‌توانیم این را باور کنیم؟ این ایمان به غیب است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ شهریور ۹۱ ، ۲۱:۲۱
محمد رئوفی

 باور کنید امام زمان دلش برای شما تنگ می‌شود. امام رضا دلش برای شما تنگ می‌شود. در و دیوار حرمش برای صدای شما که می‌گویید «السّلام علیک یا علی‌بن موسی الرضا» گریه می‌کنند. اگر کسی باور کرد؟!

می‌دانید اگر من و شما باور کنیم امام زمان به ما علاقه دارد سیراب می‌شویم؟ لبریز می‌شویم؟ سرشار می‌شویم؟ سرمست می‌شویم؟ خلاءهای وجودی‌مان پر می‌شود؟ می‌دانید بهترین آدم‌هایی که  در راه امام زمان تکّه‌تکّه می‌شوند، روز قیامت شرمندۀ محبّت آقا امام زمان هستند و می‌گویند آقا! یک ذرّه از محبّت تو را، یک ذرّه از جگرهایی  را  که در تو سوخت به‌خاطر من، نتوانستم جبران کنم می‌دانید همۀ عزاداران اباعبدالله الحسین روز قیامت شرمندۀ امام حسین هستند؟ نگاه می‌کنند می‌بینند امام حسین بیشتر از اینها که برای امام حسین سوختند برایشان سوخته.

آن عارف گفته بود که اگر گناهکارها بدانند امام زمان چقدر دوست‌شان دارد از دنیا می‌روند، از شدّت اهمیّت این موضوع. ولی خب الحمدلله گناهکارها که متوجّه نمی‌شوند که. بهش می‌گویی امام زمان تو را دوست دارد. می‌گوید آقا! برای چی؟ امام زمان را با خودش مقایسه می‌کند. می‌گوید من به چه درد امام زمان می‌خورم؟ فکر کرده امام زمان مثل خودش که فقط به کسانی که به دردش می‌خورند، علاقه دارد.  خب امام نیست که بداند دل امام چگونه است.

به این آیه از  سورۀ توبه نگاه کنید. این وصف حال پیامبر و همۀ امامان ماست. «لَقَدْ جَاءکُمْ رَسُولٌ مِّنْ أَنفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُم بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُوفٌ رَّحِیمٌ»، یک پیامبری برای‌تان فرستادم که حریص شماست، هر چه برای شما سخت باشد، برای او هم دشوار خواهد بود.

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ شهریور ۹۱ ، ۱۸:۵۷
محمد رئوفی

یک جوانی به بنده می‌فرمود که رفتم مشهد آمدم ـ با آقای بهجت خیلی مراوده داشت این جوان، بیست و یکی دو سه سالش بود، توی تشییع پیکر آقای بهجت به بنده می‌فرمود:

می‌گفت من خیلی با ایشان مراوده داشتم،  یکی از خاطراتی که گفت این بود ، گفت : رفته بودم مشهد برگشتم، آقای بهجت فرمودند: کجا بودی چند روز نبودی؟ گفتم مشهد مشرّف بودم. بعد آقای بهجت فرمودند: که خب زیارت قبول، خودِ امام رضا را هم زیارت کردی؟ گفتم نه، خودِ امام رضا !. فرمود یعنی رفتی مشهد خودِ امام رضا را ندیدی؟ گفتم نه! فرمود دفعات قبل هم رفتی ندیدی امام رضا را ندیدی؟ گفتم نه، فرمود خوابش را هم ندیدی؟ گفتم نه، فرمود یعنی تا حالا خواب امام رضا را هم ندیدی؟ گفتم نه، گفت عجب! پس مشهدی نشدی هنوز.

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۱ شهریور ۹۱ ، ۲۰:۰۳
محمد رئوفی

امام رضا(ع) در این حدیث شریف می‌فرماید که:

اگر دیدی کسی گناه نمی‌کند گولش را نخور، شاید عرضه گناه کردن ندارد، اگر دیدی عرضه گناه کردن دارد و گناه نمی‌کند درست است،

اگر دیدی کسی عرضه گناه کردن دارد و گناه نمی‌کند گولش را نخور، شاید به این گناه علاقه ندارد به یک گناه دیگر علاقه دارد،

اگر دیدی کسی دست به مال حرام نمی‌زند گولش را نخور.

(ببین اینها بدبینی می‌آورد ها! ولی آزادی می‌آورد، رهایی می‌آورد، آرامش می‌آورد، استرس‌ها را از بین می‌بَرَد، اضطراب‌ها را از بین می‌بَرَد، یک بدبینی کوچولو اوّل پیش می‌آورد ولی یک آرامش دائمی به دنبال می‌آورد. حالا من توی پرانتز عرض کنم، دیدید بعضی‌ها از دور مسلمانی را مسخره می‌کنند به‌خاطر یک عیبی که در یک بچّه‌مسلمانی دیدند؟ آنها این حدیث امام رضا را به گوش‌شان نخورده.)

می‌فرماید اگر کسی لقمه حرام نخورد گولش را نخور، شاید حرام‌خور نیست، امّا یک کار دیگر می‌کند، اگر کسی هیچ‌کدام از این کارهای حرام را نکرد گولش را نخور، شاید عقل درست و حسابی ندارد، اگر کسی عقل درست و حسابی داشت گولش را نخور، شاید گاهی از اوقات هوای نفس بر عقلش غلبه می‌کند، اگر هوای نفسش بر عقلش غلبه نکرد درست است.

بعد مثال می‌زنند حضرت می‌فرمایند که: اگر کسی هوای نفسش گاهی بر عقلش غلبه کند مثل کی؟ مثل کسی که حبّ مقام دارد، یعنی یک عمر تقوا پیشه می‌کند به‌خاطر یک حبّ مقام، یک بی‌تقوایی‌هایی می‌کند که وقتی بهش می‌گویی ببین! تقوا داشته باش «اَخَذَتهُ العِزَّة»، غرور می‌گیردش می‌گوید به من می‌گویی تقوا داشته باشم؟ من یک عمری پرونده‌ام را ندیدی؟

بعد امام رضا(ع) شدیدترین لعنت‌های خدا را بر این‌جور آدم‌ها می‌فرستد. جالبی دین این است، هیچ‌کسی را پسرخالۀ خودش نمی‌گیرد. طرف گاز را گرفته تا آخر هم رفته بعد از یک جایی به بعد می‌بُرَد،  اینکه امام رضا فرمود: لااله‌الّاالله شروطی دارد، مال خاصیّت چندمرحله‌ای بودن دین است، آن‌وقت بعضی‌ها یک‌جوری دین را می‌پذیرند، اگر دیر بپذیرند، اگر کم بپذیرند، ولی باثبات می‌پذیرند، اسمش توی قرآن آمده «ایمان مستقر» بعضی دارند، «ایمان مستودع» بعضی‌ها دارند، مستودع یعنی ایمان‌شان ارتجاعی است، برمی‌گردد حالت صفر می‌رسد.

ما باید روانکاوی کنیم، فرصت این کارها را تا حالا نکردیم، یک شعارهایی اوّل انقلاب می‌دادیم آقا! اسلام خیلی مهمّ است، آقا! بیایید، حرف‌های خوبی هم بود، هر کی می‌گفت آقا! من اسلام را دوست دارم دیگر برایش کف و هورا می‌کشیدیم و باریک‌الله، تو اسلام را دوست داری باریک‌الله ایمان را خرافات نمی‌دانی، ولی الان دیگر از این مرحله گذشتیم، خب حالا چه ایمانی داری؟ ایمانت را بیاور وزن کنیم، چقدر می‌خواهد پیشرفت کند؟ تاکجا ایمان داری؟ امتحاناتش را می‌توانی سخت پشت سر بگذاری یا نه؟

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ شهریور ۹۱ ، ۱۹:۴۹
محمد رئوفی

من یک دانشجو در همین تهران می‌شناختم، داستانش را گاهی گفتم به شما، که رفت به من گفت: من میروم حرم امام رضا، از امام رضا بخواهم، می‌روم آن‌طرف (پیش خدا)، گفتم: ببین! تو را به خدا شلوغش نکن، اینقدر جدی نگیر این حرف‌ها را، گفت: نه دیگر! آخر من برای چی اینجا بمانم؟ جدی می‌گفت، عمیق می‌گفت.

من خیلی می‌ترسیدم ازش. می‌گفتم این یک کاری دست خودش می‌دهد ها! بچۀ عاقلی بود، بچۀ فهمیده‌ای بود. سربازی‌اش را آمده بود در نهاد پیش ما، من به بچه‌ها می‌گفتم : بهش بگویید آقای دکتر. دکتر بود، پزشکی خوانده بود. حالا آمده بود برای سربازی، به زور جور کرده بود که این‌جوری دوران خدمتش را پشت سر بگذارد.

بعد آمد به من می‌گفت: شما به اینها گفتی به من بگویند دکتر؟ اصلاً کسی نمی‌دانست این دکتر است. خب این یعنی چی؟ بعد یک روز گفت: من بروم یعنی جدّی از امام رضا بخواهم، امام رضا حرفم را گوش نمی‌دهد؟ بگویم خب تمام شد دیگر، برویم دیگر، من می‌خواهم بیایم آن‌طرف. گفتم که خب من نمی‌دانم، من نمی‌دانم آدم چقدر می‌تواند دخالت کند در مرگ خودش، یک چیزی شنیدیم موت اختیاری، ولی ببین! تو را به خدا شلوغ نکن، کار بکنیم ها! تو هم آدم...، عنصر فرهنگی بود، فعال فرهنگی بود.

ایشان اولین کسی بود که بنده را انداخت در وادی موضوع آقا امام زمان(ع)، بعداً ما آمدیم خیلی جاها را انداختیم در این وادی. بعد از من می‌پرسند که از کِی شما توجّه به حضرت این‌جوری...، می‌گویم بابا! یک دانشجوی دیوانه‌ای بود، آتش را به جان ما انداخت. دانشجو از تهران می‌آورد قم می‌گفت که: یک بحث امام زمان برای اینها بکن. بعد گفت : خب من اینها را هفتۀ بعد هم بیاورم تو این بحث را ادامه می‌دهی؟ ما از آنجا شروع کردیم.

بعد حالا بگذریم؛ رفت مشهد و موقع رفتن هم با ما خداحافظی کرد. گفت آقا! اگر ما را ندیدی حلال کن و حالا من بروم ببینم بالاخره چی می‌شود. چند روز بعد از مشهد زنگ زدند، گفتند که ما از پزشکی قانونی مشهد هستیم، شما فلانی؟ بله! کیِ ایشان هستید؟ گفتم چطور مگر؟ بگویید آقا! من رفیقش هستم، همکارش هستم. گفتند ایشان از دنیا رفته متأسفانه. چه‌جوری از دنیا رفت؟ گفتند هیچی! شرح فوتش این است که در حرم کنار ضریح نشسته بوده، خدّام فکر می‌کنند که ایشان خواب است، می‌آیند بیدارش کنند می‌بینند از دنیا رفته.

امام رضا! من می‌خواهم بیایم پیشت. من از یکی از علما شنیدم که یک عالم بزرگواری، اسم‌شان را هم می‌گفتند از مشاهیر هم هست، صاحبدل، صاحب‌نفس، گفته بوده : موت اختیاری که چیزی نیست، ببین! همین‌جوری است، آه! لیوان چایی که دستش بوده گذاشته زمین، رفته بوده؛ از دنیا رفت! از دنیا رفت. حالا ما نمی‌خواهیم به این‌جور کشف و کرامات برسیم.

بحث یک کمی توجّه است دیگر، توجّه پیدا کنیم به حقارت دنیا. با توجّه به عظمت آن سرا، که منتظر ماست؛ آن نیاز محجوب قلب خودمان را بیابیم. هیچ‌کس از این حرف‌ها بدش نمی‌آید، چون در فطرت ماست. هیچ‌کس هم لازم نیست تبلیغات بکند تا کسی از این حرف‌ها خوشش بیاید، ما فقط باید یک مدتی یک عملیاتی انجام بدهیم که غبارروبی بشود از روی دل. تعلّق خاطر پیدا کنیم.(سال 1389)

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ تیر ۹۱ ، ۲۲:۴۹
محمد رئوفی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ خرداد ۹۱ ، ۱۸:۳۰
محمد رئوفی

یک داستانی از مدینۀ غریب آقا علی‌بن موسی‌الرّضا‌‌علیه‌السلام بگویم : کسی به نام جلودی، جلّاد هارون بود؛ مأموریت گرفت از هارون بیاید در مدینه تمام بنی‌هاشم را خانه‌هایشان را غارت کند. هارون ملعون به او دستور داده بود که رفتی درِ خانۀ بنی‌هاشم، خودت می‌روی با سربازهایت داخل خانه، اموال اهل‌بیت را، اموال بنی‌هاشم را، لباس اضافی دارند، پرده به خانه دارند، فرش زیر پا دارند، نانی در سفره دارند، همه را غارت می‌کنی.

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۹ خرداد ۹۱ ، ۱۹:۱۹
محمد رئوفی