استاد پناهیان / یادداشتهایی از سخنان استاد پناهیان و ...

گزیده ی از سخنرانیهای استاد حوزه و دانشگاه حجت الاسلام والمسلمین علیرضا پناهیان (صوتی ، تصویری، نوشتاری) Panahian

استاد پناهیان / یادداشتهایی از سخنان استاد پناهیان و ...

گزیده ی از سخنرانیهای استاد حوزه و دانشگاه حجت الاسلام والمسلمین علیرضا پناهیان (صوتی ، تصویری، نوشتاری) Panahian

موسسه بیان معنوی

درباره وبلاگ

استاد پناهیان / یادداشتهایی از سخنان استاد پناهیان و ...

اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها

رَّبِّ أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَل لِّی مِن لَّدُنکَ سُلْطَانًا نَّصِیرًا / پروردگارا مرا در هرکار صادقانه واردکن وصادقانه خارج نما وازسوی خود سلطان ویاوری برای ماقرار ده.
رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَیَسِّرْ لِی أَمْرِی وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِی یَفْقَهُوا قَوْلِی / پروردگارا سینه ی مرا گشاده دار و کار مرا بر من آسان گردان و گره از زبانم بگشای تا سخنان مرا بفهمند.
-------------------------------------------
به امیدآنکه مقدمه سازان ظهورحضرتش باشیم
-------------------------------------------
لطفا در معرفی این وبلاگ به دوستان همت کنید.
شهید علمدار :
برای بهترین دوستانتان آرزوی شهادت کنید.
----------------------------------------------
لطفا با وضو معارف اهل بیت را مرور کنید.
-------------------------------------------

طبقه بندی موضوعی

آخرین نظرات

آخرین مطالب

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «یمن» ثبت شده است

پیامبر گرامی اسلام نشسته بودند فرمودند: الان یک عدّه از خوب‌ها می‌خواهند بیایند، یک عدّه از مؤمنین ناز، یک عدّه که خیلی تعریفش را می‌کردند، مردم همه به درِ مسجد نگاه کردند، که خدایا کی می‌خواهد بیاید؟ دیدند چند نفر از اهل یمن آمدند. سه نفر بزرگشان آمدند پیش پیامبر اکرم. سلام و احوال‌پرسی و عرض ارادت و نماز شروع نشده هنوز. آقا یارسول‌الله! ما یک سؤال داریم، از یمن آمدیم این سؤال را بکنیم. بفرمایید! گفتند آقا یارسول‌الله! نعوذبالله زبانمان لال، خاک بر زبان ما، شما از دنیا بروید بعد از شما کی وصیّ شماست؟ ما بدانیم راهمان دور است. آقا فرمود وصیّ من کسی است که تقسیم کنندۀ بهشت و جهنّم است. گفتند خب آقا کیست؟ فرمود کسی است که یک ضربت او بهتر از عبادت صد...، گفتند خب آقا کیست؟ فرمود کسی است که...، آقا هِی ویژگی‌های امیرالمؤمنین را گفتند، اسم را نیاوردند.

اینها می‌گفتند آقا! خب کیست؟ خب درست، این کیست؟ ما چه‌جوری بفهمیم؟ آقا فرمود وصیّ من الان در صف نشسته. بلند شوید بروید جلوی این کسانی که در صف نشستند عبور کنید، ببینید جلوی کی می‌رسید دلتان می‌لرزد. او وصیّ من است. گفتند آخر آقا نش...، فرمود همین که گفتم. بلند شدند، از سر صف شروع کردند یکی یکی، جلوی این ایستادند، دل تکان نخورد. جلوی او ایستادند، تکان نخورد. جلوی آن ایستادند...، رسیدند جلوی امیرالمؤمنین، دلشان یک لرزشی افتاد.

به هم یک نگاهی کردند، آره، تأیید کردند. گفتند حالا اعتنا نکنیم برویم، شاید این نباشد، آمدند بروند، دیدند زانوها نمی‌کشد. دل کشیده. گریه‌شان گرفت. گفتند آقا ببخشید اسم شما چیست؟ گفت من علی‌بن‌ابیطالب هستم. برگشتند پیش پیغمبر، یارسول‌الله! وصیّ تو علی‌بن‌ابیطالب است؟ فرمود بله. چی شد؟ گفتند آقا یارسول‌الله! فقط بهت بگوییم وقتی جلوی این جوان رسیدیم، احساس کردیم پدرمان است. عزیز دلمان است.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ تیر ۹۱ ، ۰۰:۱۱
محمد رئوفی