استاد پناهیان / یادداشتهایی از سخنان استاد پناهیان و ...

گزیده ی از سخنرانیهای استاد حوزه و دانشگاه حجت الاسلام والمسلمین علیرضا پناهیان (صوتی ، تصویری، نوشتاری) Panahian

استاد پناهیان / یادداشتهایی از سخنان استاد پناهیان و ...

گزیده ی از سخنرانیهای استاد حوزه و دانشگاه حجت الاسلام والمسلمین علیرضا پناهیان (صوتی ، تصویری، نوشتاری) Panahian

موسسه بیان معنوی

درباره وبلاگ

استاد پناهیان / یادداشتهایی از سخنان استاد پناهیان و ...

اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها

رَّبِّ أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَل لِّی مِن لَّدُنکَ سُلْطَانًا نَّصِیرًا / پروردگارا مرا در هرکار صادقانه واردکن وصادقانه خارج نما وازسوی خود سلطان ویاوری برای ماقرار ده.
رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَیَسِّرْ لِی أَمْرِی وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِی یَفْقَهُوا قَوْلِی / پروردگارا سینه ی مرا گشاده دار و کار مرا بر من آسان گردان و گره از زبانم بگشای تا سخنان مرا بفهمند.
-------------------------------------------
به امیدآنکه مقدمه سازان ظهورحضرتش باشیم
-------------------------------------------
لطفا در معرفی این وبلاگ به دوستان همت کنید.
شهید علمدار :
برای بهترین دوستانتان آرزوی شهادت کنید.
----------------------------------------------
لطفا با وضو معارف اهل بیت را مرور کنید.
-------------------------------------------

طبقه بندی موضوعی

آخرین نظرات

آخرین مطالب

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عمرسعد» ثبت شده است

 یک روضه برایتان بخوانم باور کنید چقدر حسین نورانی، پاک، بی‌آلایش، چقدر زیبا و لطیف بود، چقدر خود نداشت، چقدر من نداشت، فاجعه نبود با چنین مرد بزرگی این‌گونه برخورد کنند؟  عمر سعد ملعون شمشیر کشید، نزدیک گودی قتله‌گاه شد، می‌گویند ساعتی حسین در گودی قتله‌گاه در حالِ جان دادن بود، کسی جرأت نمی‌کرد از اُبهت حسین نزدیک بشود، عمر سعد خواست خودش سر از بدنِ حسین جدا کند، نزدیک گودی قتله‌گاه شد، صدای نحیف حسین را شنید، آقا فرمود عمر سعد بدبخت‌تر از تو در این لشکر نبود؟ تو مجبور هستی بیایی خودت را بیچاره کنی؟ برو بگذار یک کس دیگر بیاید و عمر سعد خجالت کشید و برگشت. 

بگو حسین تو با دشمنِ خودت با محبّت برخورد می‌کنی چه کار می‌کنی یا اباعبدالله؟ تو یادت نرفته لطف کردنِ به عمر سعد، فرماندۀ سپاه دشمنانِ توست، تو هنوز در این اوج غم، در اوج مصیبت هنوز به یاد خودت نیافتادی، خودت را نگاه کن! تا عمر سعد نزدیک شد چهار تا نفرین بهش بکن بگو خدا لعنتت بکند که بچه‌های من را قلم قلم کردی، به فکر خودت باش حسین! تو یک ذره نفس نداری، نفسانیت نداری، برداشت به فرماندۀ قاتلین خودش بالاترین محبّت را کرد و این آخرین محبّتی بود که حسین کرد و رفت.

چنین مردی در اوج پاکی تا روز قیامت برایش گریه بکنند کم است، حالا صبر کنید آقایمان مهدی فاطمه ان‌شاءالله بیایند تازه گریه کردنِ برای حسین آغاز خواهد شد، تازه مردم مهدی فاطمه را می‌بینند در اوج لطافت و بعد می‌بینند او چه اشکی می‌ریزد برای جدّش حسین، تازه می‌فهمند این حسین کی بوده که چگونه باهاش برخورد کردند، تازه برای حسین گریه خواهند کرد مردم عالم و از اولین کارهایی که مهدی فاطمه می‌کنند می‌ایستند روضه برای حسین می‌خوانند.

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۳ خرداد ۹۱ ، ۱۵:۴۷
محمد رئوفی