استاد پناهیان / یادداشتهایی از سخنان استاد پناهیان و ...

گزیده ی از سخنرانیهای استاد حوزه و دانشگاه حجت الاسلام والمسلمین علیرضا پناهیان (صوتی ، تصویری، نوشتاری) Panahian

استاد پناهیان / یادداشتهایی از سخنان استاد پناهیان و ...

گزیده ی از سخنرانیهای استاد حوزه و دانشگاه حجت الاسلام والمسلمین علیرضا پناهیان (صوتی ، تصویری، نوشتاری) Panahian

موسسه بیان معنوی

درباره وبلاگ

استاد پناهیان / یادداشتهایی از سخنان استاد پناهیان و ...

اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها

رَّبِّ أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَل لِّی مِن لَّدُنکَ سُلْطَانًا نَّصِیرًا / پروردگارا مرا در هرکار صادقانه واردکن وصادقانه خارج نما وازسوی خود سلطان ویاوری برای ماقرار ده.
رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَیَسِّرْ لِی أَمْرِی وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِی یَفْقَهُوا قَوْلِی / پروردگارا سینه ی مرا گشاده دار و کار مرا بر من آسان گردان و گره از زبانم بگشای تا سخنان مرا بفهمند.
-------------------------------------------
به امیدآنکه مقدمه سازان ظهورحضرتش باشیم
-------------------------------------------
لطفا در معرفی این وبلاگ به دوستان همت کنید.
شهید علمدار :
برای بهترین دوستانتان آرزوی شهادت کنید.
----------------------------------------------
لطفا با وضو معارف اهل بیت را مرور کنید.
-------------------------------------------

طبقه بندی موضوعی

آخرین نظرات

آخرین مطالب

۱۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دفاع مقدس» ثبت شده است



دریافت
مدت زمان: 3 دقیقه 42 ثانیه
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ بهمن ۹۳ ، ۱۰:۵۲
محمد رئوفی
به گزارش سرویس فرهنگی پایگاه 598، نقش روحانیت شیعه در تاریخ تحولات اسلام همواره یک نقش محوری واساسی بوده وهست.  تقریباً هیچ رویداد مهمی در تاریخ شیعه، به ویژه در ایران قبل و بعد از انقلاب اسلامی نمی توان یافت، مگر آنکه روحانیت به خصوص مراجع نقش مهمی در هدایت آن رویداد به سوی صلاح جامعه نداشته باشند.

حجت الاسلام و المسلمین علیرضا پناهیان که سالیان نوجوانی و جوانی خویش را در جبهه‌ها گذرانیده است، از نقش روحانیت در دفاع مقدس خاطرات بسیاری دارد که بخشی از این خاطرات در گفتگویی که چندی پیش پایگاه 598 با ایشان صورت داده است بیان شده که در ادامه می آید:

من برای اولین بار بعد از فتح المبین در جبهه‌های شوش دانیال حاضر شدم و در سنگرهای پدافندی همراه رفقای دیگر بودم. رفقا زیاد نبودند؛ چون در دوره راهنمایی یک مقدار درس خوانده بودم، بچه‌ها ما را بردند و موظف کردند که برای سنگر‌هایِ چند نفره، نماز جماعت بخوانم. بنده خود به خود در معرض اصطلاح رزمی ـ تبلیغی که بعدها باب شد، قرار گرفتم.

سال‌های اول بیشتر رزمی شرکت می‌کردم؛ ولی از سال سوم به عنوان طلبه حضور پیدا کردم. امام جماعت بودم و سخنرانی هم می‌کردم. در بعضی عملیات‌ها هم رزمی بودم. در نهایت، سال‌های آخر بود که مسئولیتی بر عهده بنده قرار گرفت و آن، معاونت فرهنگی لشکر 27 بود. قبل از آن در کار طلبگی که انجام می‌دادم مسئولیت تبلیغ گردان‌ها را هم به عهده داشتم. بنده در یک مقطعی، مسئول تبلیغ گردان حبیب و در یک مقطع زمانی هم مسئولیت عقیدتی ـ سیاسی گردان‌های ارتش و توپخانه ارتش را بر عهده گرفتم که در عملیات والفجر خیلی مؤثر بودند.

روحانیان محترمی در یگان‌های ارتش بودند؛ برای نمونه مسئول ما شهید حجت الاسلام زمانی بود، خیلی جوان نورانی و باصفایی بود. همه دوستان طلبه با ایشان مراوده داشتند و ایشان را تحسین می‌کردند. دوستان طلبه‌ای که در یگان‌های مربوط به اعزام و راهنمایی بودند، از شهادت ایشان به شدت متأثر شدند. نمونه دیگر، شهید میثمی بود که من از نزدیک با ایشان ارتباطی نداشتم؛ اما بعدها که به شهادت رسید خاطرات ایشان را که می‌شنیدم خیلی تحت تأثیر قرار می‌گرفتم. شهید میثمی واقعا به عنوان یک الگو مطرح بود. صحبت‌هایی که از شهید میثمی نقل می‌شد از صفای باطن و روحیه فوق العاده بالا و عشق به مجاهدت فی سبیل الله خبری داد. ایشان واقعا برای ما که تازه طلبه شده بودیم، خیلی درس‌آموز بود. ایشان روحانی گردان تخریب بود و چون سابقه بیشتری با بچه‌های تخریب داشتم آثار و برکات ایشان در گردان تخریب به من می‌رسید. شب عملیات کربلای پنج، گردان تخریب به گردان ما آمدند و همراه بچه‌های گردان ما عمل کردند و به شهادت رسیدند.

شهید صادقی قبل از این‌که به جبهه اعزام شود یک شب به بنده فرمود: شهیدی را در خواب دیده‌ام که قبل از شهادتش از او عهد گرفته بودم اگر به شهادت رسید باید به خوابم بیاید و سؤالی دارم که باید پاسخ بدهد. او به بنده می‌فرمود: من دیشب آن شهید را در خواب دیدم و آن سؤال به خاطرم آمد و از او پرسیدم. سؤال آقای صادقی از آن شهید در عالم رؤیا این بود: این‌که حضرت امام(ره) فرمودند شهید به وجه الله نظر می‌کند، آیا شما وجه الله را مشاهده کردید یا نه و شهید نظر می‌کند به وجه الله یعنی چه؟ خود آقای صادقی به من می‌فرمودند: آن شهید پاسخ روشنی نداد و لبخند زد و سرش را پایین انداخت و فرمود: دیدم چه دیدنی؛ ولی شهید صادقی از همین پاسخ آن شهید به شدت متأثر شده بود. اشتیاق و التهاب و هیجان معنوی به صورت خاصی در چهره او موج می‌زد. وقتی این رؤیا را تعریف می‌کرد من به ایشان گفتم ایشان که چیزی به شما نگفته است گفت: با دیدن چهره و نوع برخورد او، من دگرگون شدم و می‌خواهم به جبهه بروم و دیگر نمی‌توانم صبر کنم و همان آخرین اعزامشان بود که به حضور وی در عملیات کربلای 5 منجر شد و در همان عملیات هم به شهادت رسید. شب عملیات در خاکریز، نماز خواندن وی را دیده بودند. می‌گفتند گریه‌ها و ضجه‌های عجیبی داشت و نماز فوق العاده‌ای خواند. همان شب برای من تعریف کردند که آقای صادقی عجب حال خوش معنوی دارد و بعید است که ایشان ماندنی باشد.

 داماد آقای صادقی آن شب سراغ او آمده بود و گفته بود: آقای صادقی مراقب خودت باش ما به فکر مراسم دامادی شما هستیم. او به دامادشان فرموده بود که اگر خیلی مشتاق هستی در عروسی من شرکت کنی امشب هر جا می‌روم دنبال من بیا. او همان شب به شهادت رسید. بسیاری از طلبه‌ها در دوران جنگ از روحیه پاک رزمندگان و شهدا خیلی متأثر می‌شدند. این تأثیر را رزمندگان از همین طلبه‌ها که روحانیان حوزه بودند دریافت می‌کردند. از سوی دیگر همین طلبه‌ها وقتی در عملیات همراه بچه‌ها می‌آمدند مجذوب می‌شدند و به شهادت می‌رسیدند؛ در آن حالت صحنه‌های بسیار زیبای معنوی خلق می‌شد که قابل توصیف نیست.

در مورد رسالت روحانیت برای حضور در جبهه خاطره ای را می گویم. بنده در زمان جنگ مدتی در بیمارستان بقیه الله بودم. خبرنگار روزنامه جمهوری اسلامی آمد و پرسید: شما به عنوان یک طلبه در جبهه حضور داشتید، وظیفه طلاب را در دفاع مقدس چه می‌دانید؟ بنده این پاسخ را بیان کردم که؛ طلبه‌ها دو رسالت درباره دفاع مقدس دارند: یکی اینکه از خدا برای رزمنده‌ها حرف بزنند و دیگری اینکه از رزمنده‌ها برای مردم و خلق خدا سخن بگویند. هر دو این رسالت‌ها هنوز باقی است. اکنون طلبه‌ها در جنگ نرم هستند و باید با رزمندگان جبهه نرم از دفاع مقدس نرم سخن بگویند و باید از رزمندگان دوران دفاع مقدس هم با مردم سخن بگویند. بنده خودم سعی دارم همیشه در صحبت‌های خودم از رزمنده‌ها مثال بزنم و روحیه عالی معنوی و درک عمیق آن‌ها را درباره اسلام ناب بیان کنم. طلبه‌ها هیچ وقت نباید دفاع مقدس را رها کنند و الحمدالله هم رها نکرده‌اند.
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ خرداد ۹۳ ، ۱۰:۰۶
محمد رئوفی

پاسخ دیروز حجت الاسلام پناهیان به اظهارات امروز وزیر ارشاد

پناهیان:
من یادم نمی‌آید در دروان دفاع مقدس، کسی گفته باشد که وقتی شما شعار مقاومت می‌دهید کسانی که در خط مقدم مقاومت دارند نبرد و مبارزه می‌کنند، تضعیف می‌شوند!

هر شعار مقاومتی، نه‌تنها در ایران اسلامی، در هر کجا سر داده می‌شود، در جهت تقویت کسانی است که در خط مقدم مقاومت دارند نبرد می‌کنند. چه آنهایی که مظلومانه در سوریه و لبنان به شهادت می‌رسند و مقاومت را به پیروزی می‌رسانند، چه آنهایی که در پای میز مذاکره و در خط مقدم مبارزات سیاسی به نحو دیگری دارند مقاومت می‌کنند. طبیعتاً وقتی چنین جلساتی برای تقویت جریان مقاومت تشکیل می‌شود، شبیه همۀ مجالسی است که در دوران دفاع مقدس تشکیل می‌شد و مردم پشت جبهه، شعارهای مقاومت سر می‌دادند و رزمنده‌ها از آن شعار مقاومت که مردم سر می‌دادند نیرو می‌گرفتند.

سخنان دیروز حجت الاسلام و المسلمین پناهیان در همایش «دلاوریم» را می‌توان پاسخی مناسب به اظهارت امروز وزیر ارشاد در روزنامه ایران دانست که ناخشنودی خود از برگزاری همایش‌هایی با محور مقاومت که در آنها بر لزوم مقاومت و ایستادگی در برابر فشارها و خواسته‌های نابجای نظام سلطه در مذاکرات تأکید می‌شود، را ابراز کرده بود و از برگزاری چنین همایش‌هایی انتقاد کرده است.

اهم عناوین مطرح شده در این سخنرانی:

·         «لیبرال‌های» به‌ظاهر مدعی آزادی و «تروریست‌های» افراطی هردو مخالف خط مقاومتند

·         شعار مقاومت در جهت تقویت رزمندگان خط مقدم مقاومت در مذاکرات است نه تضعیف آنها

·         مأموریت مذاکره‌کنندگان شبیه مأموریت رزمندگانی است که خرمشهر را آزاد کردند و هر نوع شعار مقاومت به نفع آنهاست

·     بیماردلانی که با شعار مقاومت مخالفند دنبال فروش مملکت با قیمت ارزان و ناچیز به بیگانگان هستند/ مذاکره را هم نوعی مبارزه در جهت مقاومت می‌دانیم

·         افراطیون کسانی هستند که با جریان مقاومت مخالفت می‌کنند

·     بعضی‌ها حتی از خشم و عصبانیت دشمن هم می‌ترسند/ مقام معظم رهبری این جملۀ شهید بهشتی را احیا فرمود: آمریکا از ما عصبانی باش و از این عصبانیت بمیر!

·     نظام سلطه خواست جریان مقاومت لبنان را در هم بشکند، ولی موجب شد جریان مقاومت در سوریه هم شکل بگیرد/ مسئولین مملکتی به خط مقاومت بیشتر بها دهند

در ادامه مشروح این سخنرانی را می‌خوانید:

مسیر مقاومت همان مسیر اسلام نابی است که حضرت امام(ره) ترسیم کردند

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ خرداد ۹۳ ، ۱۰:۰۳
محمد رئوفی

یک دیندار قوی در فامیل پیدا می‌شود، تمام فامیل را تحت‌الشّعاع قرار می‌دهد. یک دیندار قوی، آن اقویایی که خیلی قوی هستند، در یک محلّه پیدا می‌شود، اثر می‌گذارد در بقیه. یک دیندار قوی در یک شهر پیدا می‌شود، اثر می‌گذارد بر بقیه. آثار معنوی کسانی که دینداری قوی می‌کنند فوق‌العاده است. من مثالی از دوران دفاع مقدس بزنم. اگر اجازه بدهید، هم شما، هم کلّیة رزمندگان محترم، بنده به عنوانِ نه یک رزمنده، بالاخره رفتم آنجا شاهد بودم، عرض بکنم. تمام رزمنده‌ها که جنگ نمی‌کردند. جنگ که روی دوش همة رزمنده‌ها نبود، چهار تا در آن‌ها بودند، گل روزگار بودند. اثر برکت نور آن‌ها بود بقیه را حرکت می‌داد. همه که یک میزان ایمان نداشتند که. ایمان الحمدلله خب بله زیاد است، درجاتش فرق می‌کند. چهار تایی بودند که شهادت‌پرور بودند، شهیددرست‌کن بودند. بسیاری از شهدای دفاع مقدس، تحت تأثیر آن شهدا رشد کردند.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۹۱ ، ۱۱:۵۱
محمد رئوفی

فارس : استاد پناهیان به عنوان یک راهبرد کلیدی مطرح کرد:

·       جذب حداکثری با نهایت انقلابیگری ممکن است ، نه با کوتاه آمدن از مواضع .

·       انقلابیترین امام ما از حیث ماموریت اباعبدالله (ع) است که جذب حداکثری هم کرده

·       اتفاقا وقتی دین و انقلاب را نیم بند ارائه دهیم ، جذب حداکثری حاصل نخواهد شد.

·        اگر انقلابیگری ما جاذبه ای برای مردم عالم نداشت، دشمن برای انقلاب ودفاع مقدس ما بدلی به نام طالبان نمیساخت.

·        اگر میخواهید جذب حداکثری کنید، این کار را باید با حماسه اباعبدالله انجام دهید. جالب اینجاست که ارمنیها با ابالفضل جذب میشوند. ببینید چه جاذبه ای در ذات انقلابی گری وجود دارد که همه را میتواند جذب کند.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۵ تیر ۹۱ ، ۱۵:۵۲
محمد رئوفی

بعضی‌ها با «روش نامشروع» به دنبال کسب اعتبار هستند/ خدا لعنت کند اعتباری را که از میانۀ حق و باطل گرفتن، به دست آید.

حُبّ جاه و اعتبار آب می‌دهد به بذر نفاق. این حُب جاه نیّت نامشروع برای به دست آوردن اعتبار است، این یک مقدمه. جزو دوم مقدمه را هم عرض بکنم. بعضی‌ها از «راه نامشروع» می‌روند دنبال اعتبار می‌گردند، نه «نیّت نامشروع». عملشان هم نامشروع است. چگونه است؟ خیلی کوتاه و سریع بخواهم عرض کنم، با بصیرتی که در بین جوان‌ها و جامعه هست، یک کُد بدهیم بس است.

برای اینکه آدم از راه نامشروع مال به دست نیاورد باید چه کار کند؟ باید معامله صحیح انجام بدهد دیگر. از راه نامشروع آبرو به دست آوردن یعنی چه؟ بسیاری از مواقع میانه‌گیری بین حق و باطل به آدم اعتبار می‌دهد، ای خدا لعنت کند اعتباری را که آدم به واسطۀ میانۀ حق و باطل گرفتن در جامعه پیدا کند.

یک وقت دو تا مؤمن با هم اختلاف دارند میانه‌شان را بگیری اشکالی ندارد، یک وقت یک خانواده‌ای یک زن و شوهری با هم دعوا کردند میانه‌شان را بگیری اشکال ندارد، یک وقت دو تا از بچه‌هایت هستند میانه‌شان را بگیری اشکالی ندارد، اما یک وقت علی‌ابن‌ابی‌طالب و معاویه است، آنجا ابوموسی اشعری با «نه معاویه -نه علی» گفتن اعتبار کسب کرد. اعتبار نداشت اما اعتبار به دست آورد.

ابوموسی اشعری، با میانۀ علی و معاویه را گرفتن، اعتبار کسب کرد و با اصرار مردم حکم شد /می‌گفتند: ابوموسی اشعری آدم متعادل و عاقلی است

مردم از جنگ خسته شدند، خواستند نماینده برای مذاکره تحمیلی معرفی کنند، ابوموسی اشعری را تحمیل کردند به امیرالمؤمنین(ع)، این ابوموسی اشعری از کجا اعتبار پیدا کرد؟ از اینجا که گفتند: «آخه می‌دانی ابوموسی اشعری آدم متعادلی است.» نفرین همه ملائکه خدا بر کسی که تعادل را در میانه حق و باطل گرفتن ترجمه می‌کند، این هم خودش یک اعتباری دارد. شما یک جایی حقی مظلوم واقع شد زیاد خودت را نکش برای حق، ببین چه اعتباری پیدا می‌کنی. می‌گویند طرف عاقل است محتاط است، معتدل است.

به این شیوه اعتبار کسب کردن، اعتبار کسب کردن به شیوۀ نامشروع است که باید مواظب باشیم هیچ وقت دنبال اعتبارهایی از این دست نباشیم. در زندگی فردی و اجتماعی مثال زیاد می‌شود زد. بگذارید مقدمه بحثم تمام بشود بعد خدمت شما نمونه‌هایی را عرض خواهم کرد.

عزیز شدن پیش کافرین، در نظر افراد منافق خیلی شیرین است

ولی رفقا دقت کنید ماها ممکن است هر کدام‌مان در زندگی‌هایمان با این مسائل مواجه شویم. شما شاید صفای باطن دارید نمی‌توانید مزّۀ عزیز شدن پیش کافرها را درک کنید. برای منافق‌ها این مزّه شیرین‌تر از مزّۀ عزیز شدن پیش مؤمنان است. نمی‌دانید چه خوراکی است؟ می‌کُشد، کور می‌کند بعضی‌ها را، مست می‌کند، جزو مسکرات باید حرام اعلام بشود. الحمدلله شماها درک نمی‌کنید.

آن اسیر نوجوانی که آمده بود ـ حالا قدیمی‌ها یادشان است ـ پایش هم قطع بود، آن خبرنگار خارجی آمد باهاش مصاحبه کند، در اوج اسارت برگشت گفت: «من مصاحبه نمی‌کنم، یک چادر سرت کن! یک چیزی روی سرت بیانداز!» مجبور شد رفت یک چیزی سرش انداخت. بابا این بچه اگر یک ذرّه دوست داشت پیش این عملۀ کفار این‌جوری رفتار نمی‌کرد، مثلاً می‌گفت: بگذار به یک بهانه‌ای جذبش کنم. اینقدر محکم نمی‌ایستاد. این نمونه‌ای از اسرای ماست.

داستان نیش عقرب و کسی که فقط به خاطر رودربایستی و آبروداری، از سلمان دفاع نکرد

می‌خواهید یک داستان برایتان بگویم؟ دو نفر را آوردند پیش امیرالمؤمنین علی(ع) یکیشون را مار نیش زده بود یکیشون را عقرب. از درد به خودشان می‌پیچیدند. در مستدرک الوسائل نقل شده این داستان، چون هر جا نقل می‌کنیم دوستان می‌گویند آقا این آدرسش کجاست. حضرت برای هر دو تا توضیحاتی دادند من در مورد آن کسی که عقرب زده بود داستانش را عرض کنم.

آقا فرمودند که نمی‌میرند اینها، درد می‌کشند اما نه مرگشان فرا رسیده نه از درد نجات پیدا می‌کنند. بروید چند وقت دیگر درست می‌شوند، بعد از دو ماه که اینها در شدّت بیماری به خودشان می‌پیچیدند، آوردنشان پیش حضرت، حضرت به آن کسی که عقرب زده بودش فرمود: می‌دانی حکمتش چی بوده این عقرب تو را زده؟ گفت: آقا نمی‌دانم ولی دارم بیچاره می‌شوم. مردم می‌گفتند دیگر اینها می‌میرند آقا می‌فرمود نمی‌میرند و نمردند ولی درد سختی کشیدند دو ماه.

حضرت فرمودند که یادت هست در یک جلسه‌ای «تَذْکُرُ یَوْمَ‏ غَمَزَ عَلَى‏ سَلْمَانَ‏ الْفَارِسِیِ‏ فُلَانٌ» یادت هست فلانی یک تیکه‌ای به سلمان فارسی انداخت «وَ طَعَنَ عَلَیْهِ لِمُوَالاتِهِ لَنَا» به خاطر اینکه سلمان دوست ماست یک طعنه‌ای زد، یک تیکه‌ای بهش انداخت. تو رد نکردی، حرفی نزدی، دفاع نکردی از سلمان. حالا توضیح امیرالمؤمنین را بشنوید دوستانِ من:

«فَلَمْ یَمْنَعْکَ مِنَ الرَّدِّ وَ الِاسْتِخْفَافِ بِهِ خَوْفٌ عَلَى نَفْسِکَ وَ لَا عَلَى أَهْلِکَ وَ لَا عَلَى وُلْدِکَ وَ مَالِکَ» اگر حرفی می‌زدی و از سلمان دفاع می‌کردی، نه مالت ضرر می‌خورد نه جانت ضرر می‌خورد نه بچه‌هایت را می‌کُشتند، هیچیت نمی‌شد، «أَکْثَرَ مِنْ أَنَّکَ اسْتَحْیَیْتَهُ فَلِذَلِکَ أَصَابَک‏» (مستدرک الوسائل/ج12/ص336) فقط رودربایستی کردی، گفتی حالا ضایع است یک چیزی بگوییم، رفیق‌مان است، میانه‌مان به هم می‌ریزد.

سلمانِ من را، دوستِ من را در جلسه‌ای که تو نشستی تیکه بهش انداختند، لال شدی نگاه کردی؟ خدا مأمور کرد این عقرب تو را بگزد. دو ماه از درد به خودت بپیچی تا مرتبه دیگر اگر کسی به دوستان و اولیای ما حرف بی‌خودی زد، جلویش بایستی. خواستی آبروی خودت را پیش رفیقت حفظ بکنی، آبروی سلمان را حفظ نکردی. آنهم در یک جلسه دو نفره!

نشستی در تاکسی یکی تیکه‌ای می‌اندازد می‌بیند گوشه خیابان این‌جوری یک دفعه‌ای حرف نامربوط می‌زند، چرا جوابش را نمی‌دهید؟ فقط می‌توانی به من بگویی: آقا در شهر تهران حالا عقرب کجا پیدا می‌شود؟ بنده هم عرض می‌کنم: اگر پیدا نشد، جمع می‌شود اینها در خاک قبر، ان‌شاءالله به سلامتی عقرب درمانی ... ؛ بالاخره دیر و زود دارد اما سوخت و سوز ندارد.

خدایا! نیش عقرب‌هایی که در اثر سکوت ما، در اثر حُبّ جاه ما، در اثر دفاع نکردن ما از ولیّ خودت برای ما واجب شده، بر ما ببخش، آن نیش عقرب‌ها را به ما نزن! ان شاءالله که شما هیچ وقت ساکت نبودی. مگر کسی جرأت می‌کند پیش تو به ولیّ خدا بی‌احترامی کند؟ بگذار در فامیل همه بشناسندت. نه اینکه بد برخورد کنی و جسارت کنی، نه با منطق می‌ایستی آبروی سخن غلط را می‌بری. می‌گویی: چرا حرف ظالمانه می‌زنی؟ حالا طرف بهت بگوید: ما که کسی نیستیم، اینجا بگذار گفتگویمان را بکنیم. بگو: کسی نیست یعنی چه؟ کسی هست، حرف بی‌ربط زدید.

قربانی کردن آبرو در راه خدا، در زندگی فردی یکی از تکلیف‌هایی است که بدنۀ جامعه را شبیه قله‌های نوری می‌کند که کوهستانی از آن مؤمنین «کالجبل الراسخ» تحویل آقا امام زمان(ع) می‌دهد. و آنوقت حضرت تشریف‌فرما می‌شوند. چرا نیایند؟ دیگر من اگر بخواهم از داستان‌های اولیای خدا بگویم باید همین‌جوری در این زمینه زیاد بحث بکنیم.

در خصوص همین «چرا نیایند؟» حضرت آیت‌الله العظمی بهجت رضوان خدا بر او باد مگر نمی‌فرمودند: اگر چند هزار نفر ما آدم حسابی بشویم چرا حضرت نیاید؟» خب شاخصه‌های آدم حسابی چیست؟ همین‌هاست.

حضرت امام رضوان‌الله تعالی‌علیه آن وقت‌هایی که اطلاعیه می‌نوشتند، از همان اوائل انقلاب خیلی زیاد شده بود اطلاعیه‌هایشان، دیگر شده بودند یک رجل سیاسی، یک روحانی فاضلی از تهران به ایشان نامه نوشت که «آقا شما مرجع هستید. آخه مرجع اینقدر دیگر قاطی نمی‌شود با مسائل سیاسی، شما هر روز دارید اطلاعیه می‌دهید و بیانیه می‌دهید و اینها.» امام فرمودند: من کسی نیستم که دنبال اعتبار مرجعیت و این حرف‌ها باشم، بعد از آن وظائفم صرف نظر بکنم.(درس‌هایی از امام- شجاعت و پایداری، ص23) بعضی از رفقا رسماً، از سر دلسوزی به بندۀ طلبه‌ای که اصلاً هیچ‌جا حساب نمی‌شوم می‌گویند: «اصلاً اینقدر سیاسی نباش، خوب نیست برای اعتبارت» من اصلاً نمی‌دانم این اعتبار چی هست؟ آن وقت امام به آن عظمت این حرف‌ها را گوش بدهد؟!

علی(ع) بیشترین آبرو را در راه خدا خرج کرد

چه کسی بیشترین خرج اعتبار و آبرو را در راه خدا داشت در تاریخ اسلام؟ امیرالمؤمنین(ع)، یعسوب الدّین، حیدر کرار، علی‌ابن‌ابی‌طالب که آنچنان پای رکاب پیامبر اکرم(ص) فداکاری کرد، یک ذرّه به فکر اعتبار خودش بین مردم و یک ذرّه به فکر اعتبار خودش بعد از رسول خدا(ص) نبود. و شاید این برجسته‌ترین صفت امیرالمؤمنین علی(ع) باشد، این صفت شاید حتی از برخی صفات مشهور علی‌ابن‌ابی‌طالب مثل عدالت برتر باشد. نه اینکه عدالت ارزش ندارد، ارزش دارد ارزش بالا هم دارد ولی خیلی‌ها هستند عدالت را محدود به اعتبار می‌کنند.

علی‌ابن‌ابی‌طالب(ع) محدود به اعتبار نبود، یا علی شما یک جوری داری حرف پیغمبر را می‌گویی چشم، مردم عصبانی می‌شوند. یک جوری می‌گویی «یا رسول‌الله چشم»،... خب مردم‌داری هم بکن آخر. یک کمی هم هوای مردم را داشته باش! این مردم بعد از پیغمبر با تو چه خواهند کرد؟ اینها روضه‌های ماست ها. آن وقت آن جوانِ من می‌آید به من می‌گوید که آخه در مدینه هیچ کس نبود بیاید از علی دفاع بکند؟! اصلاً انگار... لااله‌الاالله... یا علی تو بعد از پیغمبر نمی‌خواهی زندگی کنی؟ کار را داری به کجا می‌رسانی؟ 


۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۳۰ خرداد ۹۱ ، ۱۴:۴۲
محمد رئوفی

شهید دیالمه دو سه روز قبل از شهادتش یک سخنرانی دارد که در آن سخنرانی می‌گوید من نام خیلی‌ها را نمی‌توانم ببرم که خط فکری درستی ندارند، امّا مجبور هستم نام بعضی‌ها را ببرم، بعد دیگر بیان می‌کند خطری که انقلاب را تهدید می‌کند، آقای میرحسین موسوی و بعد افکار انحرافی خانم زهرا رهنورد است، مفصّل صحبت می‌کند من خودم نوارش را گوش کردم.

شهید دیالمه مشهور بود در اینکه یک جوان 24 ساله، کم سن و سال‌ترین نماینده مجلس، مجرد هم بود به شهادت رسید، من نوارهایش را و شخصیتش را از قدیم می‌شنیدم، شیفته‌اش بودم نمی‌خواهم بگویم آدم ایده‌آلی است همه چیز را دقیق و درست می‌دید، ولی واقعاً هوش از سرِ آدم می‌برد، جوان‌ها آرزو کنید مثل این آدم بشوید، آرزو کنید، شب‌ها گریه کنید در دعاها و مناجات‌هایتان مثل ایشان بشوید، آقا چقدر هوش سیاسی ناب، در اندازه‌های خودش ها، ما داریم از سی سال پیش صحبت می‌کنیم.

ایشان می‌گفت که آقای موسوی صلاحیت ندارد که وزیر امور خارجه بشود، من در مجلس یک دانه رأی بیشتر ندارم، می‌دهم ولی می‌دانم گوش نمی‌دهند، بعد خطوط فکری آقای موسوی را می‌گفت: ایشان این جوری فکر می‌کند، توضیح می‌داد، دفاع موسوی را در مقابل حرفِ امام که مصدق را مسلمان نمی‌دانست، از مصدق در مقاله‌های مطبوعاتیش عنوان می‌کرد، می‌گفت ببینید ایشان این است، مصدّق را قبول دارد، مثل امام نیست، مثل شما فکر نمی‌کند، بعد می‌گفت که ایشان کسی است که می‌گوید: نباید در تاریخ از تاریخ درس گرفت، این واقعۀ تاریخی الان را مشابه فلان واقعۀ تاریخی یک زمان دیگر قرار داد.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ خرداد ۹۱ ، ۱۰:۵۲
محمد رئوفی
۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۳ ارديبهشت ۹۱ ، ۱۵:۰۶
محمد رئوفی


آیت الله قاضی (ره) :

هرکس دستش به دست استاد کامل برسد

همانند این است که نصف راه طی کرده باشد.

 علیرضا پناهیان

در سال ۱۳۴۴ در شهر تهران چشم به جهان گشود. پدر مرحوم ایشان از روحانیون و مبلغین موفق درتهران بوده است.پناهیان از سال اول راهنمایی ۱۳۵۶ در کنار دروس مدرسه تحصیلات حوزوی را آغاز نمود و از سال ۱۳۶۲ تحصیلات خود را در حوزه علمیه قم پی گرفت و پس از اتمام دروس سطح حوزه به مدت دوازده سال از درس خارج حضرات آیات عظام وحیدخراسانی . جوادی آملی . سیدمحمد کاظم حائری و همچنین مقام معظم رهبری بهره برد.

از آغاز دبیرستان و در کنار تحصیل در حوزه با تدریس کتابهای شهید مطهری به تبلیغ و آموزش در محیط های مختلف دانش آموزی دانشگاهی و حوزوی روی آورد. رشته روان شناسی را در دفتر همکاری حوزه ودانشگاه تحصیل کرد و هم اکنون عضو هیت علمی مرکز تخصصی تبلیغ بوده و در زمینه تدریس و طراحی سرفصل ها و تدوین کتب آموزشی با آن مرکز همکاری میکند.

در کنار فعالیتهای تبلیغی به فعالیتهای اجرایی و مدیریتی در عرصه های فرهنگی نیز اشتغال داشته و از معاونت فرهنگی لشگر ۲۷ محمدرسول الله ص در دوران دفاع مقدس تا معاونت فرهنگی نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها و مرکز جهانی علوم اسلامی همواره در برنامه ریزی و مدیریت فرهنگی فعالیت داشته است. بیش از ده سال همزمان با تدریس در دانشگاه هنر مسئولیت نهاد این دانشگاه را نیز به عهده داشته و در حال حاضر در کنار مسئولیت اتاق فکر نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها و فعالیتهای تبلیغی به تدریس در حوزه و دانشگاه و همچنین پژوهش و تدوین در علوم اسلامی مشغول است.

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۱ ارديبهشت ۹۱ ، ۰۸:۰۸
محمد رئوفی