استاد پناهیان / یادداشتهایی از سخنان استاد پناهیان و ...

گزیده ی از سخنرانیهای استاد حوزه و دانشگاه حجت الاسلام والمسلمین علیرضا پناهیان (صوتی ، تصویری، نوشتاری) Panahian

استاد پناهیان / یادداشتهایی از سخنان استاد پناهیان و ...

گزیده ی از سخنرانیهای استاد حوزه و دانشگاه حجت الاسلام والمسلمین علیرضا پناهیان (صوتی ، تصویری، نوشتاری) Panahian

موسسه بیان معنوی

درباره وبلاگ

استاد پناهیان / یادداشتهایی از سخنان استاد پناهیان و ...

اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها

رَّبِّ أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَل لِّی مِن لَّدُنکَ سُلْطَانًا نَّصِیرًا / پروردگارا مرا در هرکار صادقانه واردکن وصادقانه خارج نما وازسوی خود سلطان ویاوری برای ماقرار ده.
رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَیَسِّرْ لِی أَمْرِی وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِی یَفْقَهُوا قَوْلِی / پروردگارا سینه ی مرا گشاده دار و کار مرا بر من آسان گردان و گره از زبانم بگشای تا سخنان مرا بفهمند.
-------------------------------------------
به امیدآنکه مقدمه سازان ظهورحضرتش باشیم
-------------------------------------------
لطفا در معرفی این وبلاگ به دوستان همت کنید.
شهید علمدار :
برای بهترین دوستانتان آرزوی شهادت کنید.
----------------------------------------------
لطفا با وضو معارف اهل بیت را مرور کنید.
-------------------------------------------

طبقه بندی موضوعی

آخرین نظرات

پنجشنبه, ۱ تیر ۱۳۹۱، ۰۵:۰۷ ب.ظ

۰

سیاست‌مداری که عبد نباشد، یا دچار خطا می‌شود یا خیانت /ابلیس دوست دارد ما به خواسته‌های خود فکر کنیم نه به هویت خود / انسان یا عبد خداست یا عبد طاغوت /اگر عبد خدا نباشیم، عبد طاغوت خواهیم شد/ عبد طاغوت قاتل امام حسین(ع) هم می‌شود/ عبد طاغوت اختیارش دست خودش نیست .

در ادامه فرازهایی از سخنان ایشان را می‌خوانید:

بهترین راه کنترل نفس ، پاسخ به این سؤال است: «من کی هستم؟»/ سیاست‌مداری که عبد نباشد، یا دچار خطا می‌شود یا خیانت/ ابلیس دوست دارد ما به خواسته‌های خود فکر کنیم نه به هویت خود


ابلیس دوست دارد ما به خواسته‌های خود فکر کنیم نه به هویت خود

·     برای ابلیس خیلی مهم است که این سؤال را در ذهن ما ایجاد کند که ما چه می‌خواهیم، چه تمایلات و چه دوست‌داشتنی‌هایی داریم. حتی اینکه به چه پاسخی برسیم چندان برایش مهم نیست، چون پرداختن انسان به همین سؤال کافی است تا او را به ورطۀ نابودی بکشاند. بدتر از ایجاد این سؤال در ذهن ما، این است که گاهی ابلیس ما را وادار می‌کند به این بپردازیم که چطور می‌توانیم به خواسته‌های خود برسیم. یعنی به جای اینکه فکر کنیم که «ما اساساً کی هستیم و هویت ما چیست؟» ما را وادار می‌کند به این موضوع فکر کنیم که «چه خواسته‌هایی داریم و چطور می‌توانیم به آن خواسته‌ها برسیم؟» محل فریب ابلیس در داستان آغازین خلقت، این بود که به آدم گفت: «آیا من به تو بگویم که چطور به خواسته‌ات  برسی؟؛ قالَ یا آدَمُ هَلْ أَدُلُّکَ عَلى‏ شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَ مُلْکٍ لا یَبْلی»(طه/120) یعنی ابلیس، حضرت آدم را به این فکر واداشت که چطور می‌تواند به خواسته‌اش برسد، و همین موجب فریب او شد.

بهترین راه تربیت،کنترل نفس، و رسیدن به معنویات، پاسخ به این سؤال است: «من کی هستم؟»

·     بهترین راه تربیت، کنترل نفس، عبادت و رسیدن به معنویات پاسخ دادن به این سؤال است که «من کی‌ هستم؟» اگر آدم این را بفهمد، ریشۀ معاصی سوزانده می‌شود. اگر بدانیم کی هستیم، توقعات ما معلوم می‌شود و بر اساس آن توقعات، آرزوها و خواسته‌های ما تنظیم خواهد شد. آدم با درک هویت خودش می‌تواند توقعات خود را تنظیم کند. اما اگر کسی تلقیِ غلطی از خودش داشته باشد، فکر می‌کند برای خودش شاهزاده‌ای است، لذا خودش را خیلی دست بالا می‌گیرد. طبیعتاً چنین کسی عبد بودن خود را درک نکرده است و برای خودش سلطنتی قائل است. خداوند می‌فرماید وقتی این افراد در عذاب جهنم قرار می‌گیرند به آنها گفته می‌شود: (عذاب را) بچش که تو همان نازپروردۀ گردن‏کشى هستی! «ذُقْ إِنَّکَ أَنتَ الْعَزِیزُ الْکَرِیم»(دخان/49)

·     خداوند در قرآن کریم نه تنها هویت ما را به عنوان یک عبد به اطلاع ما می‌رساند، بلکه این هویت را به «باور» ما می‌رساند. اصلاً تمام قرآن برای این است که ما باور کنیم که عبد هستیم. فرآیند باور کردن خیلی مهم و خیلی سخت است و قرآن این کار را برای ما ساده کرده است. قرآن فقط به ما اطلاع و آگاهی نمی‌دهد، بلکه باور می‌دهد.

اگر به فطرت خود مراجعه کنیم، به ما خواهد گفت: «تو عبد هستی»/ حقیقت وجود ما، انسان نیست، عبد است

·     اگر بگوییم: «ما انسان هستیم» باز هم به حقیقت وجود خودمان اشاره نکرده‌ایم. حقیقت وجود ما عبارتست از «عبد»؛ ما عبد هستیم و همیشه هم عبد خواهیم بود. حتی رسول خداوند که در اوج قرار دارد، باز هم عبد خداوند است و ما هر روز و در هر نمازی به این حقیقت شهادت می‌دهیم: «اشهد ان محمداً عبده و رسوله» اگر به فطرت خودمان مراجعه کنیم، به ما می‌گوید که «تو عبد هستی!» چون عبد بودن فطری است. کسی که به عمق فطرت خودش نگاه کند، تصوری غیر از عبد بدون نخواهد داشت: «وَ ما لِیَ لا أَعْبُدُ الَّذی فَطَرَنی‏ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُون؛ و چرا من آفریننده خود را نپرستم در صورتى که بازگشت شما به سوى او است»(یس/22) 

·     باید این عبد بودن را برای خودمان جابیاندازیم. دلیل اینکه بعضی‌ها با سختی‌های زندگی مشکل دارند این است که هنوز درک نکرده‌اند که عبد هستند؛ اینها اگر در مورد خودشان تلقیِ عبد بودن داشتند، می‌فهمیدند که مولای آنها(خدا) خواسته است که آنها در چنین شرایطی باشند، ولذا خیلی راحت شرایطی را که خدا برایشان درنظر گرفته است، می‌پذیرفتند.

سیاست‌مداری که عبد نباشد، یا دچار خطا می‌شود یا خیانت

·     سیاست‌مدارانی که عبد نیستند و حقیقت عبد بودن خود را درک نکرده‌اند، یا دچار خطا خواهند شد و یا اینکه خیانت می‌کنند. امام خمینی(ره) فرموده‌اند: کسی که دوست دارد برای خدا کار کند، اگر کس دیگری کار را انجام دهد باید همان‌قدر خوشحال شود که اگر خودش آن کار را انجام داده بود، خوشحال می‌شد..

·     اگر سیاست‌مداری عبد خدا نباشد، می‌گوید: «نه! حتماً باید خودم این کار را انجام دهم!» نتیجۀ چنین روحیه‌ای هم این خواهد شد که بر سر اینکه چه کسی این کار را انجام دهد، دعوا می‌شود! یعنی بر سر اینکه چه کسی رأی بیاورد دعوا می‌شود.

انسان یا عبد خداست یا عبد طاغوت /اگر عبد خدا نباشیم، عبد طاغوت خواهیم شد/ عبد طاغوت قاتل امام حسین(ع) هم می‌شود/ عبد طاغوت اختیارش دست خودش نیست

کسی که بداند عبدِ خداست، دیگر سرگردان نخواهد بود

·     در عالم مادی، معمولاً مولاها بندگان خود را می‌خرند، جدا می‌کنند و به خانۀ خود می‌برند اما خداوند بندگان خود را طوری خلق کرده است که خودشان به دنبال مولای خود بروند، او را بیابند و از حیرت و سرگردانی خارج شوند. لذا کسی که هویت خود را بشناسد، دیگر سرگردان نخواهد شد.

·     وقتی کسی فهمید که عبد خداست، آن‌وقت زیباترین رابطۀ خود را با خدا خواهد داشت و رابطه‌های دیگر در ذیل رابطه با خداوند برایش معنا خواهد داشت. مثلاً اگر همسرش را دوست دارد به خاطر این است که او را هدیه‌ای از جانب خدا می‌داند. کسی که خود را به معنای واقعی، عبد بداند، حتی خود را مالک فرزندان خودش هم نمی‌داند. امیرالمؤمنین (ع) این‌گونه با مولای خود مناجات می‌کند: «مَوْلَایَ‏ یَا مَوْلَایَ‏ أَنْتَ‏ الْمَوْلَى‏ وَ أَنَا الْعَبْدُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الْعَبْدَ إِلَّا الْمَوْلَى مَوْلَایَ یَا مَوْلَایَ أَنْتَ الْمَالِکُ وَ أَنَا الْمَمْلُوکُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الْمَمْلُوکَ إِلَّا الْمَالِک‏»(مفاتیح الجنان، دعای مسجد کوفه)

·     یکی از روش‌ها برای اینکه لذت رابطۀ با مولا را درک کنیم، این است که آن‌قدر زیبا عبادت کنیم و به سجده برویم، آن‌قدر زیبا فرمان خدا را گوش کنیم، آن‌قدر از صمیم دل به دستور او چَشم بگوییم که او خوشش بیاید و بعد کاری کند که ما هم مزۀ عبد بودن را بچشیم.

·     عبد بودن دشمنان زیادی دارد. یکی از بدترین این دشمنان، اومانیسم است. چون اومانیسم، «من» را در مقابل هویت عبد بودن، درشت جلوه می‌دهد و انانیت و تکبر را تقویت می‌کند. جریمۀ کسانی که خدا را فراموش کنند این است که دیگر حقیقت خودشان را نبینند: «وَلاتَکُونُوا کَالَّذینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُم»(حشر/19) بی‌خداها کسانی هستند که در مورد خودشان تلقی عبد بودن ندارند، حقیقت خود را نمی‌بینند و روحیۀ بندگی و بردگی در مقابل خداوند را ندارند.

انسان یا عبد خداست یا عبد طاغوت /اگر عبد خدا نباشیم، عبد طاغوت خواهیم شد/ عبد طاغوت، کسی است که به حرف غیر خدا عمل کند

·     انسان از دو حال خارج نیست: یا خدا را بندگی می‌کند و مولای او خدا می‌شود یا غیر خدا را بندگی می‌کند و عبد طاغوت می‌شود. طاغوت کسی است که خدا دستور عبادت و اطاعت از او را نداده است. «اللَّهُ وَلِیُّ الَّذینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ الَّذینَ کَفَرُوا أَوْلِیاؤُهُمُ الطَّاغُوت»(بقره/257) کسی که عبد طاغوت شود، بدترینِ خلایق خواهد بود و از کسانی خواهد بود که خدا آنها را لعنت کرده و بر آنها غضب نموده است: «قُلْ هَلْ أُنَبِّئُکُم بِشرٍَّ مِّن ذَالِکَ مَثُوبَةً عِندَ اللَّهِ مَن لَّعَنَهُ اللَّهُ وَ غَضِبَ عَلَیْهِ وَ جَعَلَ مِنهُْمُ الْقِرَدَةَ وَ الخَْنَازِیرَ وَ عَبَدَ الطَّاغُوتَ  أُوْلَئکَ شرٌَّ مَّکاَنًا وَ أَضَلُّ عَن سَوَاءِ السَّبِیل»(مائده/60) عبد طاغوت شدن خیلی پیچیده و خیلی دور از دسترس نیست؛ فقط کافی است کسی حرف غیر خدا را گوش کند و به آن عمل نماید.

·     امام باقر(ع) می‌فرماید: «هرکس به گوینده‏اى گوش سپارد در حقیقت او را پرستیده، اگر آن گوینده از خدا گوید پس خدا را پرستیده و اگر از شیطان گوید پس شیطان را پرستیده است؛ مَنْ أَصْغَى إِلَى نَاطِقٍ فَقَدْ عَبَدَهُ فَإِنْ کَانَ النَّاطِقُ یُؤَدِّی عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَدْ عَبَدَ اللَّهَ وَ إِنْ کَانَ النَّاطِقُ یُؤَدِّی عَنِ الشَّیْطَانِ فَقَدْ عَبَدَ الشَّیْطَانَ.» (کافی/6/434)

·     امام صادق(ع) نیز می‌فرماید: «عبادت به سجود و رکوع نیست ، بلکه به فرمانبرى از دیگران است؛ هرکه فرمان آفریده‌اى را که مخالفِ فرمان آفریدگار است، اطاعت کند، بی‌گمان او را عبادت کرده است؛ لَیْسَ الْعِبَادَةُ هِیَ السُّجُودَ وَ لَا الرُّکُوعَ إِنَّمَا هِیَ طَاعَةُ الرِّجَالِ مَنْ أَطَاعَ الْمَخْلُوقَ فِی مَعْصِیَةِ الْخَالِقِ فَقَدْ عَبَدَهُ.»(تفسیر قمی/2/55)

·     اگر عبد خدا نباشیم دیگر فرقی نمی‌کند که چه چیز یا چه کسی را بپرستیم؛ در هر صورت جزء خاسرین خواهیم بود. «قُلِ اللَّهَ أَعْبُدُ مخُْلِصًا لَّهُ دِینىِ*فَاعْبُدُواْ مَا شِئْتُم مِّن دُونِهِ»(زمر/14و15) بعضی‌ها دشمن آشکار خود، یعنی شیطان را عبادت می‌کنند:«أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یا بَنی‏ آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبین»(یس/60) برخی نیز هوای نفس خود را می‌پرستند: «أَ فَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ»(جاثیه/23)

·     در بین سیاسیون، وزراء، نمایندگان مجلس و... باید مواظب باشیم که آدم خودپرست یا غیرخداپرست نداشته باشیم و چنین کسانی به عرصۀ سیاست راه پیدا نکنند که در این صورت جامعه را به لجن خواهند کشید و به خاطر منافع خود در جامعه فساد خواهند کرد. قدرت و سیاست باید در دست باتقواترینِ مردم باشد، البته وقتی گفته می‌شود عرصۀ سیاسیت جای باتقواترینِ مردم است معنایش این نیست که این افراد تخصص یا توان لازم را برای آن کار را نداشته باشند، چون اگر انسان باتقوایی، ببیند عُرضۀ کاری را ندارد، تقوای او اصلاً اجازۀ ورود به عرصه را به او نخواهد داد.

عبد طاغوت قاتل امام حسین(ع) هم می‌شود/ عبد طاغوت اختیارش دست خودش نیست

·     کسی که عبد غیر خدا شد، اربابان او کاری می‌کنند که او تبدیل به قاتل اباعبدالله الحسین(ع) شود. عبد طاغوت کارش به جای می‌رسد که به جنگ با امام حسین(ع) برمی‌خیزد. کسانی که در قتل امام حسین(ع) مشارکت کردند، شاید تا چند روز قبل از عاشورا حتی فکر نمی‌کردند که به چنین جنایتی دست بزنند.

·     کسی که عبد طاغوت شود، با اشارۀ طاغوت دست به هرکاری خواهد زد. آنهایی که چندی پیش در خیابان‌های ما سطل آشغال آتش می‌زدند، عبد طاغوت بودند و با اشارۀ او کار می‌کردند. چون کسی که عبد خدا نباشد، عبد طاغوت خواهد بود و دیگر اختیارش دست خودش نیست، هرچه مولای او بگوید همان را انجام خواهد داد.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی